راز ماندگاری شرکتهای بزرگ و معروف در چیست؟ چطور شرکت استدلر سلطان مواد دنیا میشود؟ راز سه به مهر حیات اینگونه صنایع در کجا مدفون است؟ چرا در جهان سوم بنگاههای اقتصادی قائم به شخص هستند؟
بیماری، کهولت و مرگ صاحبان اقتصاد کوچک چه نتایجی برای آن همه سال زحمت و تلاش دارد؟
همه این سؤالات و هزاران سؤال بیجواب دیگر در یک کلام خلاصه میشود. تقابل سنت گرایان و متجددین و روشنفکران در عرصه اقتصاد فضای کسب و کار امروز متأثر از عوامل مختلف است از جمله آنها، میتوان به فرهنگ و سنت، مد، بیماری تکنولوژی، دسترسی آزاد به اطلاعات و فضای مجازی رساندها و شبکههای مختلف اطلاع رسانی، وجود رایانهها و نرم افزارها و رفع محدودیتها و... اشاره کرد.
در چنین محیطی اگر بنگاههای اقتصادی به روزآوری خود را با تأخیر انجام داده و یا تن به این موضوع ندهند شمارش معکوس برای فنای آنها آغاز خواهد شد در سالهای دور، عوامل تأثیرگذار در فضای اقتصاد بسیار کم و نقش آنها جزئی و محدود بود. اما امروزه شاهد انواع نیازها و تعاریف جدید هستیم.
در فضای کسب و کار سنتی صاحبان حرف و تجارت از 3 دسته خارج نبودند دسته اول که ادامه رو کار پدران خود بودند.
دسته دوم که به دنبال مشاغل معمول زبان خود بودند.
و دسته سوم که با ایجاد فرصتهای شغلی جدید کار جدید خلق میکردند.
اینان بانیان علم و انقلاب صنعتی بودند که به تفصیل اشاره خواهیم کرد. افراد شاغل در شغل پدری و خانوادگی، انسانهای مسخ شدهای بودند و هستند که از پایینترین قدرت تصمیم گیری و ریسک برخوردارند، یکنواخت بوده و در مقابل تغییرات بسیار مقاوم، سنت جزء لاینفک زندگی آنها بوده و از هرگونه تنش دوری میکنند، علاقه به ادامه همان راه و اسلوب پدرانشان را برای فرزندان خود میخواهند. در صورت مخالفت آنان با این خواست، شدیدترین واکنشها را از خود نشان میدهند.
آن دسته علیرغم ظاهر آرام و متین خود، بزرگترین عوامل ناکارآمدی اقتصاد هستند. از هیچ ایده و فکر و نوآوری استقبال نمیکنند. سنت در تمام سلولهای آنان وارد شده و خروج از آن را به معنی مرگ حتمی میدانند.
صاحبان این نوع تفکر پدر سالاران اقتصاد هستند، در صورت توان و قدرت تمام جامعه را محکوم به تبعیت از خود میکنند. زندگی اشتراکی و تفکرات گروهی داشته و خود را از تمام عالم خلقت برتر میدانند. در صورت رسیدن به ریاست و مقام در مقابله با اجزاء سازمان خود بسیار بیرحم بوده و حتی مرگ افراد برای رسیدن به نظرات خود را مقدس میشمارند.
کشورهای کمونیستی بارزترین نمونه این نوع تفکر میباشند.
بدون توجه به نیازهای واقعی اقتصاد و بازار مصرف به تولید صرف روی آورده و مصرف کنندگان را محکوم به عدم انتخاب میکنند.
در لایههای گذر این افراد به تدریج محو میشوند و جبر زمانه را متهم این موضوع میکنند.
دسته دوم انسانهای باری به هر جهت هستند از هرگونه تنش خود را دورنگه میدارند و به دنبال یک زندگی آرام و بیزحمت هستند در مقابل نسل آینده خود احساس مسئولیت نداشته و حرکت زندگی را در گرد آرامش و تباهی خود میدانند در مقابل تغییرات بیتفاوت هستند. به نوعی میتوان گفت وجود یا عدم وجود این افراد در جامعه علی السویه است.
اما دسته سوم جنگجویانی هستند که تا آخرین لحظه زندگی از کوشش و تلاش فروگذار نبوده و پایه گذار حرکتهای رو به جلو هستند.
