سمیه علیپور: شورای صنفی نمایش براساس تعریفی که طبق آن فعالیت میکرد اینگونه تشریح میشود: «این شورا برای نظارت بر ثبت و حسن اجرای قراردادهای منعقده سینمایی بین تولید کنندگان، توزیع کنندگان و سینماداران و حل اختلاف آنان و با هدف امکان گردآوری اطلاعات و پردازش و ارائه آن به صاحبان فیلم و سینما فعالیت میکند. شورای صنفی نمایش با ترکیبی از نمایندگان سینماداران، تهیه کنندگان و کارگردانان و یک نماینده از طرف اداره کل نظارت و ارزشیابی از سال 1381 در خانه سینما ایجاد شد.
تشکیل این شورا که در راستای واگذاری فعالیتهای صنفی از سوی دولت به سینماگران انجام شد با استقبال خانه سینما مواجه شد. شورای صنفی نمایش بر اساس موارد مندرج در آئین نامه خود و متناسب با اقبال مخاطبان از فیلمهای در حال نمایش و ملاحظه میزان فروش فیلمها و مقایسه آن با کف فروش، مدت زمان نمایش فیلم را تنظیم و به تصویب میرساند. این شورا همچنین وظیفه ثبت قرارداد فیلمها را بر عهده دارد.»
با این تعریف از سال 81 تا 89 شورای صنفی نمایش در خانه سینمای ایران تشکیل شد و فعالیت کرد، هرچند که در این مدت هم بالا و پایین بسیاری اتفاق افتاد و چالشهایی وجود داشت. یکی از دورههای مثالزدنی فعالیت شورای صنفی نمایش که تاثیر چشمگیری روی رونق فروش فیلمها داشت، مقطعی بود که مهدی کرمپور کارگردان جوان سینمای ایران ریاست آن را برعهده گرفت. کرمپور در وضعیتی در سال 1388 مسئولیت اداره شورای صنفی را برعهده داشت که فضای ملتهب اجتماعی توقع از مخاطب را برای حضور در سالن سینما به کمترین میزان رسانده بود. اما برنامهریزیهایی همانند اکران ماه مبارک رمضان و اقداماتی از این دست موجب شد سینمای ایران سال 88 رو با رکود سپری نکند، اما این وضعیت هم چندان پایدار نبود و درگیریها بار دیگر آغاز شد.
شورای صنفی نمایش شاید در تعریف کلی ارائه شده از فعالیت آن مسئولیت تعیینکنندهای در حوزه اکران ندارد، اما عملا آنقدر قدرت دارد که گروهی برای از دست ندادن قدرت حاصل از در اختیار داشتن این شورا از راه انداختن هر جنجالی خودداری نکنند. کلمات کلیدی و تکراری که معترضان به عملکرد شورای صنفی نمایش مطرح میکنند هم اغلب مشترک است: انحصار طلب، تنشزا، منفعتطلب و مواردی از است دست و همه اینها مخاطب را به این سمت هدایت میکند که در شورای صنفی خبری بیش از ثبت قراردادهای اکران و نظارت بر حسن اجرای آن است.
یکی از درگیریهای علنی در مورد شورای صنفی نماش در بهار سال 1388 رخ داد، حسین فرحبخش که این روزها به عنوان یکی از افراد نزدیک به شمقدری در چهار سال گذشته شناخته میشود، در آن زمان نسبت به عملکرد شورای صنفی معترض شده بود و نامهای سرگشاده با آین آغاز منتشر کرده بود: « از بخت بد سینمای ایران و به خاطر انحصارطلبی برخی افراد که ماهیتی جز ایجاد تنش و تشنج برای منفعت مطلبی هایشان ندارند. هر وقت فضای این سینما به آرامش نزدیک میشود یا مشکلی از مشکلات آن در شرف حل شدن است بلوا و هیاهوی این جماعت معلومالحال مانع شده و همه چیز را به هم میریزد.» سخن فرحبخش هرچند که در سال 88 و خطاب به مخالفان خودش مطرح شده، اما همچنان با کمی تغییر در لحن از سوی مخالفان خود او و اتحادیه تهیهکنندگانی که امروز شورای صنفی نمایش را در اختیار دارد مورد استفاده قرار میگیرد.
