الهه خسروی‌یگانه

مصاحبه هاوارد گوردون تهیه‌کننده سریال «هوملند»‌ و «۲۴»‌ با نشریه «پنجره»خواننده را به یاد سخنرانی‌ها، یادداشت‌ها و گفت و گوهایی می اندازد که در اوایل دهه هفتاد نقل محافل بود تا همه به این نتیجه برسند که تولیدات فرهنگی در این دیار بر مدار غرب می‌چرخد و هر اثری که تولید می‌شود و مخاطب پیدا می‌کند، محصول پیاده نظام امپریالیسم جهان خوار در ایران است. این تحلیل‌ها که کم هم نبودند به تدریج زمینه حذف و طرد برخی از روشنفکران و حتی نویسندگان و هنرمندان برآمده از جریان انقلاب اسلامی را فراهم ساخند.

در دولت نهم و دهم نیز سکان هدایت حوزه فرهنگ و هنر این دیار به دست مدیرانی سپرده شد که برخی از آن ها چنین گرایشی داشتند و ماحصل کارشان شد همانی که دیدیم و شنیدیم؛ از تعطیلی خانه سینما و تعلیق پروانه ناشران گرفته  تا تهیه فهرست افراد ممنوع‌القلم که وزیر ارشاد فعلی و معاون فرهنگی او وجودش را تایید کردند.

این مصاحبه بازتاب گسترده‌‌ای در رسانه‌های مختلف داشت، موافقان و مخالفان آن اما بیشتر روی مسائلی در این متن زوم کردند که به عالم فرهنگ و هنر اختصاص داشت و روایتی بود از ماجرای اسکار گرفتن اصغر فرهادی و خط مشی فرهنگی هنرمندان این دیار.  روایت هایی که پیش از این نمونه‌های مشابه و خط به خط آن را از زبان مدیران فرهنگی دولت دهم و تحلیلگران نزدیک به جریان افراطی شنیده بودیم. در این بین اما نکته‌ای که مغفول ماند، رویکرد سیاسی این گفت و گو بود؛ رویکردی که اگر بگوییم امنیت ملی ما را هدف گرفته چندان بیراه نگفته‌ایم. حالا چه این مصاحبه واقعی باشد و چه غیر واقعی، چیزی از اثرات سوء آن نمی‌کاهد. در واقع نمی‌توان باور کرد که زیر سئوال بردن امنیت ملی و به سخره گرفته شدن وجوه فرهنگی و سیاسی کشورمان آن هم در یک مصاحبه اتفاقی باشد که برای اثباتش با افتخار مستنداتی را ارائه کرد.

این نوشتار هم البته در پی اثبات جعلی بودن یا نبودن این مصاحبه نیست. این نکته‌ای است که زمان آن را ثابت خواهد کرد، همچنان که پیش از این نیز زمان خیلی چیزها را روشن کرده است، با این حال خواندن این گفت‌وگو پرسش‌هایی را پیش می‌آورد که مرور آن و لااقل تلاش برای یافتن پاسخ آن، می‌تواند کمی از ابهامات بکاهد.

پرسش اصلی این است که آیا  نگاه امنیتی که در سخنان این تهیه‌کننده نمود و بروز پیدا کرده، واقعا در شان نظام جمهوری اسلامی است؟ مگر سیاستمداران ما چگونه عمل می‌کنند یا سیاست‌های کلی نظام چگونه تدوین می‌شود که یک تهیه‌کننده امریکایی می‌تواند در سریالش پیش‌بینی کند که نام رییس‌جمهور آینده ایران بعد از محمود احمدی‌نژاد، حسن است!

حالا تازه همه ماجرا این نیست. آقای گوردون رییس‌جمهور دوره بعد ایران را هم اشناسایی کرده : «...همانطور که ظریف در سر سودای ریاست‌جمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خنده‌های ظریف به جان کری می‌شوم که چه معناهایی می‌تواند داشته باشد.»

حتی اگر تمام این حرف‌ها واقعیت داشته باشد، این پرسش که در صورت وجود داشتن چنین فضایی و چنین برنامه‌ریزی‌های دقیقی توسط حداقل تیم آقای گوردون چرا ایشان باید با صداقت تمام همه اینها را در اختیار نشریه پنجره قرار دهند هم پرسش دیگری است که بی‌جواب مانده است.

اگر سخن گوردون که از تحلیل‌های حسن عباسی برای تبیین خط‌ مشی‌های سیاسی آینده ایران استفاده کرده واقعیت داشته باشد، فکر کنم باید از آقای عباسی خواهش کنیم یا دیگر سخنرانی نکند یا از شورای امنیت ملی بخواهیم به روزنامه‌ها دستور دهد دیگر سخنان ایشان را بازتاب ندهند؛ چون اگر همین روند ادامه پیدا کند بعید نیست که در اینده سینماگران دیگری مثل اسپیلبرگ، تارانتینو، اسکورسیزی و ... نیز یادشان بیفتد که ایران و ایرانی را بهتر از خودمان می‌شناسند وو معنی لبخندهای ظریف را کامل می دانند و به نظرشان کارگردان اسکار برده ما یک آدم احمق است!

