گفتن و نوشتن درباره پیشوای ششم حضرت امام جعفر صادق درود خدا بر او باد، و بیان اوصاف آن حضرت، در یک سخنرانی، مقاله و دهها، صدها و هزاران سخنرانی و مقاله امکان ندارد. اوضاع و احوال سیاسی کشورهای اسلامی در نیمهی اول قرن دوم هجری به حضرت صادق که درود خدا بر او باد، مجال و فرصتی داد که بزرگترین نهضتهای علمی را مخصوصا در قسمت علوم اسلامی رهبری فرماید و مکتب و مدرسهای افتتاح کند که معروفترین علماء اسلام در آن تلمذ و شاگردی کرده و اخذ حدیث و علم کند.
ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی، مالک بن انس پیشوای مالکیان، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، شعبه، ابن جریح، قطان، محمد بن اسحاق، یحیی ابن سعید ابو ایّوب سجستانی، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، جابر جعفی بکرو حمران و زراره و عبدالملک پسران اعین، حفص قاضی، هشام بن الحکم، هشام بن سالم، اعمش و مشاهیر دیگری امثال آنان، شاگرد آن حضرت بودهاند؛ اصحاب و شاگردانی که به نقل ابن عقده - یکی از بزرگترین حفاظ علماء اسلام - در کتاب (اسماء الرجال الذین رووا عن الصادق علیه السلام) از چهار هزار بیشتر بودند.
گستره علوم حضرت بلاد و مجامع علمی اسلامی را فرا گرفت و علماء عراق و حجاز و خراسان و شام از ایشان اخذ علم نموده و در مشکلات علمی و معضلات مسائل اسلامی تنها آن حضرت حلال مشکلات و دفاع معضلات بود.
علم توحید و خداشناسی، تفسیر، فقه، حدیث، آداب و اخلاق اسلامی، احتجاج با ارباب ملل و نقد آراء طبیعین و زنادقه و سایر فنون اسلامی در همه قسمت، در مکتب آن حضرت تدریس میشد و به یُمن تربیت امام ششم در تمام آن فنون، مردان نامی و مؤلفین و ارباب نظر بسیار شدند و علوم اسلام از حال رکودی که در دوران تسلط بنیامیه داشت خارج و با یک سیر بسیار عجیب راه تکامل و انتشار را پیمود و معلوم شد که همانطور که حدیث متواتر ثقلین و صدها احادیث دیگر بر آن دلالت دارد برای اخذ علم و هدایت و معارف دینی باید در خانه اهل بیت را کوبید و به حبل ولایت ایشان معتصم گردید. حتی مثل منصور خلیفه بنی عباس رسما به مقام علمی و شخصیت روحی حضرت صادق که درود خدا بر او باد، اعتراف میکرد و علم و مقامات آن حضرت را موهبت الهی و افاضه ربانی میدانست.
راجع به مقام رهبری علمی آن حضرت در علوم اسلامی و هزارها تربیتشدگان آن عالی مکتب امامت و ولایت، مجال سخن به قدری دامنهدار است که امثال این نوشتارها و گفتارها به شرح آن وافی و کافی نیست و مراجعه مختصر به کتب کلام و توحید و الهیات و حدیث و فقه و تفسیر و سایر علوم و قرآن و تاریخ و غیرها صحت این دعوی را بر همه کس روشن میسازد.
آنچه که بیشتر شایان توجه و تامل است این است که رهبری آن حضرت در علوم اسلامی منحصر نیست بلکه در سایر دانشهای متنوعه مانند نجوم و هیئت و ریاضی و طب و تشریح و معرفة النفس و شیمی و نباتشناسی و علوم دیگر از این قبیل نیز شاگردانی تربیت کرد که در این فنون معروف و مشهورند و همان مقالات و احادیث و کتابهایی که از ایشان در صفحه روزگار باقی مانده و زینتبخش کتب مسلمین است، مانند توحید مفضل و رساله اهلیلجه و مباحثات آن حضرت با ملاحده، همه و همه شاهد این گفتار است که مکتب حضرت مانند یک دانشگاهی بود که دانشکدههای عمده در علوم مختلفه در آن تاسیس شده باشد و در هر مکتب و دانشکده مباحثه و درس و تحقیق راجع به علم خصوصی تعقیب و دنبال شود.
