همشهری جوان نوشت:

وقتی روی پله دالان پشتی اتاق گریم تماشاخانه ایرانشهر، سه نفری تخت روی زمین نشستیم. کسی که روبه‌روی ما نشسته بود انگار هومن برق‌نورد نبود. مردی بود کاملاً جدی. تقریباً بعد از دیدنش شوکه شدیم. برای برق‌نورد بازیگری جدی‌ترین کاری است که انجام می‌دهد. کمدی و تراژدی هم ندارد.

خودش می‌‌گوید: «یاد گرفته‌ام اگر در کار جدی نباشم آن اتفاقی که می‌خواهم نمی‌افتد» این‌ها چند بریده کوتاه از گفت‌وگوی سال گذشته ما با اوست. در حالی که این روزها را در مسافرت به سر می‌برد و امکان مصاحبه جدید فراهم نیست.

- من پنج صفحه اول متن کار را می‌خوانم. بیشتر هم نه! یعنی اگر قرار است اتفاق از صفحه شش شروع شود، من دیگر آن را نخوانده‌ام و بازی‌اش هم نمی‌کنم.

- هر نقشی یک کلید دارد که خودش به تو می‌دهد و تو تلق می‌اندازی توی درو می‌روی داخل! حالا این کلید ممکن است. یک دیالوگ یک کلمه باشد ممکن است یک جمله باشد در سکانس 50!

- در انتخاب کارها، کمدی و جدی برایم فرقی ندارند. کارهای کمدی‌ام بشتر دیده می‌شود چون مردم نمی‌خندند و پدرشان درآمده! حالا که یک نفر پیدا شده و آن‌ها را می‌خنداند، در یادشان می‌ماند. اگر کسی اسم هومن برق‌نورد را بشناسد، به او بگویی، بلافاصله‌ای می‌گوید ناصر «ساختمان پزشکان»، «اشک و لبخندها»، «چک برگشتی». هیچ کسی نمی‌گوید «در مسیر زاینده رود» یا «فاکتور هشت» من در همه کارهای سینمای هم جدی بازی کرده‌ام. پیشنهاد داشته‌ام، اما همیشه گفته‌ام که طنز را بگذارید برای تلویزیون.

- فکر می‌کنید چرا فیلم‌های فرهادی، حاتمی‌کیا و تبریزی این‌قدر خوب هستند؟ چون برای بازیگرهایشان پیش تولید دارند.

تهیه‌کننده‌ها فقط به فکر کم کردن هزینه‌ها هستند اصلا به این فکر نمی‌کنند اگر دوزار بیشتر خرج کنند، بیشتر هم می‌فروشند.

- هر وقت کار دارم، خانه‌مان جو متشنجی دارد. همسرم با من که حرف می‌زند، فقط نگاهش می‌کنم. در حالی که من باید زندگی‌ام را داشته باشم و این پیش تولید را در روند کار انجام دهم.

- در «مسافرخانه سعادت» از 70 قسمت، در 45 قسمت بازی کردم. به جرأت می‌توانم بگویم در این 45 قسمت، 30 کاراکتر مختلف بازی کردم. الان اگر جایی کم بیاورم. می‌گویم می‌توانم این تیپ را برای این کاراکتر بازی کنم.

- ایرانی‌ها دو عادت خیلی بد دارند، یکی اینکه نمی‌بینند و دیگر اینکه نمی‌شنوند. محال است من حرف کسی را قطع کنم، حتی در جروبحث‌ها. می‌گذارم ببینم حرفش را که زد و تمام شد، می‌گویم تمام شد، حالا نوبت من است. از این آدم‌ها دوربرمان ریخته!

58301

منبع: خبرآنلاین