در طول تاریخ، خلیج فارس نه تنها بخشی از خاک ایران محسوب میشده و حاکمیت آن در دست ایرانیها بوده است، بلکه به اذعان تمام منابع تاریخی موجود این پهنه آبی با عناوینی نظیر خلیج فارس، خلیج عجم، دریای فارس و یا بحر فارس شناخته شده است.
نام خلیج فارس از جمله نامهای تاریخی است که از گذشته بسیار دور تاکنون در اسناد، قراردادها و مکاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت های دور و نزدیک آن، از فارس و عرب، ترک و هندی تا اروپاییان قرار داشته است. بنابر مدارک متقن، خلیج فارس از هزاران سال پیش نه توسط ایرانیان، بلکه توسط ملتهایی که با ایرانیان مراوده داشتهاند، از جمله یونانیان و رومیان با عنوان «دریای پارسی» نامیده شده است. عربهانیز قرنها آن را «خلیجفارس» یا «بحر فارس» نامیدهاند. خلیج فارس با همین نام طی هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامی کشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از این نام استفاده کردهاند.
خلیج فارس یا ...
تمام متون قدیمی جغرافی جهان از نقشههای هکاتایوس و بطلمیوس تا آثار جغرافیدانان و جهانگردان مسیحی و مسلمانان، شعبهای بزرگ از اقیانوس هند را که از جنوب ایران به موازات بحر احمر تا قلب دنیای قدیم پیش رفته است، خلیج فارس یا دریای فارس نامیدهاند.
در فرهنگهایی که به زبانهای مختلف تدوین و چاپ شده است، از جمله فرهنگهای آلمانی، انگلیسی، امریکایی،فرانسوی، ترکی و ... خلیج فارس نیز به همین نام آورده شده است.
همچنین دلایل و مستندات حقوقی معتبری درباره اصالت نام خلیج فارس وجود دارد که به قرن 16 میلادی باز میگردد. طی سالهای 1507 تا 1560 در کلیه موافقتهایی که پرتغال، اسپانیا، بریتانیا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ایران داشتند حتی در متون عربی نیز از عبارت «خلیج الفارسی» و در متن انگلیسی «پرشین گلف» استفاده شده است.
از جمله این اسناد سند استقلال کویت است که میان امیر این کشور ونمایندگان بریتانیا منعقدشده است. این سند که توسط عبدالسالم الصباح نیز امضا شده است، چنین آغاز میشود: «حضرت صاحب الفخامه الفخیم السیاسی لصاحبه اجلاله من الخلیج فارسی المحترم ...» صحت ادعای فوق حتی در بخشی از سرود ملی قدیمی مصر نیز دیده میشود که در آن از خلیج فارس یاد شده و مرزهای اعراب را از خلیج فارس تا دریای مدیترانه ترسیم نموده است: «حدود نامن الخلیج الفارسی حتی بحر الابیض.»
از سوی دیگر سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاریخی و اصیل این آبراه را «خلیج فارس» اعلام کرده است. سازمان ملل خلیج فارس را نامی تازه میداند که از آغاز قرن بیستم جانشین نام کهن دریای پارس شده و بیش از دریای فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبیرخانه این سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 میلادی و یادداشت (AD311/GEN) به دولت ایران یادآور میشود که بنابر عرف جاری در دبیرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشههای جغرافیایی، منطقه آبی بین ایران از سمت شمال و خاور و تعدادی از کشورهای عربی از سوی جنوب و باختر به نام خلیج فارس نامیده میشود،و این بنا بر عرف قدیمی انتشار اطلسها و فرهنگهای جغرافیایی است.
دومین بیانیه به تاریخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعیت، همه 22 کشور عربی نیز اسناد سازمان ملل را امضا کردهاند.
این دبیرخانه همچنین بابت اشتباهاتی که سازمان ملل در برخی اسناد در به کار بردن نام خلیج فارس مرتکب شده، عذرخواهی کرده آن را اشتباه سهوی دانسته (سند 26 ژوئن 1991 میلادی در سازمان ملل) و از کارگزاران سازمان خواسته است که همواره این موضع ایران را در نظر داشته باشند. ضمن اینکه کنفرانس سالیانه سازمان ملل درباره هماهنگی در مورد نامهای جغرافیایی نیز هر سال بر نام خلیج فارس تأکید کرده است.
ادعاهای واهی
چندین دهه از کوششهای برنامهریزی شده اعراب برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس میگذرد. آبراهی که ایران را از شبه جزیره عربستان جدا میسازد بر اساس تمام اسناد تاریخیـ جغرافیایی، نقشههای موجود از یونان باستان تا دوره معاصر و همچنین بیانیههای سازمان ملل متحد، «خلیج فارس» نام دارد و حتی در تمام نوشتهها و نقشههای عربی که پیش از دهه 1960 به چاپ رسیده است از عنوان «الخلیج الفارسی یا بحر فارس» استفاده شده است.
