مىرسد دولت به پایان کم کمک در زامبیا
دولتى محبوب و بىدوز و کلک در زامبیا
اینکه گفتم زامبیا، بىشبهه و شک زامبیاست
چون خریدارى ندارد جنس شک در زامبیا
جنسها آنقدر مرغوبند، هرگز، هیچ وقت
نیست لازم هیچ چیزى را یدک در زامبیا
یک سوارى هم مجهز نیست در آنجا به جک
چون ندارد هیچکس کارى به جک در زامبیا
در کلاس درس هم ربطى ندارد هیچ وقت
پاسخ شاگرد تنبل با کتک در زامبیا
بس که دولتمردها شوخند طبعا هیچکس
در غذا هرگز نمىریزد نمک در زامبیا
هیچ دیوارى ندارد موش و موشى نیز گوش
نیست حتى فىالمثل یک قاصدک در زامبیا
لاجرم جایى نمىلولند جز روى درخت
هیچ سیبى چون ندارد کرم و لک در زامبیا
شاعران هم خوب مىدانند و دائم گفته اند
هیچ جورى نیست جز جور فلک در زامبیا
غالبا چون رنگ آرایش سیاه و تیره است
مىشود کم، کم کمک میل بزک در زامبیا
افتخارش شد نصیب دولت آنجا که نیست
یک نفر آلوده بنگ و کرک در زامبیا
بس که صادر شد کِرِم از نوع جِى از مرزها
نیست بر پا و کف دستى ترک در زامبیا
فرض کن صادر نمىشد این کِرِم ها، آن زمان
جز ترک چیزى نبود از ماترک در زامبیا
چاه وقتى نیست بحث آب کلًّاً منتفى است
نان نباشد نیست پس بحث کپک در زامبیا
«یارب این تاثیر دولت در کدامین کوکب اس»
نیست میدانى چو میدان ونک در زامبیا
جاى آن هرگز نمىماند به صورت،جالب ست!
گر خورد بر صورت یک فرد چک در زامبیا
اینکه از شخصى کتک خورده نمىفهمد کسى
تا نگردد جابهجا از شخص، فک در زامبیا
چون تخلص نیست در شعرم ،همین ابیات فوق
مىشود در شعرهاى من محک در زامبیا
گر چه در سرتاسر شعر من از حیث فضا
مىنگردد یافت، حسى مشترک در زامبیا!!
6060