انقلاب صنعتی، از یادگاران متأخرین این طبقه از جامعه هستند. این افراد در تقابل دائم با سنت گرایان هستند. مدرنیته به معنی واقعی را نهادینه کرده و در صورت احساس ناتوانی با قبول آن، سعی در اصلاح آن دارند. از هرگونه تکنولوژی استقبال میکنند و آن را به عنوان یک ابزار و نه رقیب میپندارند. این افراد قدرت ریسک بالائی دارند از واگذاری مسئولیتها به نیروهای جوان ابائی ندارند و در یک چارچوب قیفی شکل آنان را مدیریت و هدایت میکنند تا با کسب تجربه و استفاده از تجارب گذشتگان مدیران جدید را پرورش میدهند.
سنت گرایان چون ادعا میکنند تنها راه موفقیت همان راهی است که خودشان رفتهاند آن را برای نسل جدید تجویز میکنند، این در حالی است که نسل جدید ابزارها و روشهای جدید را میخواهند ولی با مخالفت و مقاومت مواجه میشوند چرتکه، ماشین حساب و کامپیوتر سمبل 3 طبقه فکری است. چه بسیارند کسانی که هنوز چرتکه را به ماشینحساب ترجیح میدهند و ماشینحساب را برکامپیوتر. اینان کسانی هستند که موجبات فنا شدن بنگاه خود فراهم میکنند. به تعبیری دنیا صاحب، مدیری تمام شده است.
علوم اقتصاد به قدری پیشرفته شده دیگر یک شخص نمیتواند در تمام آنها اشراف داشته باشد.
این تفکر که چون من سرمایه گذار هستم، باید مدیر باشم عامل تباهی و بدبختی بنگاههای اقتصادی است.
چه بسیارند شرکتهای موفقی که از مدیران لایق و متخصص استفاده میکنند تا دوام خود را افزایش دهند. ابزارهای دقیقی که امروز به عنوان بازوان اجرائی مدیران ایفای نقش میکنند از قبیل صنعت بیمه، صنعت حمل و نقل، صنعت بانکداری علوم بازاریابی و تبلیغات و نمونههای دیگر تمام به یک علم جامع تبدیل شده و در فضای باز اقتصاد عالم جامع الشرایط که به تمام علوم فوق اشراف داشته باشد یا وجود ندارد و یا آنکه تعداد آنها بسیار کم است لذا بنگاههای موفق به مجموعهای اطلاق میشود که از عالمان هر رشته در جایگاه واقعی خود استفاده مطلوب و بهینه را بنماید. در چنین صورتی مدیران ارشد یا سرمایه گذاران به مجریان تصمیمات آنها بدل شده و با درایت خود سعی در بهینگی اجرای آنها خواهند داشت. البته شفاف بودن قوانین در حوزه مالی، امانت داری و تفحص نموده و در صورت لزوم با آنها برخورد نماید و از بابت قوانین مالیاتی نیز اطمینان خاطر داشته باشد که به عنوان یک کارآفرین مورد حمایت قرار گرفته و در صورت لزوم بتواند از کمک آنها نیز بهره لازم را ببرد.
یکی از مهمترین دلایل عدم واگذاری مسئولیتها به افراد غیر خودی از سوی سرمایه گذاران احساس عدم امنیت از سوی وندادهای اجتماعی و در برخی موارد قوانین غیر شفاف است.
در نظام اقتصادی مبتنی برسنت ، مخفیکاری، پولشوئی و تصویرسازی غیر واقعی که تمام بر، نا استواری آن صحه میگذارد حایز اهمیت است، در حالیکه در نظام اقتصادی مدرن، شفاف سازی، استفاده از تمام توان مجموعه و حرکت برمبنای قانون مؤلفههای جدائی ناپذیر آن هستند. در چنین سیستمی است که اعضاء ارگان از موازی کاری پرهیز نموده و با ایجا بانکهای اطلاعاتی درست و دقیق به یکدیگر و به دولت کمک میکنند تا گلوگاهها را شناخته و سعی در رفع آنها بنمایند.
در سیستم سنتی به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات درست گاهی شاهد موازی کاریهای بسیاری هستیم در چنین شرایطی بنگاهها به دلیل عدم شناخت از شرایط سعی در رقابت ناسالم با رقبای خود دارند بیآنکه بدانند این رقابت به هلاکت آنها منجر میشود.
