میتوان اول به سراغ نقاط ضعف این مجموعه رفت که بیشتر نقاط ضعف ژانری هستند تا خطای عوامل سازنده:
الف.کش آمدن برخی سکانسها و پر کردن آنها با شوخیهای موفق اما کمرمق در پیش بردن قصه که به طور مستقیم حاصل ضرورت تناسب زمان کار با زمان یک ماههی روی آنتن رفتن آن است.
ب.لو رفتن برخی شگردهای تازه یا کمتر استفاده شدهی برای خلق کمدی تا نیمههای کار که نویسنده،بازیگران و کارگردان را واداشته که به قول باستر کیتون سراغ همان «کلکهای قدیمی» بروند که منظور کیتون همان ایده «پسر برای دختر به آب و آتش میزند» است.
ج.وارد شدن دیالوگها و ایدههای موعظهگرایانه در مجموعه که با وجود اجرای خوب بازیگران و بازی با لحن و استفاده از بداههگویی، با کل اثر ناهمخوانی دارند و البته با ژانر «مناسبتی» کاملاً همخوانی.
اما نقاط قوت این مجموعه آن قدر زیاد است که میتوان به راحتی ورود آن را به کتاب رکوردهای گینس شادباش گفت!
الف.متن برزو نیکنژاد آنقدر پر از ایدههای در هم تنیده و البته با رویکرد تازه به کمدی اجتماعیست که حتی در متنهای پیشین کمدیهای تلویزیونی حتی در کارهای عطاران کمتر شاهدش بودهایم.کمدی وضعیت در این متن صرفاً درگیر جذب مخاطب از راه خندان نیست بلکه در خدمت «کُنش داستانی»ست و با گره افکنیهای متعدد تماشاگران تلویزیون ایران را برای فهمیدن باقی ماجرا پای گیرندههای خانگی مینشاند.شبکهی گرههای تو در تو در این متن آدم را یاد فیلمنامههای پلیسی میاندازد و از همین رویکرد «فرا ژانری»، نیکنژاد نهایت استفاده را برده تا ایدهی «قاتل کیه» را بدل به ایدهی «مقصر کیه» کند و البته با خلق «شخصیت های خاکستری» به جای «تیپهای سیاه و سفید» از محدودیتهای کمدیها و سریالهای تلویریون ایران عبور کند.
ب. محمد حسین لطیفی به عنوان کارگردانی صاحب امضا در تلویزیون و سینمای ایران، متن را در چالش با بازیگران و بازیگران را در بازگشت به «ایدههای قدیمی بازیگری خود» تنها نگذاشته و حضور کارگردان در چینش اشیاء و تعامل متقابل بازیگران با اتمسفر و مکان و کادرهای پیشنهادیاش مشهود است.با این همه کاش لطیفی به امضای کادرها و نگاه منتشر در سراسر کار بسنده میکرد و آن متن جدی را به خط خوش خودش و صدای خودش در ابتدای هر قسمت رسماً امضا نمیزد؛ متنی که رسماً در تقابل با کمدی کار است.
ج.کلاس بالای بازیگری این مجموعه از مهمترین عوامل موفقیت «دودکش» است.بازیگران این مجموعهی کمدی برای خلق موقعیت کمدی دست به دامان «شکل زدایی» از واقعیت و «غیرطبیعی کردن عملکرد» نمیشوند. آنقدر شبیه خودمان در موقعیتهای مشابه هستند که پیش از آنکه خودشان را به عنوان بازیگر به یاد بیاوریم نقششان را به یاد میآوریم.سطح کیفی بازیها خیلی به هم نزدیک است اما در این میان هومن برقنورد و بهنام تشکر و سیما تیرانداز و امیر حسین رستمی با عبور از دستآوردهای پیشین بازیگری خود به رکوردهای تازهای در جذب مخاطبان خاص و عام دست مییابند.
این یک پیشنهاد جدی برای دستاندرکاران گینس است:ثبتاش کنید!