امروز این دولت برای اعتمادسازی در عرصه بینالمللی و داخلی گامهایی را برداشته است و میخواهد به وعدههایش عمل کند.
جناحی که هشت سال کشور را در بنبست کامل قرار داد میداند که اهرمهای فشار در بیرون کشور تقریبا قوی و نیرومند است و جای هیچگونه تردید در مورد آن نیست. اگر اعتمادسازی نکند مملکت فلج کامل میشود. بنابراین تاحدودی دست دولت را علیرغم هوچیگریهای پراکنده باز گذاشته است. اما این جناح، ظاهرا قدرتی در مردم نمیبیند و احساس خطری از سوی داخل نمیکند و بههیچوجه نمیخواهد در داخل نیز اعتمادسازی در میان مردم بشود.
با این وصف، باید تردیدهایی که مردم در مدیریت کشور دارند، اما علیرغم آن بار دیگر برای خروج از بحران به صندوقها برمیگردند برطرف شود و امید در میان آنان برای همکاری با دولت برای خروج از شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی تقویت شود.
آیا مردم خودمان را دست کم گرفتهایم و اجنبی را مهم فرض کردهایم؟ چرا فکر میکنیم که بدون مردم میشود مشکلات را حل کرد؟ اعتماد اولیه که سرآغار گفتگوهای جدی میان نمایندگان 5 + 1 و ایران شده از کجا نشات گرفته است و اگر این اعتماد مردم به دولت از دست برود سرنوشت مذاکرات مزبور به کجا خواهد انجامید؟
هر روز دارد فرصت اعتمادسازی در داخل کمتر و کمتر میشود. دولت جدید با یک خروش و نهضت و هیجان انتخاباتی سرکار نیامده است که حالا حالاها فرصت داشته باشد تا مردم به سستی بگرایند و امیدشان را از دست بدهند. کم کم زمزمهها از این طرف و آنطرف به گوش میرسد که نکند ما مردم فراموش شدهایم. دارد جامعه از اندک شور اولیه دوران انتخاباتی خارج میشود. به سرعت باید نگران بود و کاری کرد. چرا دولت را که میخواهد امید را به مردم برگرداند و نگذارد که برای مدتی طولانی بمیرد کمک نمیکنیم؟ چرا در عرصههایی از فعالیت دولت که جوانان محور آن هستند نمیگذاریم کار پیش برود؟ چرا خوشحال هستیم که این تلقی را گسترش دهیم که در عرصه داخلی گویی اتفاقی نیافتاده است؟ فقط نگران جایگاه خودمان در قدرت هستیم یا نگران کشوری که در آن دارد ذره ذره امید میمیرد؟
سکوت جوانان، دانشجویان و دانشگاهها را جدی بگیریم. آنان نبض جامعهاند. از طریق آنان است که شور و نشاط و امید به جامعه تزریق میشود. اگر امروز خوشحال باشیم که این بخش مهم از جامعه را از کار انداختهایم و به سکوت واداشتهایم تا به مقاصد خود برسیم، بدانیم این خوشحالی دیری نمیپاید.
گروهی اندک که همه امکانات در اختیار آنان است و از رانت برخوردارند چنان هیاهو میکنند که به دیگران بباورانند که بسیارند، اما نمیدانند که با هشت سال مدیریت ناکارآمد، بسیاری از کسانی را که قبلا با خود داشتند از دست داده اند و امروز با غوغاسالاری و فشار بر دولت نمیخواهند صدای اکثریت قاطع ملت شنیده شود. میخواهند دولت به این غوغاها توجه کند و صدای ملت را نشنود. میخواهند بدینوسیله دولت را از پایگاه اصلی قدرتش یعنی مردم جدا کنند.
دولتیان بههوش باشند که خطر در کمین است، آن هم نه از خارج بلکه از داخل. همانطور که در عرصه بینالمللی زیاد وقت نداریم و باید با اعتمادسازی محاصره اقتصادی کشور را پایان دهیم، در داخل هم فرصت زیادی نداریم تا با ایجاد امید و اعتمادسازی، زمینه مشارکت همهجانبه مردم و بهویژه نخبگان و جوانان را برای نجات کشور فراهم سازیم و پایه محکمی برای قدرت اصلی دولت بنیان نهیم.