«آیا معلولیت تاوان ارتکاب گناه است؟» برخی معلولان معتقدند مجموعههای تلویزیونی چنین نگاهی را به بیننده القا کردهاند.
خبرنگار ایسنا در گفتوگو با تعدادی از افراد دارای معلولیت، میزان رضایتمندی این افراد را از زمان اختصاص یافته به این قشر و نیز کیفیت ساخت برنامههای تلویزیونی درخصوص معلولان جویا شده است.
* صداوسیما سیاه و سفید به مساله معلولیت پرداخته است
یک مرد ویلچرنشین ۴۴ ساله بیان میکند: هر انسانی ممکن است به دلایل مختلف همچون تصادف یا بیماری به معلولیت دچار شود. من دلم نمیخواهد صداوسیما به مردم بگوید هرکس دچار معلولیت میشود حتما گناهکار است. این نگاه اشتباه است. ما انسانها نباید به جای خداوند قضاوت کنیم.
وی ادامه میدهد: صداوسیما باید به مردم یاد بدهد در چه مسیری حرکت کنند که آسیبها کمتر شود اما به این سمت نرفته و صرفا سیاه و سفید به مساله معلولیت پرداخته است. یا معلولان را قدیس معرفی میکند یا رییس باند خلافکارها. بعضا هم که مشکلات واقعی معلولان در رسانه ملی گفته میشود توسط خود معلولان بیان میشود.
* الگوهای انگشتشمار
یک خانم معلم دانشآموزان استثنایی هم که برای راه رفتن از عصا استفاده میکند، در این خصوص میگوید: من و دانشآموزانم از پیامی که رسانه ملی درخصوص معلولان ارایه میدهد راضی نیستیم. در اخبار و برنامهها القاء میکنند که اغلب معلولان ناتوان هستند و عده انگشتشماری الگو را به عنوان افراد موفق معرفی میکنند. در نتیجه دانشآموزان من حس میکنند شانس موفقیتشتان در تحصیل و شغل یک به صد هزار است؛ لذا ناامید میشوند.
* «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» میخواهد چه بگوید؟
یک جوان ویلچرنشین ۳۵ ساله هم اظهار میکند: در حال حاضر اتفاق میافتد که یک سریال پرمخاطب با پیامی که در پایان داستان میدهد، تلاش چندین ساله معلولان برای فرهنگسازی را نقش بر آب میکند. نمونه این مساله در مجموعههای «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» به وضوح دیده میشود. یا در سریال «ستایش»، انیس که انسان بدجنسی بود در نهایت سکته کرد و ویلچرنشین شد. کارگردانان و تهیهکنندگان آثار تلویزیونی باید قبل از ساخت مجموعهها درخصوص نحوه پرداختن به موضوع معلولیت توجیه شوند.
او ادامه میدهد: با توجه به این نگاه، سوال من این است که آیا بسیاری از جانبازان و ایثارگرانی که به خاطر دین، شرافت، ناموس و آزادی وطن در جبهههای جنگ به آسیبهای جسمی دچار شدهاند گناهکارند؟! کارگردانان باید نگاهشان را اصلاح کنند.
این دانشجوی ویلچرنشین بیان میکند: طبق ماده دوازده قانون جامع حمایت از حقوق معلولان «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف است حداقل دو ساعت از برنامههای خود را در هفته در زمان مناسب به برنامههای سازمان بهزیستی کشور و آشنایی مردم با توانمندیهای معلولان اختصاص دهد». در حالی که کمتر در هفته اتفاق میافتد که معلولان نشان داده شوند، چه برسد که توانمندیها را بگویند. البته درخصوص پرداختن رسانه ملی به امور معلولان، وضعیت نسبت به سابق کمی بهتر شده اما با وضع مطلوب فاصله داریم زیرا در این حوزه اهمال زیادی شده است.