سنت گرایان تبلیغات را یک تعریف زائد دانسته و به چشم فاکتور هزینه بر به آن نگاه میکنند. هیچ بنگاه اقتصادی و صنعت سنتی را نخواهید یافت که رابطه خوبی با این اهرم داشته باشد. در منظر فکری آنها مشاوره یعنی در اختیار قراردادن تمام اطلاعات محرمانه خود به حریف و رقبا و این یعنی حماقت یک مدیر، اعضاء مجموعه مدیران سنتی ابزارهای بیهویت و ارادهای هستند که فقط باید در راستای منافع مجموعه تا آخرین توان حرکت نمایند و پس از آن حقی در آن مجموعه ندارند. بیمه تعریفی زاید است و بانکها صندوقچه ذخیره آنان هستند. مشتریان اینگونه بنگاهها محکومانی بیش نیستند که باید تمام شرایط منطقی و غیر منطقی آنان را پذیرفته و حق هرگونه اظهار نظر و پیشنهاد را ندارند و هزاران هزار نکته منفی دیگر
اما در عورض مدرن گرایان کسانی هستند که تبلیغات را به عنوان یک هنر در تلطیف ذهن ناظرین و سامعین دانسته و از آن به عنوان ابزاری برای بیان حقایق وجودی خود و ایجاد رقابت سالم و درگاهی موارد به عنوان روش تخریب موازی استفاده میکنند. مشاوره و خریدن نظرات علمی و سازمانهای صنعتی به عنوان اصل غیرقابل تغییر و لازمه حرکت خود دانسته و ایجاد ارتباط با دانشگاهها و مراکز علمی را به یک مکتب مدیریتی تبدیل کردهاند، در این رهگذر مراکز علمی نیز با ایجاد کرسیهای اقتصاد و علوم مرابتط مشاوره به صاحبان صنایع را به بخشی از رسالت خود تبدیل کردهاند.
مدیران متجدد با نگرش رابطه برد، برد با بیمه، ریسک فعالیتها و سرمایه گذاریهای خود را به حداقل میرسانند، ارتباط غیر قابل تفکیک میان این دو عامل، باعث گردیده تا جلسات مدیران در عرصه ورود به فضاهای جدید بیشتر شده و ایشان با خاطری آسوده از تهدیدات ممکن، توان مدیریتی خود را معطوف نوآوری و راه کارهای نوین کرده تا میزان سودآوری بنگاه خود را افزایش تا از آن طریق ضریب ثبات بنگاه خود را در مقابل مخاطرات بالا برده که این موضوع باعث کم شدن اثر جوانها بر مجموعه میگردد.
ایشان بانکها را به چشم شرکاء قابل اعتمادی میبینند که در هنگام ضرورت با تمام قوا آمادهاند تا با جانفشانی مثمم از تعهد در قبال نیازهای منطقی آنان میباشند.
تمام اعضاء در این بنگاهها به مانند یک خانواده هستند، رابطه عاطفی میان مدیران ارشد، میانی و دیگر اعضاء آنها را از قالب خشک رئیس و مدئوس خارج کرده و منافع مجموعه را از منافع خود جدا نمیدانند و باحس مالکیت برای مجموعه فعالیت میکنند.
در نگاه مدرن با مشتریان ارزندهترین قسمت فعالیت آنها میباشد، زیرا بدون وجود مشتری تمام فعالیت آنان ناتمام و ناقص میماند. برای بدست آوردن مشتری از روشهای معمول استفاده میکند، اما برای حفظ آن تمام تلاش خود را به کار میبرند.
رضایت مندی و ارتباط دو سویه برد، برد مبتنی بر حفظ منافع مشتری سرلوحه خدمات آنان قرار میگیرد. در نگاه ایشان اگر مشتری بدست نیاوریم خیلی مهم نیست زیرا یک نفر را از دست دادهایم. اما اگر مشتری را از دست دهیم یعنی یک مجموعه از مشتریان بالفعل و بالقوه را از دست دادهایم لذا حفظ مشتری و حقوق ایشان از اوجب، واجبات خواهد بود.
پیشرفتهای انسان در عرصههای مختلف علوم مرهون جسارتها، زحمات و خون دل خوردن اصحاب تفکر مدرن میباشد. پیامبران و بزرگان و دانشمندان چون در برابر سنتهای ریشه دوانیده در بند بند اعضاء بدن سنت گرایان قد علم کردند همواره در مضان اتهام بودند وخون دلها خوردند.
انقلاب صنعتی اروپا که با نگاه مثبت منشاء بسیاری از خدمات برای بشر امروزی است حاصل همین تفکر مدرن است.
حال اگر در کشور ما نیز که شرایط به سمت جهانی شدن حرکت می کند سعی نمائیم تا با ایجاد زیر ساختهای مبتنی بر علوم روز و دوری جستن از تعصبات ، آداب و سنن غلط و پندارهای شخصی به هدفی بزرگ و ملی بیاندیشیم ، به یقین آثار و برکات آن در آینده نزدیک در زندگی تمامی افراد به وضوح دیده خواهد شد .
تحلیگر
3535