این یک واقعیت انکار ناپذیر است که اقتصاد هنر به ذات اثر تنها بسنده نمیکند به این معنا که ارزش کار هنرمند را صرفا در ذات آن جستجو کند بلکه یک تفکر پایهای در اقتصاد هنر وجود دارد که مجبور است، ارزش کار هنرمند را مبتنی بر تقاضای بازار و سفارش و حمایت خواهان کار هنرمند ببیند و دنبال کند. هر چند در این میان فاکتورهای دیگری هم هست. میتوان نظر بازار تقاضا را جهت داد و هزار کار دیگر اما در هر حال قانون عرضه و تقاضا برای هنر ناب، نخبهگرا و والا نیز صادق است.
این سوی داستان را نگه دارید تا به همان فاکتورهای دیگری که گفته شد بپردازیم. فاکتورهایی که میتواند در این بازار عرضه و تقاضا اثر بگذارد. یکی از این فاکتورها جنبشهایی است که گالری دارها و موزه دارها میتوانند ایجاد کنند و در طول تاریخ کم هم نبوده این داستانها. به شرط استمرار و هدف گذاری صحیح میتوان جهتی به بازار عرضه و تقاضا داد. میتوان بخشی از بازار خاموش را جذب کرد و.... شاید یکی از جدیدترین نمونههایش را بتوان در همین حرکتی که سه سال است گالری آریا آغاز کرده، جستجو کرد.
برپایی نمایشگاه آثار هنری در ابعاد کوچک؛ آن هم در این روزگار که دیوار حراجیها، گالریها و موزهها را آثاری با ابعاد بزرگ پر کرده است. در حالی که شاید خیلی از ما یادمان رفته باشد، ابعاد یک اثر هنری را ذات اثر هنری و مفهوم و الزامات زیباییشناسی آن تعیین میکند. پس چگونه است که کمتر این روزها جایی برای ارائه آثار هنری در ابعاد کوچک نیست که خود نوعی ارائه معنا و زیباییشناسی خاص دارد؟
شاید مدیریت گالری آریا به همین فکر کرده است. اینکه کوچک، مهم است. به قول فراخوان نمایشگاه: اندازه عنصری بنیانگراست. هنرمندان با اندازه در هیات نماد معنایی را منتقل میکنند، حسی را برمیانگیزانند، ویژگی فنی خاصی را برجسته میکنند و به نظریهای ارجاع میدهند. اما الزامی نیست که اینها با اندازههای بزرگ حاصل شود.
باز اما این همه ماجرا نیست. وقتی ابعاد یک اثر بزرگ میشود، طبیعتا قیمت هم بالا میرود. هر چند کوچکی یک اثر دلیلی بر پایین آمدن قیمت صرف نیست اما در هر حال متریال استفاده شده در اثر و هزینهها طبیعتا کاهش مییابد و جز در معدودی از آثار که امضا هنرمند کماکان قیمت را در هر ابعادی بالا نگه میدارد، اندازه میتواند تعدیل کننده یا تشدید کننده قیمت باشد. پس وقتی نمایشگاهی با آثاری در ابعاد کوچک بر پا میشود میتوان این هدف گذاری را داشت که خریداران طبقه متوسط کالای هنری را به سبد خرید خود اضافه کنند و آثار هنری اورژینال و ارزشمند بیشتری به روی دیوارها برود و این همان فرهنگسازی است.
وقتی در خانهای چند اثر با کیفیت هنری مورد قبول روی دیوار است میتوان انتظار داشت سواد بصری اهل خانه رشد کند و آنها ارزش هنر را درک کنند. اینجاست که میبینیم در چند جهت گالری دارها میتوانند حرکتی را آغاز کنند و با آن حرکت فرهنگساز باشند.
شاید این نکته که ایجاد جنبش یکی از وظایف گالری دارهاست چندی است به بوته فراموشی سپرده شده و از همین روست که باید گامی چنین که گالری آریا برداشته را حمایت کرد و قدر دانست.
5757