* طنز با تمسخر معلولیت
یک خانم ۲۵ ساله که یک دست خود را بر اثر تصادف از دست داده میگوید: هنوز در بعضی برنامههای طنز تلویزیونی برای به زور خنداندن بیننده، معلولیت را مسخره میکنند یا در بعضی سریالها میگویند «مگر چلاغی؟!» یا «مگر کوری؟!» یا هنرپیشه دستش را به حالت کج میگیرد و میگوید «مگر خودم اینجوری هستم؟!» این الفاظ به بیننده القاء میکند که اینطور حرف بزند.
* پرداختن موردی به معلولان
یک مرد میانسال دارای معلولیت که فعال امور معلولین است بیان میکند: در بخش نیروهای انسانی صدا و سیما درخصوص معلولان خلائی است، به همین دلیل در بدنه این سازمان درک عمیقی از معلولیت، نحوه معرفی این افراد و عوارض اجتماعی و فرهنگی آن وجود ندارد.
وی با بیان اینکه غالب برنامههای صدا و سیما درخصوص معلولان، موردی است، میگوید: ما نیاز داریم تا صدا و سیما در برنامههای روتین خود بیشتر به امر فرهنگسازی بپردازد. فرهنگسازی طبق قانون از وظایف این سازمان است. معلولان حدود ۱۰ درصد این جامعه هستند که قشر وسیعی را شامل میشوند. بنابراین صدا و سیما باید بسیار بیشتر به حوزه این افراد بپردازد.
* اختصاص ساعات کمبیننده به بزرگترین اقلیت جامعه
یک جوان ۲۹ ساله دارای معلولیت نیز اظهار میکند: معلولان بزرگترین اقلیت جامعه هستند اما معمولا زمان پخش برنامههای تلویزیونی درخصوص معلولان در ساعات کمبیننده است و این ساعات را به معلولان اختصاص میدهند تا برنامههایشان را پر کنند، چون صدا و سیما اهمیت چندانی برای معلولان قائل نیست.
او میافزاید: من از عصا استفاده میکنم و نمیتوانم از پلهای فلزی بالا بروم. استفاده از مترو و بیآرتی هم برایم بسیار سخت است. بعضا اتفاق میافتد که استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی برای معلولان با آسیبدیدگی همراه میشود اما صدا و سیما بسیار کم به مشکلات واقعی میپردازد و فقط برای ایجاد ترحم، معلولان را سوژه میکند.
* نگاه عارضهای به معلولیت
یک خانم ۳۲ ساله دارای معلولیت هم که آموزشگاه زبان دارد میگوید: من در شرایط بسیار سخت و نبود مناسبسازی دانشگاهها فوق لیسانس گرفتم و آموزشگاه تاسیس کردم. در حال حاضر ۴۰۰ شاگرد دارم ولی تواناییهای معلولان در صدا و سیما نشان داده نمیشود. اگر هم نشان میدهند سالی یکی دو بار این اتفاق میافتد.
او اظهار میکند: معلولان نباید بعد از فارغالتحصیلی انتظار داشته باشند که فقط در مراکز دولتی استخدام شوند. راههای زیادی برای کسب درآمد وجود دارد. صدا و سیما باید این آموزشها را بدهد و فرهنگسازی کند اما غالبا در تلویزیون نگاه عارضهای و آسیبی به معلولیت میشود و فرهنگسازی و آموزش رها شده است.
* حقوقی که بیان نمیشود
یک خانم ۵۲ ساله که در جوانی بر اثر تصادف دچار ضایعه نخائی شده میگوید: انتظار ما این است که افرادی چون ما را در جامعه به رسمیت بشناسند و حقوق ما برای استیفا توسط دستگاههای دولتی از طریق رسانه ملی بیان شود.
وی نمره خود به صدا و سیما را متوسط رو به ضعیف میخواند و میافزاید: از حق نگذریم فرهنگسازیهایی در زمینه عبور و مرور بخصوص در برنامه «در شهر» انجام میشود که البته موردی و گذراست.
