البته نمیخواهم این کار را در سقف کارهای لطیفی ارزیابی کنم که نیست اما مشخص است که کف کار لطیفی آن قدر بالا آمده که از سقف خیلیها، بالاتر رفته. علتاش البته میتواند امضادار بودن کار لطیفی باشد اما این امضادار بودن نتیجه یک فرایند است نه علت آن. لطیفی در درجه نخست، آدم معتقدیست یعنی به صرف داشتن تخصص فیلمسازی نیامده کار مناسبتی بسازد، اعتقاد داشته که آمده و در نتیجه، وسواس به خرج داده و مایه گذاشته روی کار و چه در بازی گرفتن از بازیگران، چه در اصرار بر بازنویسی دیالوگهای فیلمنامه اولیه و در اجرای زمان محبوس در روایتی که در دل هر سکانس، باعث عمقبخشی در آن شده، بر کیفیت کار اصرار داشته.
این که «زمانی برای عاشقی» نشده یک کار درجه یک مثل «صاحبدلان»، برمیگردد به خیلی از عوامل دیگر از جمله ایده طلایی آن کار که منطبق است با «پیشالگو»ها و امروزی کردن یک قصه قرآنی و البته بودجه بیشتر و گروه بازیگری بهتر. کیفیت بازی «زمانی برای عاشقی» بد نیست اما جز «فرهاد قائمیان»، بقیه از خودشان فراتر نمیروند. دیالوگهای کار هم به رغم بازنویسی و جاندار شدن و البته درآوردن شخصیتها از انجماد سفیدی مطلق یا سیاهی مطلق، هنوز از زیرگفتارهای مثالزدنی «صاحبدلان» در آن خبری نیست. ایده این سریال تازه هم به نسبت آن کار قدیمیتر، معمولیست. علاوه بر تمام اینها، ما در «زمانی برای عاشقی» نقش قدرتمند زن هم مثل «صاحبدلان» نداریم نه در بازیها نه در فیلمنامه.
اینکه لطیفی توانسته در کمبود وقت روند تولید[که در ذات ژانر بومی «مناسبتی»ست] و با همین امکانات موجود، کاری دیدنی بسازد با آدمهای خاکستری، علتاش چیزی نیست غیر از تسلط او به کارش. یادتان هست صحنههای داخلی را ،که لطیفی با دست خالی و تقریباً با «هیچ» سر و سامان داده، با چند مکث توسط بازیگر یا بازیگران یا عقب و جلو رفتن بازیگر جلوی آینه؟
«حاج مرتضی» این مجموعه، شباهتی با آن شخصیتهای مثبت سریالهای ایرانی ندارد که آفریده شدهاند برای ادای جملاتی که باید حکم موعظه داشته باشد؛ به یاد بیاوریم صحنهای را که او دارد موعظه میکند در حجره خودش:«تاسوعا و عاشورا، چهارشنبهسوری نیس که فشفشه هوا کنی.» و لنترانی گفتن جوان امروزی که پذیرش موعظه را ندارد:«عیسی به دین خویش،موسی به دین خویش! گوشم از موعظه پره! «خیمه» داری برای آتیشزدن یا نه؟ همین مونده بود که یه چادردوز برامون وعظ کنه!» گرچه در این سکانس، مخاطب حق را به حاج مرتضی میدهد اما به این نتیجه هم میرسد که موعظه کردن او، همان طور که برای پسر و عروساش در خانه کاربرد ندارد اینجا هم طرف قانع نمیکند و به واکنش وامیدارد. حاج مرتضی در این مجموعه، نمایندهی آدمهای نسل میانیست که نه مثل نسل قبل از خود کاملاً سنتیاند و نه قدرت پذیرش دنیای تازه را دارند. خانهی حاج مرتضی در مقایسه با معاملههای دست کم چهار میلیاردیاش، زیادی قدیمی به نظر میرسد و مخالفتاش با کار کردن دخترش به عنوان پرستار در بیمارستان یا رفتن نوهاش به مهد کودک، نمونهای از این رویکرد دوگانه است.[حاج مرتضی:«نمیخوام دختر حاج مرتضی بشه آمپولزن.» زنش:«نفرمایید! اگه خودتون خدای نکرده یه روزی گذرتون افتاد به همون بیمارستان، روتون میشه به پرستاری که داره ازتون مواظبت میکنه،بگین آمپولزن؟» حاج مرتضی:«نه! میگم شیخالرئیس!»]
«زمانی برای عاشقی» در همین حد و اندازه فعلی خودش هم،اثریست دیدنی اگر چه در قیاس با کارهای دیگر لطیفی کم بیاورد؛ واقعیت این است که کارگردان این مجموعه، کارش را است.