ملودرام ،فصل مشترک «رسوایی»مسعود دهنمکی، «حوض نقاشی»مازیار میری و «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» پوران درخشنده است؛ فیلمهایی که با توجه به تورم 40 درصدی و بالا رفتن قیمت دلار و به همان اندازه هزینههای تولید فیلم، خوب نفروختند اما آنقدر فروختند که در وضعیت فعلی اقتصاد سینمای ایران، نگاه حسرتبار فیلمهای دیگر و تهیهکنندگان دیگر، بدرقه راهشان باشد.
باید قبول کرد که دوباره سینمای ایران به مرحله خطرناکش نزدیک شده، مرحلهای که تکلیف تهیهکننده و کارگردان مشخص نیست که چه فیلمی و با چه ژانری میفروشد و چه فیلمی و چه ژانری نمیفروشد. دیگر مثل دورههای ثُبات اقتصادی سینمای ایران، فروش یک فیلم با یک ژانر پرطرفدار یا ستاره پرطرفدار یا حتی قصه پرطرفدار، گارانتی ندارد. فیلمهای دهنمکی و میری و درخشنده فروختند چون ملودرام بودند اما خیلی از فیلمها نفروختند با این که ملودرام بودند! فیلم دهنمکی درباره شهرآشوبی یک دختر و بعد توبه دختر بود و ستاره هم داشت. فیلم میری درباره معلولان حرکتی بود و ستاره داشت و قصهاش هم میتوانست برای عموم تماشاگران تلخ باشد و فیلم تلخ هم که نمیفروشد اما فروخت؛ فیلم درخشنده، ستاره هم داشت اما فیلمِ ستارهها نبود و قصهای داشت در باره کودکآزاری، که ممکن بود توسط خانوادهها کاملاً تحریم شود اما استقبال شد. این وسط از همه نوع ژانر امتحان شده داشتیم که بعضیهاشان واقعاً فیلمهای خوبی بودند اما زمین خوردند و زود از پرده کنار رفتند.
امسال، فروش آن نوع فیلمهایی هم که سال قبل، اکران را دور میزدند و خودشان را زودتر از بقیه به سیستم پخش خانگی میرساندند ، مثل قبل گارانتی نداشت و کمدیهای بزنبکوب ارزانقیمت که بعضیهاشان در کمتر از 10 روز فیلمبرداری شده بودند و در لوکیشنهای محدود و عموماً در اختیار اکیپ قرار گرفته از سر لطف یک طرفدار سینما، سر و سامان گرفته بودند، حتی نتوانستند تا چک سوم بازیگران نقش یک خود را پاس کنند. پخشکنندگان این نوع فیلمها، دیگر مثل سال قبل، در پیشخرید این فیلمها پیشقدم نشده بودند و موقع پخش هم ترجیح دادند که به درصدی از فروش قناعت کنند تا این که سرمایه خود را با خرید کامل حقوق اثر به خطر بیندازند.
سینمای ایران در حال پوستاندازیست.بارها این اتفاق افتاده و موفقتر از قبل ظاهر شده اما همیشه این وسط، عدهای کنار رفتهاند، حذف شدهاند یا کلاً سینما را کنار گذاشتهاند باید دعا کنیم که این بار تلفات کمتر باشد.