موضوع تغییر نام خلیج فارس از دهه سوم قرن بیستم به دنبال سیاست فارسیزدایی انگلیسیها در منطقه خلیج فارس مطرح شد. هدف اصلی سیاست یاد شده توسعه سرزمین انگلستان در منطقه خلیج فارس بود مانع اصلی این سیاست را باید هویت ایرانی دانست که سالیان دراز بر منطقه خلیج فارس سایه افکنده بود.
اصطلاح «خلیج عربی» برای اولین بار از سوی یک دیپلمات بریتانیایی در منطقه خلیج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگریو» که بیش از سه دهه نماینده سیاسی دولت بریتانیا در خلیج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجری خورشیدی کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن برای نخستین بار از عنوان تازه و جعلی خلیج عربی استفاده نمود. چارلز بلگریو در کتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامی که پیشتر به سواحل جنوبی خلیج فارس اطلاق میشد ـ ادعا نموده بود که اعراب علاقهمندند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند. بدین ترتیب بلافاصله پس از انتشار کتاب،استفاده از اصطلاح جعلی خلیج عربی در مطبوعات آغاز شد و پس از چندی در مکاتبات رسمی کشورهای حاشیه خلیج فارس، نام خلیج عربی به جای خلیج فارس نشست.
اگر چه دولت ایران در همان زمان در قبال این عمل واکنش نشان داد و از قبول محمولههایی که نام «خلیج عربی» را به خود داشت خودداری مینمود، اما دیپلمات بریتانیایی ـ در راستای سیاست قدیمی تفرقه بیانداز و حکومت کن ـ کار خود را کرده بود و اعراب را با واژه تازهای آشنا نموده بود که بیش از پیش به جنگ لفظی عرب و عجم دامن میزد. از این رو دولتهای حاشیهای خلیج فارس تبلیغات سیاسی، مکاتبات دیپلماتیک و محور برنامههای آموزشی خود را بر نام خلیج عربی متمرکز نمودند.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملی جهان عرب در مصر که در نظریه وحدت عربی خود، دنیای عرب را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» نامیده بود، دیری نپائید که با اوجگیری هیاهو و جنجال پان عربیسم خود، و برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای اعراب از اسرائیل از نام ساختگی خلیج عربی سود جست. ناصر با طرح چنین سیاستی دو هدف عمده را پیگیری میکرد. نخست زنده کردن تعصبات نژادی اعراب و سپس رویارویی با شاه ایران که با اسرائیل روابط خوبی برقرار کرده بود.
دولت ناسیونالیست مصر که با دامن زدن به چنین مسائلی سعی در قوام و دوام بخشیدن به اتحادیه عرب داشت، از شیخ نشینهای بحرین، قطر، دوبی، ابوظبی، شارجه و سلطاننشین عمان نیز درخواست نمود که در راه آرمانهای مشترک ملت عرب و رفاه عمومی منطقه با جمهوری عربی متحده همکاری نمایند. از این رو در 23 مرداد 1342 کمیسیون اتحادیه عرب در شیخنشینهای خلیج فارس برای نخستین بار نام خلیج عربی را در یک سند رسمی ذکر نموده و به دنبال آن اتحادیه عرب تصمیم گرفت این نام مجعول را در برنامههای درسی کلیه کشورهای عضو اتحاده و مکاتبات رسمی به کار گیرد.
با این حال مقاصد اعراب از تغییر نام خلیج فارس فراتر میرفت و شامل استان نفتخیز خوزستان نیز میشد که آن را عربستان مینامیدند. اعراب خوزستان را بخشی از سرزمین عربی میدانستند که رضاشاه با حمایت و پشتیبانی انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در این راستا در 11 دسامبر 1964 کنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاینفک میهن عربی دانست و در 10 نوامبر 1965 رژیم بعثی سوریه این ادعا را پذیرفت و از آن پشتیبانی کرد. در واقع پشت کلمه خلیج عربی، جزایر عربی، خوزستان عربی (عربستان)، حکم فرمایی بر تنگه هرمز و تبدیل کردن ایران به زائده جهان عرب نهفته بود.
اگر چه تلاشهای ناصر برخی از سیاستمداران عرب را نیز با وی همراه کرده بود اما در نهایت نتیجه دلخواهی در پی نداشت. زیرا رستاخیز عرب آنطور که ناصر در رویای خود مجسم کرده بود، با واقعیات فاصلههای زیادی داشت. علت اصلی آن نیز عدم انسجام و یکپارچگی دولتهای عربی بود. در واقع ملتی که ناصر از آن دم میزد، چیزی جز تخیل نبود.
