مدتی است موزیک ویدیو ساخته شده توسط باران کوثری در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته و حرف و حدیث های متعددی را به وجود آورده است. بحث هایی که در مواردی حتی به توهین و نقدهای گزنده نیز کشیده شده است. ظاهرا این منتقدان فراموش کرده اند خالق این ویدیو همان بازیگر دوست داشتنی خون بازی است. همان کسی که هیچوقت از وی بازی های غیر قابل قبول و ناشیانه دیده نشده است. ظاهرا این منتقدان فراموش کرده اند که با یک اثر هنری – خوب یا بد – مواجهند و نقد هنر فرسنگ ها با توهین و انگ زنی فاصله دارد. به هر حال در این یادداشت، نگارنده با این ویدیو به مثابه یک اثر هنری برخورد کرده و آن را از دیدگاه جامعه شناسانه بررسی کرده است.

 

بی تردید هر کنش هنری هنرمند، به مثابه بازتولید سرمایه عمل می کند. سرمایه ای که در این مورد به خصوص، سرمایه اقتصادی نیست و تنها به قصد بازتولید و افزایش سرمایه فرهنگی و نمادین وارد عمل شده است. به عبارت دیگر این ویدیو ساخته می شود تا بر میزان اندوخته سرمایه به ویژه نمادین سازندگان آن افزوده شود. در غیر این صورت کنش این هنرمندان، متهم به "بی غرضی" صرف شده و فاقد معنا جلوه می کند. برای بازتولید سرمایه (از هر نوع) هنرمند از استراتژی های گوناگونی تبعیت می کند که تمامی آنها را می توان در دو گروه عمده طبقه بندی کرد: "این استراتژی ها در وهله نخست به حجم و ترکیب سرمایه ای بستگی دارند که باید بازتولید شود؛ در وهله دوم به وضعیت ابزارهای بازتولید (قانون و عرف و وراثت، بازار کار، نظام آموزشی و غیره) که خود به وضعیت روابط قدرت میان طبقه ها بستگی دارد." (بوردیو، 189) بدین ترتیب در قدم اول، باران کوثری برای افزایش سرمایه نمادین خود نیازمند حجم و ترکیب درست، به اندازه و کافی از سرمایه نمادین و فرهنگی پیشین است. (نگاه کنیم به فیلم شیرین عباس کیارستمی که ویدیوی حاضر از همان شیوه اجرایی به کار گرفته در آن فیلم بهره می برد.و نگاه کنیم به حجم عظیم سرمایه نمادین عباس کیارستمی در مقام کارگردانی جهانی و با تجربه. با این حال فیلم شیرین هم در همان موقع نیز با واکنش های متعدد روبرو شد.) بدین ترتیب میزان سرمایه ای که سازنده این ویدیو در آن می گذارد، آنقدر کافی و دارای مشروعیت و مقبولیت اجتماعی نیست که به بازتولید مثبت و مورد انتظار وی و گروهش بینجامد. بدین ترتیب این سرمایه گذاری نمادین/فرهنگی ظاهرا با شکست روبرو می شود.

یکی از مهمترین نقدهایی که به این ویدیو وارد شده است بازی غلو شده بازیگران آن بوده است. شاید به همین دلیل کمبود حجم سرمایه نمادین است که بازیگران آن را واداشته است تا ناخودآگاه به سمت کنشی اینچنین کشیده شوند. کنشی که از سوی مخاطب به راحتی دریافت شده و در مقابل آن ایستادگی ومقاومت می کند.

از سوی دیگر سرمایه نمادین همواره برای صاحب سرمایه توهم زا است. "هر نوع سرمایه نمادین خود را از طریق "توهم" ساختگی و مستمر ناشی از میدان خود، بازتولید می کند. یعنی این توهم ماهیتی درون زا دارد. میدان ها از این نظر می توانند عامل تولید انواع مختلف سرمایه های نمادین و تنظیم کننده توزیع اجتماعی آن سرمایه ها باشند." (گرنفل، 173 و 174)

از همین رهگذر صاحب اثر در انتخاب ابزارهای بازتولید نیز دچار اشتباه استراتژیک می شود. توهم صاحب سرمایه از میزان و حجم دارایی خود، نظیر انتساب به خانواده ای به شدت دارای سرمایه عظیم فرهنگی و نمادین، دست گذاشتن بر محبوب ترین اثر فرزند محمد رضا شجریان و همراهی برخی هنرمندان شناخته شده، باعث شد تا بزرگترین مولفه این تولید هنری یعنی مخاطبان و همکاران را نادیده بگیرد. مخاطبی که بخش مهمی از میزان رضایت وی از یک اثر هنری به شدت به وضعیت روابط قدرت میان طبقه ها (در این جا فعالان عرصه سینما و تئاتر) بستگی دارد. در جایی که سال هاست روابط قدرت در میدان فرهنگی و هنری ما دچار ناسازواری های متعدد شده و از قواعد و چهارچوب های حاشیه ای  - ونه درون متنی - تبعیت می کند.

آنچه مسلم است در چنین میدان آشفته ای که رقابت زیر میدان ها حتی به انتخاب استراتژی های حذف رقیب هم می انجامد، باران کوثری باید با دقت بیشتر و ابزارهای بازتولید قدرتمندتری وارد میدان کنش هنری می شد. بی شک او دارای سرمایه اجتماعی بسیار است که باید قدر آن را بیش از پیش دانسته و با احتیاط بیشتری وارد تولید آثار هنری - به ویژه در عرصه کارگردانی - شود.

منابع:

بوردیو، پیر - تمایز، نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی - ترجمه محسن چاوشیان - نشر ثالث - چاپ دوم - 1391 - تهران

گرنفل، مایکل - مفاهیم کلیدی پیر بوردیو - ترجمه محمد مهدی لبیبی - نشر افکار - چاپ اول - 1389 - تهران