 تناقضات این گفت و گو هم کم نیست. آقای گوردون در اول مصاحبه می‌گوید:‌« همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیس‎جمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روز‎ها احساس کردیم میانه‎رو‎ها در ایران به قدرت رسیده‌اند و نقد داستانی خود را معطوف به گروه‎‎های تندرو کردیم...»  با این حال ما در جای دیگری از گفت و گو می‌‌خوانیم: «ما حتی ۶ ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسی‌ای که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانه‎رویی خواهد بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوشبینانه‎ترین حالت شهردار فعلی تهران را به‎عنوان رئیس‎جمهور می‎شناختند. هیچ‎گاه تصور نمی‎کردیم اصلاح‎طلبان دوباره به قدرت برسند. برای اینکه ثابت کنم اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست می‎خواهم به این مسئله اشاره کنم که بلایی که بر سر محافظه‎کاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاح‎طلبان ایرانی در سال ۸۴ رخ داد. اما رئیس‎جمهور شدن آقای روحانی واقعا غیر قابل پیش‎بینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آن را گرفت، پیش‎بینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.» آقای گوردون این مصاحبه ناگهان در بخش‌های پایانی از حدس‌‌اش مبنی بر ریاست‌جمهوری حسن‌روحانی صحبت می‌کند:‌ « یکی از فرض‎‎های مهمی که در سریال ۲۴ داشتیم این بود که از میان اصلاح‎طلبان ایرانی اگر قرار است کسی به قدرت برسد با حداقل پیش‎فرض‎‎هایی که در سریال ۲۴ مطرح می‎شود یک درصد احتمال دادیم که حسن روحانی در ایران به قدرت برسد و برای همین اصرار داشتیم در فصل هشتم سریال ۲۴ نام رئیس‎جمهور ایران حسن باشد.»

جالب است که هراس‌ها، حساسیت‌ها وحرف‌های گوردون شباهت بسیاری به طیفی دارد که نشریه پنجره نماینده آنهاست. از بی‌اطلاع بودن مردم آمریکا در این حد که حتی ندانند چه کسی رییس‌جمهور کشورشان می‌شود گرفته تا تئوری‌های معروف جامعه‌شناسانه و ارتباطاتی مبنی بر برخورد تمدن‌ها و تسلط رسانه‌ها و تاثیرشان در زمان جنگ سرد و تکرار آن در زمان حاضر.

در بعد فرهنگی گفت و گو هم جدا از موارد گفته شده در مورد اسکار و لابی ایران، تلاش سی‌ساله امریکایی‌ها به خصوص در دهه‌های اخیر برای ساخته نشدن فیلم‌هایی مثل «دیپلمات» داریوش فرهنگ و «روز شیطان» بهروز افخمی هم یکی از نکات دقابل توجه این گفت و گوست. معلوم نیست چرا آقای گوردون توضیح نمی‌دهند که از بین این همه فیلمی که طی سی سال گذشته ساخته شدند، چرا باید این دو فیلم مدنظرش باشد و اصلا چرا باید این دو فیلم اینقدر برای امریکایی‌ها فیلم‌های خطرناکی محسوب شود که روی مردم خاورمیانه تاثیر می‌گذارد؟

گوردون می‌گوید «عده قلیل فیلمسازان ایرانی که خیلی برایشان احترام قائل هستم فیلم‌های تحقیرآمیزی درباه ملت خود ساخته‌اند.» سهراب شهید ثالث که سینمایش شبیه سینمای دهه ۷۰ و ۸۰ کشورهای کمونیستی است یا عباس کیارستمی که فیلم‌هایش به یک شوخی روشنفکری شبیه است از جمله فیلمسازانی هستند که به روایت نشریه پنجره آقای گوردون به همین دلایل یعنی شباهت به فیلم‌های کمونیستی و شوخی روشنفکری سازندگانش را محبوب می‌داند.

از نظر او برنده شدن سینمای ایران در کن و برلین هم چیزی جز تحقیر ملت ایران نیست. به نظر می‌رسد که آقای گوردون زیادی روی تحلیل‌های آقای عباسی و دوستان تمرکز کرده است.

در بهترین حالت این مصاحبه یا برآیند آرزوها و هشدارهایی است که طیف افراطی تمام این‌ سال‌ها در روزنامه‌ها و رسانه‌های خود آن را فریاد کرده‌اند و حالا از زبان یک تهیه کننده آمریکایی بازگو شده است.

چاپ این مصاحبه بیش از آن که سینماگران مستقل ایران را آزرده خاطر کند، باید به اهالی اهالی سیاست و مدیران امنیتی بر بخورد. کسانی که دستاوردها، راهکارهای و اهداف‌شان به همین راحتی توسط یک تهیه کننده آمریکایی برملا شده و فریاد زده می‌شود. 

57244

منبع: خبرآنلاین