طی سفر سلطان قابوس پادشاه عمان و هیئت همراه به تهران که در هفته اول شهریورماه 1392 انجام شد، یادداشت تفاهمی میان وزرای نفت دو کشور برای صادرات گاز ایران به عمان، به امضاء رسید. کشور عمان سالهاست که متقاضی خرید و واردات گاز از ایران است. اولین مذاکرات جدی بین دو کشور در این زمینه در سال 2005 میلادی آغاز شد و در سال 2007 اولین یادداشت تفاهم در این زمینه به امضاء رسید و یادداشت تفاهم اخیر در واقع نوعی تنفیذ و تدقیق همان یادداشت تفاهم قبلی است.
سلطاننشین عمان که در میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس همواره بهترین روابط سیاسی را با ایران داشته است، از اوایل دهه 1990 میلادی به توسعه ذخائر گازی خود مبادرت نموده و از سال 1994 میلادی به جرگه کشورهای صادرکننده گاز پیوسته است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا این کشورِ صادرکننده گاز، متقاضی واردات گاز از ایران است؟ با بررسی وضعیت گاز عمان و سرمایه گزاریهای این کشور در این زمینه، پاسخ این سئوال روشن خواهد شد.
تمام صادرات گاز کشور عمان از طریق مایعسازی گاز یا LNG انجام می پذیرد. سلطان نشین عمان در حال حاضر دارای 4.10 میلیون تن ظرفیت تولید LNG (معادل حدود2.14میلیارد مترمکعب) در سال است که هرگز بیش از8.8میلیون تن آن مورد استفاده قرار نگرفته است. عمان دارای سه واحد مایعسازی گاز است که دوتای آنها مجموعا به ظرفیت 4.7 میلیون تن در سال در یک مجتمع قرارداشته و به شرکت Oman LNG تعلق دارد و از سال 1999 وارد فاز تولید شده است. 51 درصد سهام شرکت مذکور متعلق به دولت عمان، 30 درصد متعلق به شرکت شل54.5درصد متعلق به شرکت توتال فرانسه، و بقیه بین چند شرکت کرهای و ژاپنی تقسیم شده است. واحد سوم مایعسازی به ظرفیت 3.6 میلیون تن در سال متعلق به شرکت Qalhat LNG میباشد که از سال 2005 وارد فاز تولید شده است. سهامدارن اصلی شرکت اخیر دولت عمان، شرکت Oman LNGو چند شرکت ژاپنی و اروپائی هستند.
وضعیت تولید، مصرف، صادرات و واردات گاز عمان در نمودار زیر خلاصه شده است:
همانطور که ملاحظه میشود، در واقع مصرف فزاینده داخلی گاز در عمان مانع تخصیص و تامین گاز کافی برای واحدهای LNG گردیده است و این امر موجب شده که در بهترین شرایط بیش از 10 درصد از ظرفیت تولید LNG عمان بلااستفاده مانده است. میزان ظرفیت استفاده نشده LNG عمان بین سالهای 2006 تا 2010 در نمودار زیر منعکس است.
حجم سرمایهگذاری در واحدهای مایعسازی گازطبیعی بسیار بالاست و وجود مازاد ظرفیت تولید گاز و LNG در سطح جهان خصوصا در سالهای اخیر با توجه به رکود اقتصادی کشورهای صنعتی و افزایش تولید گازطبیعی در ایالاتمتحده امریکا، موجب کاهش نسبی قیمت گاز و LNG در مناطق مختلف گردیده است و در چنین شرایطی خالی ماندن بخش قابلتوجهی از ظرفیت تولید LNG در عمان اقتصاد طرحهای مایعسازی این کشور را دچار مشکل کرده است. کشور عمان از سال 2008 اقدام به واردات گاز قطر از طریق خطلوله موسوم به دلفین (که از کشور امارات عبور میکند) نموده است و در سال 2011 میلادی واردات گاز این کشور از قطر به حدود 2 میلیارد متر مکعب رسیده است. اسناد افشا شده توسط ویکیلیکس نشان میدهد که پس از تفاهمنامه سال 2007 ایران و عمان، امریکائیها در این رابطه مخالف بوده و به دولت عمان فشار آوردهاند که گاز مورد نیاز خود را از قطر تامین نماید ولی اقدام اخیر عمانیها نشان میدهد که قطر قادر به تامین تمام نیاز گازی عمان نبوده و اقتصاد طرحهای LNG و احیانا تعهدی که عمانیها به سهامدارن خارجی خود دارند، آنقدر مهم هست که بدنبال منافع مستقل خود باشند.
براساس پیشبینی بیزینس مونیتور احتمال دارد که میزان تولید گاز طبیعی در عمان طی سالهای آتی قدری افزایش یابد شرکت نفتی بیپی از سالها پیش قراردادی را برای بهرهبرداری از گازهای موجود در لایههای سخت عمان (Tight Gas)منعقد کرده و مدیران بیپی پیشبینی کردهاند که از سال 2015 سالانه حدود 12 میلیارد مترمکعب در سال از این منابع تولید خواهد شد. اما برهمین اساس، متناسب با مصرف داخلی این کشور نیز افزایش خواهد یافت. اما در بلند مدت کمبود گاز برای تامین نیاز واحدهای LNG بیشتر خواهد شد. از سوئی بیشترین نیاز داخلی گاز عمان برای نیروگاههای برق و مصرف سیستمهای شیرینسازی آب است و باید توجه داشت که دو کشور عمان و امارت متحده عربی شبکههای برق خود را به یکدیگر متصل کردهاند و کشور امارت بدنبال تولید برق هستهای است که ممکن است بخشی از نیاز عمان را نیز در نظر گرفته باشد. عمان نهمین کشور صادرکننده LNG با حدود 4 درصد سهم در بازار این محصول است.
