محمدرضا اسدزاده - نوشته"هابیل و قابیل" به قلم او و با صدای خودش، اولین برنامه ای بود که از رادیو و تلویزیون انقلاب پخش شد.
او که امروز به قول خودش یک انقلابی سالخورده فراموش شده است و به قول دکتر شریعتی در نامه معروفش: " قویترین نویسندهای است که نثر امروز را در خدمت ایمان دیروز ما قرار داده است و او باید درغربتی سخت زندگی کند"
او که استاد محمد رضا حکیمی در مهر 1341 درباره اش نوشت: " آثار خرسند به یقین بهترین و شیوا ترین آثار ادبی - مذهبی خواهد بود. نوشته های او بافت همبسته و واژه ها و ترکیب های نو و لطیف بر زیبایی قلمش افزوده و آهنگ خوش کلمات موسیقی خاصی به عبارات بخشیده است."
او که استاد محمد تقی شریعتی درباره اش نوشته است: " آقای خرسند با نوشته هایش حجت را بر همگان تمام کرده و قلمش برای بزرگتران و کوچکتران سرمشق عمل است و من امیدوارم روزی که تاریخ ادبیات ما به مفاهیم جدی تری توجه کند و در برابر نویسندگانی که با نشر تاریخ آزادگان، توده ها را جهش داده اند، سر تعظیم فرود آورد، کتاب های تو در طاقی بلند جای داشته باشد."
خرسند در گفت و گو با خبرانلاین از خاطرات ناگفته اش گفته است که گلچین این خاطرات را به مناسبت 21 بهمن ماه در زیر می خوانید:
روز 21 بهمن ماه شما با جمعی از انقلابیون ومردم توانستید، رادیو و تلویزیون را بگیرید. در حقیقت تلویزیون دست انقلابیون افتاد و 22 بهمن اولین صدای انقلاب از رادیو و تلوزیون پخش شد. اولین صدایی که پخش شد، صدا ومتن شما بود. البته بعد همه فکر کردند آن متن پخش شده نوشته دکتر شریعتی است. ماجرای این متن و صدایی که پخش شد را تعریف کنید.
این متن همان متن «شهید همه اعصار» و " هابیل و قابیل" بود . متنش را ظهر عاشورایی در حسینیه ارشاد نوشته بودم . قبلا متن کامل آن را در حسینیه خوانده بودم . از همان روز، این نوشته در زبانها افتاد. شریعتی خیلی مرا تحسین کرد. حتی بعدها خیلیها به اشتباه فکر کردند که این مقاله را شریعتی نوشته است. این متن را در اوج مبارزات انقلاب با برادرم- احمد که کشته شد- پنهانی در رادیو مشهد ظبط کرده بودیم. من یک روز به صورت پنهانی وارد استودیوی رادیو شدم و متن را خواندم و او ضبط کرد. برادرم برای این مقاله موسیقی" باراباس" و" شیطان در ساعت 4 " را اتنخاب کرد. خلاصه در رادیوی سلطنتی رژیم شاه به صورت پنهانی یک نوار انقلابی ضبط کردیم. این کار، چیزی شبیه به یک معجزه بود.
این نوار بعدها در شمارگان سه میلیون تکثیر شد. دو میلیون در خارج از ایران و یک میلیون در داخل کشور توزیع شد. وقتی نوار به دست ساواک افتاد، باز روز از نو و روزگار از نو بود. ساواک در تعقیب من افتاد و بعد هم من و هم برادرم بازداشت شدیم.
این نوار و این نوشته یکی از معروفترین کارهای فرهنگی دوران مبارزه ما شد. «هابیل و قابیل» فریادی شد که در هر کانون انقلابی به گوش میرسید.شاید ندانید که حتی وقتی رادیو دست انقلابیون افتاد، اولین صدایی که بعد از اعلام صدای راستین رادیو انقلاب اسلامی پخش شد، همین نوار بود. خیلیها اشتباهاً فکر کردند که نوشته و صدای شریعتی پخش شد ولی اینطور نبود.
روز بیست و دوم بهمن هم وقتی رادیو و تلویزیون بهطور کامل دست انقلابیون افتاد و امام، «قطبزاده» را برای مسئولیت آن انتخاب کردند، اولین متنهایی که برای امام در رادیو و تلویزیون خوانده شد، متنهایی بود که من نوشته بودم.
بعد آیت الله خامنهای مرا دیدند و گفتند: «تو برو پیش قطبزاده؛ چون او تجربه کافی ندارد و در راهاندازی رادیو و تلویزیون کمک ما باش». ایشان تأکید کرد که «مبادا فکر کنی که او رئیس توست و همچنین طوری هم برخورد نکن که تو رئیس او هستی. کمک کن تا یک تلویزیون انقلابی شکل بگیرد.» من هم رفتم تا اینکه مدیر تولید شبکه 2 شدم و بعد مدیرعامل انتشارات سروش شدم و اولین مجله انقلابی ایران را به نام «سروش» منتشر کردم که تأثیرگذارترین و پرتیراژترین مجله انقلابی شد.
آن روزها شبانهروز برای انقلاب کار میکردیم. از آن روزها چه خاطرات گفتنی و نگفتنی دارم. اینها همه خاطرات فراموش شده روزگار گذشته انقلابیهای سالخوردهای مثل من است.
متن کامل این گفت وگو را اینجا بخوانید.
/6262