باید بپذیریم که جشنواره فیلم فجر نه لزوماً یک جشنواره به مفهوم واقعی کلمه بلکه بیش از هر چیز ویترین سینمای ایران است و دوره سی و دوم بیش از هر چیز مصداق این تعریف بود. جشنوارهای که بیش از 90 درصد تولیدات یک سال سینمای ایران برای حضور در ماراتن و رقابتهای آن به آب و آتش زدند و این تعجیل مثل هر سال در کیفیت آثار به شکلی بارز نمود داشت.
امسال به همان نسبت که با حضور حداکثری تولیدات سینمای ایران مواجه بودیم و این کمیت، ترکیبی طلایی و متناسب از فیلمهای پیشکسوتان، نسل میانی، جوانان صاحبتجربه و جوانان تازهکار بود، تأثیر مثبت و امیدوارکننده این افزایش کمّی، چندان در کیفیت این آثار به چشم نمیخورد.
مروری کوتاه بر آثار سرسلسلههای این چهار گروه اصلی که با فیلمهای جدید خود جشنواره سی و دوم را واجد وجههای خاص کردند، میتواند شاهدی باشد بر این مدعا و پاسخگوی این پرسش که سال آینده سینماها با چه اکران و چه گیشهای روبرو هستند و چرخه اقتصاد سینمای ایران حرکت مثبت خواهد داشت یا منفی؟
* امسال نسل فیلمسازان پیشکسوت به شکلی ناامیدکننده ظاهر شدند که البته چند سالی است روی این خط رکود حرکت میکنند و امسال هم نتوانستند از دور باطلی که گرفتارش هستند رها شده و طرفداران خود را اندکی راضی کنند.
مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی سرسلسله فیلمسازان پیشکسوتِ صاحبسبک هستند که امسال با «متروپل» و «اشباح» نتوانستند مخاطبان جشنوارهرو را راضی کنند. فیلمهایی که ورای ساختار و فرم فاقد کورسویی از دغدغههای خوشایند و سلیقهمندی گذشته فیلمسازانشان هستند و بر مسیری بیهدف از تکرار کلیشههای خودساخته آنها حرکت میکنند.
* نسل میانی شرایط بهتری در جشنواره فجر امسال داشتند و ستارههایی از میان آنها به گونهای درخشیدند که با حضورشان توانستند آثار این نسل از فیلمسازان را برجستهتر جلوه دهند.
احمدرضا درویش و ابراهیم حاتمیکیا با پروژههای عظیم «رستاخیز» و «چ» هرچند آرای متفاوتی میان مخاطبان فیلمهایشان داشتند ولی واقعیت این است که به نسبت انتظاری که از آنها به واسطه کارنامه قابل دفاعشان ایجاد شده بود و البته پروژههای پر سر و صدایی که در دست داشتند، نتوانستند موفقیت تمام و کمال داشته باشند.
بخصوص نوع نگاه و سلیقه این دو فیلمساز در انتخاب زاویهای مناسب برای پرداختن به شخصیتها و مضامین محوری فیلمهایشان - هر دو مستند و واقعی بودند، یکی به تاریخ کهن و دیگری به تاریخ معاصر ارجاع میداد- مورد اقبال عمومی قرار نگرفت و پرسشهای مطرح شده درباره این دو فیلم بیش از هر چیز برآمده از این مهم بود که مخاطب نتوانسته بود به شکل حسی و تمام و کمال با این آثار همراه شود.
گروهی دیگر از فیلمسازان نسل میانی بودند که آثار جدیدشان یک علامت سوال در کارنامه خودشان و جشنواره امسال بود. کیومرث پوراحمد، فریدون جیرانی، بهروز افخمی، کمال تبریزی و سعید سهیلی با فیلمهای «پنجاه قدم آخر»، «خوابزدهها»، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»، «طبقه حساس» و «کلاشینکف» تبدیل شدند به علامت سوالهای بزرگ جشنواره امسال.
هرچند برخی در ادامه نقاط فرود کارنامه خود در مسیر سقوط آزاد حرکت کردند اما برخی با وجود فراهم بودن شرایط برای نزدیک شدن به فیلمهای درخشان کارنامهشان، یک تجربه ناکامل و در مواردی هم ناموفق را از خود ثبت کردند که نیاز به بازنگری در کلیت سینمایشان به شدت حس میشود.
اتفاق خوب فیلمسازان نسل میانی را کیانوش عیاری، رخشان بنیاعتماد، محمدمهدی عسگرپور و سیدرضا میرکریمی رقم زدند. فیلمهای «خانه پدری»، «قصهها»، «میهمان داریم» و «امروز» با اقبال جمعی که برای هر یک متفاوت بود، توانستند آثاری در ادامه مسیر منطقی فیلمسازانشان باشند که البته جزئیات قابل نقد و تحلیل دارند.
اما نکته مهم این است که این آثار دغدغهمندی قبلی فیلمسازانشان را در فرم و مضمون دنبال میکردند که با تجربهگرایی و تأثیرپذیری از شرایط بیرونی جامعه و درونی فیلمساز، منجر به جلوهای خاص و هنرمندانه از هر یک شد.