تلاشهای قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت یافتن صدام حسین در عراق بار دیگر توسط او ادامه یافت. صدام که در وهله نخست صدها میلیون دلار هزینه کرده بود تا با کمک گروهی روزنامهنگار، دانشگاهی، ناشر و مرکز نقشهسازی، نام خلیج فارس را تغییر دهد؛ در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران دست به تجاوز به خاک ایران زد. هشت سال جنگ تحمیلی که با ادعاهای واهی صدام مبنی بر حاکمیت بر اروند رود و عربی خواندن خوزستان و شهرهای دیگر ایران آغاز شده بود، در نهایت با شکست عراق خاتمه یافت. در واقع نتیجه عملی این تجاوز، افزایش حساسیت ایرانیان بر نام خلیج فارس بود که در پی آن ایرانیان استفاده از نام خلیج عربی را نوعی ستیز با ایرانیت و تجاوز به تاریخ ایران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خلیج فارس و تهاجم عراق به کویت در سال 1991، نفوذ نظامی ایالات متحده بر منطقه بیشتر شد و دیری نپائید که امریکاییها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به رودر رویی کشورها و شیخنشینهای ساحل جنوبی خلیج فارس با ایران دامن زدند. از این رو شیخنشینهای شارجه و ابوظبی در مقابل ایران قرار گرفتند و به طرح ادعاهای واهی نسبت به مالکیت جزایر سه گانه (ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ) پرداختند. شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، صدها میلیون دلار برای تغییر نام خلیج فارس و تردید آفریدن بر مالکیت مطلق ایران بر جزایر سه گانه هزینه کرد ولی گذشت زمان به او نشان داد که در این زمینه به موفقیتی دست نخواهد یافت. اگر چه ادعای «شورای همکاری خلیج فارس» در بیست و پنجمین نشست سران کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در بحرین نام شورای همکاری کشورهای خلیج فارس را به شورای همکاری کشورهای خلیج عربی (مجلس التعاون لدول الخلیج العربیه) تغییر دادند؛ اما به نظر میرسد سیاست ایرانیزدایی و فارسی ستیزی اعراب، با توجه به تعلق بیش از نیمی از خلیج فارس و حساسترین نقاط استراتژیک و ژئواکونومیک آن به ایران راه به جایی نخواهد برد. در واقع همانگونه که تلاش برای کنار گذاردن و یا نادیده انگاشتن ایران از ساختار امنیتی منطقه بیثمر میباشد، تغییر نام خلیج فارس نیز ناممکن مینماید.
ضربه به وحدت جهان اسلام
خلیج فارس به عنوان مهمترین گذرگاه نفتی جهان با موقعیت تمدنی ایران پیوندی تنگاتنگ داشته و دارد. در این بین در دهههای گذشته برخی از همسایگان در اقدامی که با روح همزیستی مسالمتآمیز ملل و فرهنگهای منطقه ناسازگار بوده است، به جای استفاده از نام معتبر «خلیج فارس»، نام خلیج عربی یا خلیج را به کار گرفتهاند و اخیراً نیز علاوه بر کشورهای عربی پارهای از سازمانها، ارگانها، خبرگزاریها یا مجلات و رسانههای بینالمللی به این نامگذاری مجعول روی آوردهاند. آنها در حالی نام شرکتهای هواپیمائی، روزنامهها، مجلات، شرکتها و بسیاری از چیزهای دیگر را بنام خلیج یا خلیج عربی تغییر دادهاند که نام «خلیج پارس» در برگیرنده هزاران سال تاریخ است و عدم استفاده از آن، بیارزش ساختن پیشینه و تمدنهایی است که پیرامون آن بالیدهاند.
با توجه به اینکه کوششهای ملیگرایان افراطی عرب برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی» در سطح بینالمللی از هیچ گونه پایه و اساس علمی برخوردار نیست، کوشش آنها تنها وحدت واقعی جهان اسلام را به مخاطره میاندازد. بعضی کشورهای عربی که در تقابل با ایران به سر میبرند، در قبال نام خلیج فارس به دنبال منافع خود هستند و در این بین وحدت جهان اسلام را نادیده میگیرند. این عمل در شرایطی صورت میپذیرد که نیروهای فرامنطقهای حضور روز افزون خود را با استفاده از همین گونه تنشها و اختلافات تثبیت میکنند.
منبع : جوان آنلاین
برای مشاهده صفحه شخصی شعیب بهمن اینجا را کلیک کنید