نتیجه رد و بدل شدن همه این شکل از ادبیات و نگاه است که شورای صنفی نمایش را به منطقهای پربحران در سینمای ایران بدل کرده و حالا که صحبت از ایجاد تغییراتی در نحوه اداره آن مطرح شده، دعواهای قدیمی از سر گرفته شدهاند.
شورای صنفی در دستان اهالی اتحادیه
جواد شمقدری اصلا آمد که بگوید خانه سینما همانی است که من تعریف میکند و با همکاری دوستانش کلنگ صنفسازی را زد و تنها صنف قابل عرضی که توانست راهاندازی کند، اتحادیه تهیهکنندگان بود که به عنوان اتحادیه 2 شناخته شدند. گرد هم آمدن افرادی که اتحادیه را در زمستان 1389 راهاندازی کردند، نشان از آن داشت که قرار نیست این صنف ساخته شود و به گوشهای برود، از اسامی افراد گرد هم آمده مشخص بود قرار است مسئولیت مهمی هم به آنان واگذار شود. صنف از مرتضی شایسته و سیدضیا هاشمی را در برمیگرفت تا جمال ساداتیان و علی سرتیپی و علی معلم و تهمینه میلانی غیره، هرچند، همانطور که انتظار میرفت بعد از مدتی اتحاد میان اعضای اتحادیه پابرجا نماند و افرادی کنارهگیری کردند، اما مسئولیتها همچنان برعهده اتحادیه که بعدتر جامعه صنفی تهیهکنندگان نام گرفت، باقی ماند.
در حالی که اتحادیه در زمستان 89 تشکیل میشد، شمقدری از چندی قبل پروژه بازپسگیری تمامی مسئولیتهای اجرایی را از خانه سینما و اعضایش کلید زده بود. وقتی صنف تشکیل شد همه چیز آماده بود تا تک به تک مسئولیتها در طبق قرار بگیرد و تقدیم متحدان شود. یکی از این مسئولیتها اداره شورای صنفی نمایش بود. شورایی که از سال 1381 در خانه سینمای ایران تشکیل میشد و حتی در صورت تصور وجود یک سویه در آن خیلی زود تغییراتی درش صورت میگرفت، به اتحادیهای سپرده شد که از همان زمان نسبت خود را با اهالی خانه سینما و کسانی که طرفدار مدیریت دولتی سینمای ایران نبودند مشخص کرده بود.
البته پیش از اینکه اقدام مستقیم برای خارج کردن شورای صنفی از خانه سینما آغاز شود، مجموعهای از اعتراضها نسبت به عملکرد شورای صنفی در سال 1389 شروه شده بود که نتیجه این اعتراضها کار را به پاسخ اعضای شورا در تاریخ 11 آبان ماه سال 1389 رساند. در آن بیانیه آمده بود: «شورای صنفی نمایش که متشکل از صنوف موثر در این امر است و هدف و نیتی جز در جهت حمایت از اعضای سینمای کشور و کلیه صنوف ندارد، اخیرا به طور دائم در معرض انتقادات مختلف درباره عملکرد و سمتوسو دادن روند اکران فیلمها در سینمای کشور قرار گرفته است. این شورا به واسطه آرامسازی فضا و عدم ایجاد تنش، در سکوت پذیرای تمامی اتهامات و انتقادات شده و سعی کرده همچون گذشته به کار خود، که همان حسن اجرای آییننامه شورای صنفی نمایش باشد، ادامه دهد.
