عبدالمجید محتشم یا همان «عبداللهی» معروف در کردستان که اکنون دبیرکلی انصار حزبالله را بر عهده دارد و به گفته خودش در جلسات انصار از بدو تاسیس حضور داشته میگوید: انصار حزبالله در حال حاضر رشد تکاملی پیدا کرده است و به جای اعتراض های میدانی به مانند سالهای دهه 70 و اوایل 80 نسبت به آنچه که نقد دارد از راههای مدنی مانند شکایت استفاده میکند.
محتشم 58ساله که جانباز شیمیایی است و در بیمارستان ساسان مراحل درمانی خود را پیگیری میکند با احتیاط و با تامل در طول مصاحبه در ارتباط با حزبالله و فعالیت بیش از سه دهه این تشکل صحبت میکند.
او که تاکید دارد جایگاه انصار حزبالله اصل هشتم قانون اساسی است ، در بررسی عملکرد انصار حزبالله در تعامل با دولتها میگوید ما هیچگاه با خاتمی به عنوان رییس دولت مخالفت نکردیم.
محتشم معتقد است احمدینژاد میدان را به دولت روحانی واگذار کرد و اکنون دولت روحانی دولت دوم کارگزاران است.
انصار حزبالله به مانند دوران خاتمی بیشترین انتقادش به دولت روحانی به مسائل فرهنگی است، چنانکه دبیرکل آن میگوید جنتی همان مهاجرانی است.
بخشهایی از مصاحبه او:
- در مورد سخنرانی آقای سروش؛ ایشان در دانشکده فنی سخنرانی داشتند و در آن جلسه دعوت عام صورت گرفته بود و دانشجویان ازدانشگاهها و دانشکدههای مختلف در آن جلسه حضور پیدا کرده بودند. دوستان ما نیز در آن جلسه بودند وسوال داشتند و به آقای سروش اعتراض داشتند که چرا یک طرفه میکوبد و میرود جلو و اگر واقعا منطق شفاف و روشنی دارد مناظره کند ودر آن جا شعار مناظره سر داده شده بود. وقتی در یک جلسه دو جمع مخالف و موافق باشند وشعارهایی مطرح شود ممکن است کم کم منجر به تنش و بینظمی شود و ریشه بینظمی کسانی هستند که تن به ساز و کارهای بحث آزاد و گفت و شنود آزاد نمیدهند.
- ما نمیخواستیم جلسه را بهم بریزیم .اینکه یک نفر بیاید و بگوید راه مقابله با افکار سروش این است که جلسات او را بهم بزنیم و متشنج کنیم غلط است و در یک جلسه سخنرانی آقای سروش، دوستان ما حضور داشتند و آن جلسه متشنج شد. آقای سروش می خواست مونولوگ کند در حالی که ما سوال و پیشنهاد داشتیم و میگفتیم که بیایند دو طرفه بحث کنیم و این رویه ما نبوده که هر کسی در مخالفت با ایدههای ما صحبت کند، جلسه او را متشنج کنیم در مورد آقای سروش، نیز فقط این یک جلسه بود.
- لباس شخصی یک اصطلاح عام و چند وجهی است که روزنامههای اصلاحطلب بیشتر مطرح میکردند. لباس شخصی میتواند اطلاعات ناجا باشد یا وزارت اطلاعات باشد یا حزباللهی ها باشند ویا حتی افراد مشکوک باشند؛ چرا که لباس شخصی ،آرم و نشانه ندارد و هرکسی میتواند باشد. ممکن است در جاهایی ، حزباللههایی و انصار بوده باشند ، ولی اینکه حکم کلی داده شود که لباس شخصی یعنی انصار حزبالله ویا حزب االهی غلط است. مثلا در حوادث سال 78 روزنامه "صبح امروز" که متعلق به آقای حجاریان بود خیلی رجزخوانی میکرد، در حالی که ما در همان زمان گفتیم که ما هر کجا باشیم و حضور پیدا کنیم صراحتا میگویم؛ بودهایم و دلیل خود را نیز میگوییم و هیچ دلیلی برای مخفی کردن نداریم. مثلا می گفتند که شما وارد کوی شده اید ،در حالی که ما وارد کوی نشدیم و این را هم اعلام کردیم .
- ما برای برگزاری تظاهرات مجوز میگرفتیم و اتفاقا خود من نامه به وزیر کشور که آقای بشارتی بود مینوشتم و مجوز میگرفتیم. ما به تفکر کارگزاران که آقای هاشمی نماد آن بود انتقاد داشتیم همان تفکری که تحت عنوان توسعهمحوری و گفتمان تولید با اقداماتش عدالت اجتماعی را از بین میبرد و شکاف طبقاتی را تشدید میکرد. از سوی دیگر سیستم سرمایه محوری و اشرافیگری توسعه پیدا میکرد که خود دربرگیرنده یک سری مفاسد در حوزههای فرهنگی و سیاسی بود.
