دوا نیست...!
تنها نه دوا از پی درمان شما نیست
بر درد و گرفتاری ما نیز، دوا نیست
بهر دگران هست دوا گر پی درمان
بیشبهه برای من و از بهر شما نیست
در موسم گرما همه رفتند به ییلاق
افسوس که بهر من و تو آب و هوا نیست
بسیار سفر کرده، دو صد شهر بدیدم
یک شهر ندیدم که در آن فوج گدا نیست
هرجا که روی تفرقه و کین و نفاق است
در بین رفیقان خبر از صلح و صفا نیست
پول و پله از بنده شرمنده مخواهید
زیرا به تن من بجز این کهنه قبا نیست
به این همه احوال، توان گفت که چیزی
جز خنده سپر بر محن و درد و بلا نیست
اوراق «گلآقا»ست، پر از سوژه شیرین
شعری، سخنی نیست که در چنته ما نیست
گل آقا. شماره 132. مرداد 1372
6060