متاسفانه دخالتهای مسئولانه و غیرمسئولانه افراد مختلف، علیرغم اینکه ظاهری دلسوزانه دارند، جوانب کار را در نظر نگرفته و از همین روی سبب بروز خدشه در اجرای صحیح آییننامه میشوند. لذا با توجه به دخالتهای مسوولین سینمایی، که به شکلی شفاف در جهت در دست گرفتن اکران فیلمها رخ داده است؛ به نظر میآید قصد آن است که تمامی نابسامانیهای شرایط موجود سینما را به دوش نحیف شورای صنفی قرار دهند و با تضعیف این شورا شرایط دیگری را برای اکران فیلم در سینماهای کشور رقم زنند.»
که چنین هم شد و با وجود آنکه در بهمن ماه مدیرعامل خانه سینما اعلام کرد آییننامه شورای صنفی نمایش تنظیم شده، اما هیچگاه آن آییننامه امکان اجرایی شدن پیدا نکرد. محمد درمنش آخرین رئیس شورای صنفی خانه سینما بود. از سوی دیگر همه این تنشها در شرایطی برای شورای صنفی به وجود میآمد همزمان کانون کارگردانان سینمای ایران با تغییراتی در هیئتمدیره و ریاست مواجه شده بود.
رفتن شورا به اتحادیه شروع درگیریهای دیگری بود. یکی از نخستین مشکلات زمانی بروز یافت که فرشته طائرپور برای اکران «آینههای روبرو» اقدام کرد. او قصد اکران فیلم خود را در گروه آزاد داشت و در عین حال با رایزنیهایی که انجام داده بود توانسته بود یکی از سالنهای سینما فرهنگ را نیز به دست بیاورد. اما مسئولان در شورای صنفی نمایش این را تاب نمیآوردند و نتیجه این شد که فیلم در سال 90 به نمایش درنیامد و شورای صنفی برای اکران آن در سال 91 هم در حال مانعتراشی بود که بالاخره فیلم در پاییز 91 راه به پرده نمایش برد.
همه اینها در وضعیتی بود که سیدضیا هاشمی در گفتوگویی در مورد موضوع اکران «آینههای روبرو» اظهار کرد: «واقعیت این است که حمایت متوجه کل سینمای ایران می شود. هر تولیدی در این دایره می گنجد، حتی تولیدات ناجی هنر که «آینه های روبه رو» از تولیدات آن است و اسم خانم طائرپور روی آن قرار گرفته است. خانم طائرپور اصولااز صنف ما ناراحتی داشت و نام «اتحادیه2» را او روی ما گذاشت. او از حرصش این کار را درباره «آینه های روبه رو» کرد. ما در آیین نامه اعلام کردیم در مجموعه سینماهای تهران دو فیلم می تواند به صورت آزاد اکران شود. منتظر شدیم و شش ماه گذشت و یک قرارداد نیامد. برای ساماندهی به این وضعیت با سینما آزادی تعامل کردیم و دو سینما در اختیار گرفتیم و گفتیم یک کنداکتور با توافق سینما آزادی می بندیم و همچنین فیلم هایی که آمادگی دارند. شرط ما این بود که سازندگان فیلم ها باید رضایتنامه شخصی دهند که با این شکل از اکران موافقند. خانم طائرپور با دو سینمای دیگر قرارداد بست و آورد و این خلاف آن چیزی بود که مصوب کرده بودیم. به خانم طائرپور گفتیم ما کجاها جا برای اکران فیلم داریم و از او خواستیم رضایتنامه یی بدهد تا فیلمش را اکران کنیم. او با دادن نامه مخالفت کرد و در نتیجه فیلم اکران نشد. خانم طائرپور دنبال این نبود که فیلم را اکران کند، به نظرم آن فیلم مسائلی پیچیده داشت که شاید بهتر بود اکران نشدن آن به گردن جایی بیفتد.»
