راشد انصاری در تهران امروز نوشت:

« فریاد ِ من از فراق یار است »

یاری که همیشه در کنار است !

بیتی که سروده شد ، نشستم

گفتم به خودم که این چه کار است

یک مصرع ِ آن که مال «سعدی» ست

این مصرع ِ بنده هم شعار است

 

تنها نه که من، که یار ِ من نیز

امروزه به درد ِ من دچار است

لیــلی ســر ِ کـوچه آمد و دید

مجنون تَه کوچه در فرار است!

غافل که به جای شخص ِ مجنون

بابای طرف سر ِ قرار است!

 

حوا به فرشته ای چنین گفت:

شوهر که شد آدم افتخار است

این جا شب و روز، جای هر کار

دیگ ِ کلک و چاخان به بار است

در فصل ِ بخور بخور در این شهر(۱)

هر گوشه ی آن سِمی ناهار است!

 

یک نیمه ی شهر مست و نشئه

آن نیمه ی دیگرش خمار است

یک روز سواره ای پیاده ست

یک روز پیاده ای سوار است

این نکته بدان که بس مهم است

بعد از ۱ و ۲ ، سه و چهار است!

 

«سِدر» است اگر به قول برخی

در گویش ِ ما ولی «کُنار» است

هر چند که قافیه در این بحر

مانند ِ ستاره بی شمار است،

کوتاست اگر چه عمر ِ «خالو »

اما سخنش ادامه دار است....

 

6060

منبع: تهران امروز