- فردی که ما به دیدنش رفتیم دانشآموزی از دبیرستان شهرری بود که قاری قرآن بود و با یکی از دانشآموزان درگیر میشود و آن شخص با چاقو وی را مضروب میکند. او در بیمارستان هفت تیر شهرری بستری شد و چون قاری قرآن بود و در بحث امر به معروف چاقو خورده بود آقای جنتی که آن زمان دبیر ستاد احیا بودند از ایشان عیادت میکنند و ما نیز چون اهل شهرری بودیم به همراه ایشان به عیادت این شخص رفتیم و آقای قوچانی همین را قرینهای برای ارتباط ما با سعید عسگر دانست و گفت انصار با این شخص در ارتباط بوده و او تحت تاثیر انصار بوده است در حالیکه آن فردی که ما به دیدنش رفتیم و در نشریه نیز این موضوع را انعکاس دادیم یعنی آقای علی پورچالویی در قضیه ترور آقای حجاریان دخالتی نداشت و جزو زندانیان و متهمان پرونده نبود. این فرد قبلا با گروه عسگر همگروه و رفیق بود، ولی در داستان ترور اصلا این فرد نبود و ایجاد این ارتباط از مغالطههایی بود که صورت میگرفت.
- آقای احمدینژاد متاسفانه مشکل ایجاد کرد در جلسهای که قبل از انتخابات با دوستان انصار در شهرستانها داشتیم، قطعنامهای منتشر کردیم و گفتیم کسانی که در دوره آقای احمدینژاد چه خودش و چه معاونینش اگر متهم هستند و مسائلی در ارتباط با آنها مطرح است قوه قضاییه باید این مسائل را پیگیری کند. همانطور که ما خودمان در حال حاضر پیگیر شکایتمان از آقای شمقدری و معاونت سینمایی آن زمان هستیم. زمانی که گزارش 100 روزه را آقای روحانی داد ،گرچه ما این گزارش را ناکافی و یک نوع جر زدن سیاسی میدانیم که دارد فرافکنی میکند، ولی وقتی احمدینژاد بحث مناظره را مطرح کرد ما گفتیم احمدینژاد به جای مناظره باید محاکمه شود.
- احمدینژاد سال 84 با احمدینژاد 92 متفاوت بود. در ابتدا احمدینژاد اینگونه نبود. کم کم افرادی رسوخ کردند و ایدههای دولت نیز از آنها تاثیر پذیرفت و مشکلساز شد، البته مسئولیت این موضوع با خود احمدینژاد است. وقتی که از ویژگیهای رییسجمهور بحث مدیر و باکفایت بودن مطرح میشود، باید آن فرد مدیریت و کفایت خود را در عرصههای مختلف نشان دهد، نه اینکه در میانه راه غافله را به امان خدا رها کند.
- این اواخر دیگر انتقادات به احمدینژاد بیشتر شده بود، ولی باز هم نباید اقدامات مثبتی که احمدینژاد انجام میداد را فراموش کرد مثلا احمدینژاد نامههای مردم را میگرفت، پیگیری میکرد.
- در زمان اصلاحات تجمعات ما مقابلهای و در جهت پیشگیری بود. در زمان آقای هاشمی ما به یکسری سیاستها و خطمشیها انتقاد داشتیم و اعتراض میکردیم. در دوران اصلاحات در میادین اغتشاش بود و کار ما مقابله و عکسالعمل بود و یک نوع دفاع بود. در آن دوران یکسری به نام اصلاحطلب به میدان آمده بودند، شلوغکاری و اغتشاش میکردند و ما نیز مقابله میکردیم و هیچ تظاهراتی ابتدا به ساکن نداشتیم که ما انجام داده باشیم، ولی مجوز نگرفته باشیم. حتی در زمانی که در مقابل ارشاد میخواستیم تجمع کنیم در دوران آقای احمدینژاد به دنبال کسب مجوز بودیم ولی جوابهایی که به ما میدادند معلوم بود که نمیخواهند این مجوز را بدهند و ما آن تجمع را برگزار کردیم و بعدا نیز از دادستان در مورد این موضوع سوال کردیم که ایشان گفت این موضوع احتیاجی به مجوز نداشته است. ما در زمان دوره دولت آقای احمدینژاد نیز درخواستی برای تظاهرات علیه بیحجابی به استانداری دادیم، ولی آنها دائم این موضوع را به عقب میانداختند و در آخر نیز تاریخی که ما میخواستیم گذشت و عملا نگذاشتند که این اتفاق بیفتد. در آن راهپیمایی قرار بود آقای علمالهدی برای سخنرانی در میدان ولیعصر حضور پیدا کند.
- یکی از افراد حزبالله به نام آقای سلطانپور مهندس تاسیسات نفت است و ایشان در آن زمان در شرکتی مشغول به کار بودند که مهدی هاشمی یکی از پسرهای هاشمی در آنجا مشغول به کار بود، ولی ابدا کمکی صورت نگرفت و سلطانپور به شدت با کارگزاران مخالف و زاویه داشت. این حرفها را ابراهیمی مطرح میکرد که حرفهایش اصلا سندیت ندارد و از رفیقش علی افشاری گرفته بود چرا که علی افشاری، سلطانپور را میشناخت و هر دو در امیرکبیر درس خوانده بودند. اتفاقا علی افشاری راجع به انصار اطلاعات بیشتری از ابراهیمی داشت چون سلطانپور را میشناخت.
23231