* از نسل فیلمسازان جوان که با چند فیلم صاحب سبک و سیاقی در فیلمسازی شدند که هر اثر جدیدشان کنجکاویبرانگیز است، میتوان به نسبتی برابر از کارگردانانی رسید که با فیلمهای جدیدشان مخاطبان جشنواره را به شدت راضی کردند یا نتوانستند به این مهم دست یابند.
حمید نعمتالله، بهرام توکلی، منوچهر هادی، هاتف علیمردانی، عباس رافعی، سامان سالور و رضا عطاران گروه اول فیلمسازان این نسل هستند که آثارشان در خور کارنامه کمتعداد اما کنجکاوی برانگیزشان نبود. «آرایش غلیظ»، «بیگانه»، «زندگی جای دیگریست»، «مردن به وقت شهریور»، «فصل فراموشی فریبا»، «تمشک» و «رد کارپت» فیلمهایی بودند که انتظار خاص و بسیاری از آنها میرفت اما هر یک به دلایلی نتوانستند پاسخگوی این انتظار ایجاد شده باشند.
با اینکه برخی از این آثار در ادامه دغدغهمندی قبلی فیلمسازانشان بودند و در واقع به شکل بالقوه پتانسیل تبدیل شدن به نقاط برجسته کارنامه خالقانشان را داشتند اما کلیت اثر نتوانست برآیند قابل قبولی از خلاقیت و دغدغهمندی هر یک از آنان باشد.
از این نسل فیلمسازانی هم بودند که با جهشهای بلند، فراتر از سطح انتظار مخاطب و فیلم قبلی خود گام برداشتند و تبدیل به ستارههای پرفروغ جشنواره سی و دوم فجر شدند.
فیلمسازانی همچون رضا درمیشیان، روحالله حجازی، شهرام مکری، نرگس آبیار، مصطفی کیایی، امیرحسین ثقفی و مهدی رحمانی که با «عصبانی نیستم»، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «ماهی و گربه»، «شیار 143»، «خط ویژه»، «همه چیز برای فروش» و «برف» توانستند انتظارها از خود را به شکلی مناسب پاسخگو باشند.
از این میان آثاری بودند که درخشششان چشم جشنواره و مخاطبان جشنوارهای و حتی داوران را خیره کرد و در مواردی هم باعث شد، دیده نشوند اما این امر موجب نادیده ماندن آنها از دید پیگیران واقعی سینما نشد.
* از نسل فیلمسازان جوان و تازهکار که با فیلمهای اول خود در جشنواره امسال درخشیدند نیز میتوان نسبت متناسبی از آثار راضیکننده یا نهچندان موفق را نام برد.
هومن سیدی، نیما جاویدی، جمشید محمودی، محمدهادی نائیجی، حامد محمدی و علی زمانیعصمتی با فیلمهای «سیزده»، «ملبورن»، «چند متر مکعب عشق»، «حق سکوت»، «فرشتهها با هم میآیند» و «شیفتگی» توانستند به شکل نسبی موفق ظاهر شده و نگاه مخاطبان جشنوارهای را به خود جلب کنند.
هرچند نمیتوان منکر کاستیهای گاه فاحش در برخی از این آثار شد ولی واقعیت این است که این فیلمسازان جوان در نخستین گامهای تجربهگرایی توانستند از مخاطبان و کارشناسان نمره قبولی بگیرند.
در میان نسل جوان فیلمسازان اول، گروهی هم بودند که در اولین تجربه کارگردانی فروغ چندانی نداشتند و کار خود را برای فیلم بعدی از جهات مختلف سخت کردند.
سعید آقاخانی، ناصر ضمیری، برزو نیکنژاد، مجیدرضا مصطفوی، ایمان افشاریان و مهدی پاکدل، مهشید افشارزاده و ابراهیم ابراهیمیان با «لامپ 100»، «با دیگران»، «ناخواسته»، «انارهای نارس»، «فردا»، پنج ستاره» و «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» هرچند واجد امتیازهای بالقوهای به عنوان اولین آزمون و خطا بودند اما کلیت این آثار نتوانست به عنوان یک فیلم اول کنجکاویبرانگیز نگاهها را به خود جلب کند.
سال 93 اکران سینماهای کشور با فیلمهایی روبرو است که بیش از 90 درصد آن شامل آثاری است که در جشنواره سی و دوم فجر به نمایش درآمدند. آثاری که در یک نمای کلی و نگاه فشرده جشنوارهای، نتوانستند تصویر یک جشنواره با کیفیت را در کنار کمیت بالا و حضور حداکثری فیلمسازان از خود ثبت کند. با این حساب آیا میتوان برای اکران سال آینده به چرخش چرخ اقتصاد سینما در جهت مثبت اندیشید؟
شاید ... شاید این مهم با برنامهریزی دقیق و درازمدت از امروز برای چینش فیلمها و رسیدن به ترکیبی هوشمندانه از آثار متنوع در کنار هم، بتواند معادله چند مجهولی اکران سال 93 را کمی تا قسمتی حل و گویا کند. این یک تحلیل و پیشنهاد است که شاید بتواند راهگشای افق سال 93 سینمای ایران باشد.