جنگ رو در رو
هیچ وقت همانند سال 1391 شورای صنفی نمایش بازیگر نقش اول سینما نشده بود؛ همیشه اطراف این شورا حاشیههایی وجود داشت، اما هیچگاه مسائل به ترتیبی پیش نرفته بود که شورای صنفی نمایش به اصلیترین بحث وزیر و مدیر و سینماگر و حتی مخاطبان سینما تبدیل شود.
ماجرا وقتی این شکل را پیدا کرد که حوزه هنری تبدیل به یکی از مدعیان فیلترگذاری برای اکران شد؛ نمایش دو فیلم را هم در سینماهای خود متوقف کرد و مدعی وجود مشکلاتی جدی در سینمای ایران شد و در مقابل اعضای شورای صنفی که برخی از خود آنان و یا نزدیکانشان از این تصمیم حوزه متضرر شده بودند به اعلان جنگ حوزه پاسخ دادند و گفتند حواله نمایش برای سینما آزادی صادر نمیکنند: سینمایی که زیر نظر حوزه هنری مدیریت میشود و جدیترین نبض اکران در تهران است. حوزه هنری از یک سو با پافشاری به رایی که حتی از سوی مدافعانش منطقی و قابل دفاع نبود و شورای صنفی نمایش از سوی دیگر با هدف به کرسی نشاندن حرف خود چنان جنگ تن به تنی را شروع کردند که عملا جایگاه شورای صنفی نمایش از ثبت کننده و کنترل کننده قراردادهای اکران به تعیینکننده تکلیف بخش عمدهای از سینما بدل شد.
کار تا جایی پیش رفت که بارها رئیس حوزه هنری و مسئولان ارشاد جلسه گذاشتند تا صلحی اتفاق بیافتد، اما باز هم درگیریها ادامه یافت. با وجود آنکه تصور میشد صدور حواله نمایش «کلاه قرمزی و بچه ننه» در سینما آزادی پایانبخش دعواها باشد، اما چنین نشد و بعدتر شورای صنفی حواله اکران «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «پله آخر» را هم به سختی برای سینما آزادی صادر کرد.
حتی وزیر ارشاد تا دی ماه پاسخگوی مشکلات بین شورای صنفی و حوزه هنری بود. در نهایت سوم بهمن ماه 1391 مهدی عظیمی میرآبادی معاون وقت فعالیتهای سازمان سینمایی با نگارش نامهای خطاب به سیدضیا هاشمی رئیس شورای صنفی نمایش خواستار کوتاه آمدن از موضع و همکاری با ارشاد و اقدام محتاطانه در مورد تشکیل کمیته انضباطی اکران شد. اینکه بعد از چند بار ارشاد که خود با اتحادیه هویت بخشیده بود از جایگاه مدافع شورای صنفی فاصله گرفت، سبب شد مسئولان شورا نیز احتیاط بیشتری پیشه کنند.
ماجرای حوزه و شورای صنفی تقریبا تا زمان پایان اکران فیلمهای تحریمی حوزه هنری ادامه یافت.
و باز هم دعوا
بازگشت شورای صنفی نمایش به خانه سینما موضوعی بود که بعد از تغییر مدیریت دولتی سینما مطرح شد و همین اعتراض مورد انتظار مسئولان فعلی شورا را به همراه داشت، تا جایی که رئیس شورای صنفی بارها تاکید کرده که امکان بازپس گرفتن شورای صنفی از اتحادیه نیست. این ادعا در حالی مطرح میشود که شمقدری در یک حرکت توانست کل خانه سینما را ابتدا از اختیارات اجراییاش و سپس از وجودش خالی کند. حالا این تفاوت حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی و شمقدری است که تکلیف آینده شورای صنفی را روشن میکند.
بازنده همچنان در این عرصه کسانیاند که برای به دست آوردن گلوگاه اکران و تعیینکننده بودن خودشان بر جریان نمایش فیلمهای سینمایی از بیان هیچچیزی ابایی ندارد و مشکل جدی این است که گاه این رویکرد در هر دو سوی دعوا دیده میشود
57243