اما در مورد صادرات گاز ایران به عمان چند نکته را باید مورد توجه قرار داد:
1- بر اساس اطلاعات منتشر شده در مورد یادداشت تفاهم امضاء شده بین دو کشور، حجم گاز توافق شده برای صادرات به عمان حدود 10 میلیارد متر مکعب در سال اعلام شده است که این عدد حداقل در سالهای نزدیک، بیش از نیاز و تقاضای عمان به نظر میرسد. کشور عمان در سال 2012 حداکثر 2.5 میلیارد متر مکعب کمبود گاز برای واحدهای LNG خود داشته است و اگر همین میزان کمبود برای مصارف داخلی را هم فرض بگیریم این عدد به حداکثر 5 میلیارد مترمکعب در سال میرسد. بنابراین در مسیر تبدیل یادداشت تفاهم به قرارداد، مناسب است که کارشناسان دو کشور بررسی دقیقتری را در این مورد به عمل آورند و با توجه به حجم سرمایهگزاری مورد نیاز برای احداث خطلوله انتقال گاز به عمان، اقتصاد طرح به دقت بررسی شود.البته با توجه به برنامههای افزایش بازیافت عمان در میادین نفتی خود ممکن است این کشور نیازمند احجامی از گاز برای تزریق به میادین نفتی خود نیز باشد.
2- جمهوری اسلامی ایران با توجه به حجم عظیم ذخائر گازی خود و قرارداشتن در جایگاه ممتاز دارندگان ذخائر گازی جهان، همانطور که در برنامههای وزارت نفت نیز وجود دارد به هرحال باید دیر یا زود به جرگه صادرکنندگان LNG جهان بپیوندد، بنابراین هرگونه ورود به تجارت، قراردادهای فروش، مسائل مالی و قراردادی و بازارجهانی LNG میتواند برای کشورمان مغتنم باشد. بر این مبنا بخشی از گازی انتقالی به عمان که مورد نیاز واحدهای LNG این کشور است، میتواند بعنوان قرارداد تبدیل یا حقالعملکاری، منعقد شود به اینصورت که ایران گاز را تحویل دهد و در مقابل LNG تحویل بگیرد و خودش نسبت به بازاریابی و فروش LNG اقدام کند. در همین رابطه و در چنین فضائی شاید بتوان از عمانیها برای آشنائی با مسائل فناوری و فنی LNG و آموزش نیروهای ایرانی برای آینده نیز استفاده نمود.
3- آمارهای مصرف ماهانه و فصلی گاز عمان در اختیار نیست اما همانطور که قبلا نیز اشاره شد، بررسیها نشان میدهد که اوج مصرف گاز این کشور برای تولید برق و شیرینسازی آب در فصل تابستان و حداقل مصرف آن، در زمستان است و به عبارتی حداقل و اوج مصرف این کشور دقیقا معکوس ایران است، لذا با توجه به مشکلات کشور در شرایط اوج مصرف و با توجه به نوع نیاز عمان، میتوان این مسئله را مورد ملاحظه قرار داد که قرارداد فی مابین از انعطاف لازم برخوردار باشد که ایران در شرایط اوج مصرف خود متعهد به تحویل گاز نباشد.
4- اگر اراده وزارت نفت بر حل و فصل مشکلات قرارداد کرسنت (قرارداد صادرات گاز به امارات) و اجرائی کردن تعهدات آن قرارداد باشد. میتوان این مسئله را مورد مطالعه و بررسی قرارداد که ایران وارد یک همکاری سهجانبه با امارات و عمان شود ( وحتی شاید چهارجانبه با قطر) و برای صرفهجوئی در سرمایهگذاریهای خطوط انتقال به نوعی با استفاده از خطلوله دلفین گاز را از طریق امارات به کشور امان سواپ کند. چنین بستهای هم همکاریهای منطقهای را گسترش میدهد و هم میتواند به حل مشکلات کرسنت با استفاده از پتانسیل عمانیها و هم به اقتصاد طرح کمک کند.
برای تحقق مطلوب اینگونه تفاهمات و تبدیل آن به قراردادهای محکم و بلند مدت، خصوصا با توجه به شرایط سیاسی ایران، مهمترین قدم اولیه این است که از طریق تعامل فعال میان دو دستگاه نفت و دیپلماسی کشور، اراده واقعی طرف مقابل و اهداف نهائی او شناخته شود. درگذشته در بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که کشوری چنین ایدهها و تقاضاهائی را برای گسترش سطح مذاکرات و روابط و دستیابی به اهداف سطح پائینتر و یا به منظور ایجاد فرصت و رقابت برای خود در سطح بینالمللی و احیانا امتیازگیری از قدرتهای بینالمللی، مطرح کرده است.
درپایان اشاره به این نکته نیز لازم است که با توجه به حسن رابطه با طرف عمانی، خوب است در کنار مذاکرات فروش گاز، برنامه همکاری در بهرهبرداری منطقی و صیانتی از میدان مشترک هنگام نیز مورد توجه قرار گیرد.
*کارشناس اقتصاد انرژی و رئیس اسبق مرکز مطالعات بین المللی انرژی
31222