شاگردان آن حضرت، رشتههای مختلف علم، مانند کلام، مناظره، الهیات، فقه، تفسیر، حدیث، ادب، علوم طبیعی، شیمی، منافع الأعضاء و رشتههای دیگر را از مکتب آن حضرت فرا میگرفتند و این مکتب آن حضرت بود که بزرگترین علمای علوم قرآن و فقه و کلام و شیمی و غیره را به دنیا تحویل داد و افرادی مانند محمّد بن مسلم، زراره، هشام، ابان بن تغلب، ابوحنیفه، مالک بن انس هم از شاگردان آن حضرت بودند.
به طور مثال، یکی از علومی که مسلما حضرت صادق که درود خدا بر او باد، تدریس کرده و عنایت به آن داشتهاند علم شیمی بوده که سرانجام از آن دانشگاه بزرگ، مردی نابغه به نام جابر بن حیان فارغ التحصیل شد که اگر از زمان جابرین حیان تا حال دنبال نتایج استفادههای این مرد را از امام ششم و فحصها و تحقیقات و بحثهای علمی او را گرفته بودیم و به علوم دیگر که مورد نیاز جوامع متمدن و پیشرفته است اهمیت داده بودیم، امروز در میدان مدنیت مادی، به غرب و اروپا و آمریکا که هرچه دارند از دولت سر اسلام و اصول عالیه آن و از برکات مساعی علماء مسلمین دارند محتاج نمیشدیم.
غرض آن که امام یک قوه فکریه در عصر خودشان بودند که به تدریس علوم اسلامیه و علوم قرآن و سنت و عقاید اکتفا نفرموده، بلکه به بحث در عالم کائنات و اسرار آن پرداخته، و در افلاک، مدارات شمس و قمر و نجوم، علومی را اظهار کردند که در ضمن آن مقدار نعمتهای خدا را بر انسان تعلیم فرموده و وحدانیت خالق را از ابداع مخلوق و از تعدد اشکال و رنگها و غیر آن به مردم آموختند.
این مکتب والای علمی حتی دانشمندان بزرگ از مخالفان مکتب اهل بیت را به اعتراف واداشت و همه به صراحت اعلم و افقه بودن آن امام به حق ناطق را بیان کردند: ابوحنیفه رئیس احناف میگوید: «مَا رَأَیْتُ أفقَه مِنْ جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد؛ من فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام.»
یا این که نجاشى در رجال خود از احمد بن عیساى اشعرى نقل کرده که میگوید: « من در طلب علم حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسیدم، به او گفتم: کتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روى آنها نسخهبردارى کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله دارى ببر بنویس؛ سپس بیا براى من بخوان تا بشنوم؛ آنگاه اجازه روایت بدهم. گفتم: بر خودم از پیشامدهاى زمان خاطر جمع نیستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من میدانستم که حدیث اینگونه مشترى و خواهان دارد، بیشتر از این جمع میکردم. من در مسجد کوفه ۹۰۰ شیخ را درک کردهام که همه میگفتند جعفر بن محمّد حدیثی برای من گفت.»
و یا روایتی که از آن حضرت در مورد حج نقل شده است که چهارصد حکم شرعی در مورد حج از آن استفاده میشود و ابوحنیفه میگوید: «اگر امام صادق علیهالسلام نبود مردم مناسک حجّ خود را نمیدانستند.»
واقعاً این چه مدرسه و دانشگاه بزرگی بود که موافقان و مخالفان را به تعجب و حیرت واداشت و به مرور زمان نشان داد اینکه پیغمبر اکرم که درود خدا بر او باد، بارها میفرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی» و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»؛ همین طور نبود که مثلا چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلکه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود که اینها داشتند.
و اما متأسفانه سیاست به سمت ترک رجوع به اهل بیت علیهمالسلام پیش رفت تا آنجا که مثل بخاری از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام یک روایت هم نقل نکرده است. باید از این مکتب درس گرفت و در این دانشگاه بزرگ به معرفتآموزی مشغول شد و قدر این گنج گرانبها و معارف ناب را دانست.
/6262