*پختگی ناشی از این دو دهه فعالیت سیاسی مداوم، فقط مخصوص سران اصلاحات نیست این را میتوان در بدنه اصلاحطلبی نیز مشاهده کرد. از همینرو آنان به درستی به حوزهای قدم گذاردهاند که در دوران اصلاحات، تا حدی از آن غفلت شد یعنی تداوم ارتباط با بدنه جامعه که عمدتا هوادار اصلاحات هستند. عقل حکم میکند که بر اساس مقتضیات زمان و مکان عمل کنیم، بیگدار به آب نزنیم و فراموش نکنیم اصلاحطلبان و عملگرایان به صورت مکمل میتوانند کار را جلو ببرند.
*دوستان اصلاحطلب، عملگراتر شدهاند که دو دلیل دارد: یکی اینکه در دوران اصلاحات بعضا از سوی برخی افراد، آرمانهایی مطرح شد تا عمل، فاصله زیادی داشت و نتوانست به منصه ظهور برسد. طرح جامعه مدنی رییسجمهور وقت سیدمحمد خاتمی ایده بسیار زیبایی بود اما بهنظر میرسید که با ساختارهای سنتی که وجود داشت، قدری بلندپروازانه بود.
* در اینکه رقبا تلاش میکنند با نسبتدادن فردی به مجموعهای، تفکرات خود را پیش ببرند شکی نیست اما فراموش نکنید اسم آقای هاشمی در فهرست 30نفره اصلاحطلبان تهران در انتخابات مجلس ششم نیامد.
* اینکه همه نیروهای منتقد اعم از عملگرایان، تکنوکراتها و اصلاحطلبان، عملگراتر شدند به مقطع هشتساله احمدینژاد بازمیگردد. انسان عاقل در تحلیلهای خود، هزینه - فایده میکند. اشتباه استراتژیکی که همه نیروهای اصلاحطلب و عملگرا انجام دادند و نتوانستند روی یک گزینه اجماع کنند و با چهارگزینه وارد انتخابات سال 84 شدند به ظهور پدیدهای به نام احمدینژاد انجامید که البته بهدلیل نداشتن عمق و عقبه، پس از هشتسال تقریبا به فراموشی سپرده شده است.
* هنر سیاستمدار این است که بین نیروهای سیاسی فعال جامعه، برای رسیدن به منافع ملی، توازن ایجاد کند.
* اصلاح طلبان نقد درونگفتمانی دارند و ایکاش اصولگرایان هم تجربه هشتساله احمدینژاد را مدنظر داشته باشند تا بتوانیم به یک روند عادی سیاسی برسیم.
* امروز آقایان لاریجانی و ولایتی مواضعی اتخاذ میکنند که نشان میدهد وارد دوران جدید شدهایم که نوعی آرامش و گفتوگوی سازنده میان نیروهای سیاسی با گرایشهای مختلف شکل بگیرد. البته باید قبول کرد در جریان راست یک بخشی همچنان پرسروصدا هستند که رادیکالیسم را ترویج میکنند.
/212 27