دوتا از گلچین رایانامه هایم را که به قصد اصلاح و بهبود روابط همسران - دو موجود زیبا و مورداحترام خدای احسن الخالقین- منتشر کردم بازخوردهای شگفت آوری داشت که برخی دشمنانه و بی ادبانه بود و آسیب شناسی اجتماعی و روانی لازم دارد . برخی مشفقانه و منصفانه بود. برخی انکار بدیهیهات بود وبرخی تلقی برده داری و... ولی واقعا رابطه ای زیباتر و متعالی تر از رابطه عاشقانه و صمیمانه زن و مرد سراغ ندارم. زندگی بی آرامش و آسایش فایده ندارد.می شناسم باغبان فقیری راکه درخانه40 متری خودلذتها می برد ومیلیاردری که عاشق زنش بود ومیلیاردها خرج زنی فحاش وپولپرست و بداخلاق کرد ولذتی ندارد و زنی پاکدامن که اسیر ثروتمندی شکاک و مریض است وبسختی روزها را هل می دهد تاعمرتمام کند..اینهاواقعیات پیرامون ماست. همه دنبال کمال وآرامشیم.نیستیم؟ پس باید بدانیم چه کنیم تا آرامش و کمال را تجربه کنیم. ما مسافر ابدیتیم خرابش نکنیم

و اما آن نوشته تأمل برانگیر:

یک وقت هایی فکر می کنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد.
هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید.
هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمی کند.
هیچ انجمنی با پسوند«... مردان» خاص نمی شود.
مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند.
این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و درد ها و دنیای زنان می گویند.
در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مرد هایی که دوستمان دارند.
وقتی می خواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مردهای همیشه خسته.
از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع می کنند. و مدام باید عقب باشند.
مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند.
سربازی، کار، درآمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند.
باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوش تیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند...

ما هم برای خودمان خوشیم! مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویولن بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویولن می زند توقع داریم که عضو ارشد هیأت مدیره شرکت واردات رادیاتور باشد.

توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه ما را با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردی شان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلا نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!

مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است.


وقت هایی که داد می زنند

وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند

وقت هایی که چک شان پاس نمی شود

وقت هایی که جواب اس ام اس شب بخیر را نمی دهند

وقت هایی که عرق کرده اند

وقت هایی که کفش شان کثیف است

تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین .

و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر می کنیم که نکند من را برای خودم نمی خواهد برای زیبایی ام می خواهد، نکند من را برای شب هایش می خواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم می خواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مرد ها همه دنیای شان همین طوری است. ساده و منطقی... درست بر عکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعا مرد ها،آنقدر ها که داریم نشان می دهیم بد نیستند.

مرد ها احتمالا دل شان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین
.
کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل می کنند.
کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب می کنیم...
بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مرد ها از خوشبختی خیلی ساده است.

******************************

اما یک نکته واقعا مــَــردانه ...

مردای محترم !بیایید کمی هم مرد باشیم!
زیر بارون اگر دختری رو سوار کردید
جای شماره به او امنیت بدهید

او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان !

بگذارید وقتی زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت می بیند
احساس امنیت کند ؛ نه احساس ترس

بیایید فارغ از جنسیت ...
کمی هم مــَــرد باشیم !

مردای غیور فقط محارم خودشونو ناموس نمی دونن... همه خانوما ناموس ما هستند وازآنها باید حمایت و مراقبت کرد و نگذاشت دست وچشم طمع هوسبازان شهوتران به آنها برسد... ارتباط خارج از چارچوب شرع ممنوع!

تکمله :

قصه عیاری که تاجری ناموس زیبارویش را به او سپرد و سفر رفت و عیار زن زیبا را به خانه اش برد و به مادرش سپرد و تا شوهر زن برنگشت به خانه خودش وارد نشد تا اسیر وسوسه شیطان نشود هنوز هم شنیدنی و تحسین کردنی است که چقدر ناموس پرستی خوب است.... و چقدر چندش آورست اخبار روابط خیانت آمیز و عشقهای الکی مثلثی و .... و چندش آورتر خیانت پیران است که قدیمی ها می گفتند به جوان اعتماد بکن به پیر نکن... چون جوان غیرت و ناموس پرستی بیشتری دارد و با مکر و حیله و توجیه آشنا نیست ولی برخی پیرها مکارند و روشهای  گول زدن عحیبی دارند که به عقل شیطون هم نرسیده و بقول قرآن اینها استاد شیطان می شوند(فاتبعه الشیطان) یکیش که هنوز برام عجیبه قصه زن جوانی است که شوهرش سفرهای کاری طولانی مدت می رفت و زن عاصی شده بود و برای مشاوره به ابلیسی انسان نما پناه برده بود و این نامرد گفته بود شوهرت که از حد ترخص خارح میشه دیگه تو آزادی!! و بعداز چند جلسه با چرب زبانی سرش کلاه گذاشته بود که بیا صیغه من بشو و... فکرکنید چه فاجعه ای رقم خورد از مکر این آدم حقه باز که از حد ترخص که برای شکسته شدن نماز مسافر است برای شکستن حریم یک زن پناه جو استفاده کرده بود و کم صبری و سادگی و فریب حوردگی و نادانی و حکم شرع نشناسی زن چه فاجعه ای را رقم زد و... امان از جهل و کم صبری و امان از علمی که چراغ راهنمای دزد شود