این پژوهشگر امور معلولان ادامه میدهد: من به عنوان یک معلول حس خوبی از برنامههای سیما ندارم. بودجهای را به برنامهسازان میدهند و میگویند درخصوص معلولان کار کنید. آنها هم بدون توجه به نیازهای اساسی این قشر برنامههای کلیشهای و کسالتآور میسازند.
* ناآشنایی مدیران رسانه ملی با معلولیت
یک جوان ۳۳ ساله که به معلولیت فلج اطفال مبتلاست اظهار میکند: من از صدا و سیما در مورد نحوه حمایتش از افرادی که با شرایط خاص و متفاوت از دیگر افراد اجتماع روزگار سپری میکنند راضی نیستم. شاید به دلیل اینکه مسئولان این ارگان و سازمان به هیچ شکلی با قضیه معلولیت سر و کار ندارند؛ نه خودشان و نه خویشاوندانشان.
وی ایجاد شبکه تلویزیونی برای بیان مشکلات معلولان را پیشنهاد میکند و میگوید: میتوان با ایجاد یک شبکه اختصاصی برای رفع نیازها و بیان راهکارهایی در جهت فرهنگسازی، توانبخشی، مناسبسازی و دیگر نیازهای معلولان اقدام کرد.
* تصویر خاکستری و تیره معلولیت
جوان ۳۲ سالهای که دارای معلولیت فلج مغزی (CP) است میگوید: در تلویزیون، رنگ فضای رسانهای که افراد معلول گاهی در آن دیده میشوند خاکستری و تیره است. این مشکلات در واقع به عدم شناخت و فاصله خالی بین فیلمسازان و مستندسازان و جامعه معلولان برمیگردد.
وی با بیان اینکه هدف، واکنش تند و یکجانبه به وجود بدمن فیلمها بر روی ویلچر نیست، ادامه میدهد: تعدد این اتفاق و نادر بودن آن سوی ماجرا باعث واکنش معلولان نسبت به اینگونه فیلمسازیها میشود.
به گفته این جوان دارای معلولیت، در این حوزه ما نیاز به تغییر داریم که در دو مرحله باید صورت گیرد؛ تاثیریگذاری، دادن اطلاعات و در انتها باید منتظر تغییر شد. در این رابطه معلولان با داشتن تصویر نامناسب در فیلمها و سریالها، تاثیرگذاری منفی بر روی ضمیر ناخوادآگاه مخاطبان ایجاد می کنند که تغییر مثبتی نمیتوان متصور شد و در موضوعات کلانی مانند معماری شهری و عمل به قانون جامع حقوق معلولان موضوع معلولیت و مشکلاتشان در حاشیه قرار میگیرند.
او بیان میکند: به نظر میرسد سازمانهای مردمنهاد معلولان و فعالین حقوق معلولان میتوانند در پر کردن فضای خالی بین فیلمسازان و معلولان نقش پررنگی داشته باشند.
* «بَدمنِ» معلول
یک جوان ۲۶ ساله ویلچرنشین که دارای معلولیت دیستروفی عضلانی است، نگاه سنتی را در غالب سریالهای تلویزیونی مشهود میداند و بیان میکند: استفاده ابزاری برای ایجاد احساس ترحم در بیننده و یا حتی مسئولین شهری بدترین نوع نمایش تصویر معلولان در رسانه است که گاهی شاهد آن هستیم و مطالبه حقوق شهروندی با التماس و خواهش است.
وی درخصوص تصویری که رسانه ملی از معلولیت ارایه میکند میگوید: تصویری که از افراد دارای معلولیت در فیلمها و سریالها عموما نمایش داده می شود، بی تحرکی و ساکن بودن است که «بدمن» داستان به خاطر کارهای خبط و خطا به معلولیت دچار شده است. سازندگان برنامههای تلویزیونی باید بدانند که معلولیت تاوان ارتکاب گناه نیست بلکه عارضهای است که به دلایل طبیعی ایجاد میشود.
23503