*در عرصه سیاست داخلی هنوز توقعاتی که سال گذشته بود، برآورده نشده است. همه ما تنگناهای دولت را میشناسیم. نمیگویم باید تعجیل داشت یا دیر شده است اما به هرحال تحول عمدهای صورت نگرفته و اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم باید گفت شاید پارسال در همین روزها (در آستانه انتخابات) کمی فضای سیاسی بازتر بود.
*اما واقعبینانه نگاه کنیم باید تاکید کرد که شاهد تحول بزرگی در عرصه سیاست نیستیم. در عرصه عمومی دولت روحانی وارث خرابهای است که همه بار آن روی دوشش سنگینی میکند. گرانیها اذیت میکند و بار تورم روی دوش مردم سنگینی میکند
*نمیدانم به چه دلیل ارتباط دولت با مردم کم است. یعنی به هر دلیل به مردم نمیگوید در طول هشتسال گذشته چه زلزلهای در عرصه اقتصاد کشور اتفاق افتاده که به ساختار و زیربناها و پایههای اقتصاد کشور آسیب زده است. وقتی این مشکلات را با مردم در میان نگذاریم، دولت مستقر باید جوابگوی مشکلات و مسایل باشد.
*مساله اصلی برای مردم کشور مساله معیشت و اقتصاد است، دولت نتوانسته است کارکردهای خود را به مردم بگوید و نتوانسته مسبب اصلی وضعیت موجود را به مردم معرفی کند. ممکن است بخشی از آن بزرگمنشی و بزرگواری باشد و میخواهند بگویند نباید انتقام گرفت، در صورتی که اینجا مساله انتقامگیری نیست بلکه آگاهیبخشی است. شنیدم برخی از دولتمردان قبلی به تدوین و نگارش نامه و انتشار آن روی آوردهاند و دولت روحانی را مسبب همه بدبختیهایی نامیدهاند که از اینپس مردم با آن مواجه خواهند بود. بنابراین دولت باید ارتباط خوب و معناداری با تودههای مردم برقرار کند.
*ما جنبه نقادانه خود را حفظ کردهایم اما برای عنوانکردن نقدها به شرایط خاص زمانه و ظرفیتهای دولت نگاه میکنیم و بر اساس آن تصمیم میگیریم چگونه عمل کنیم.
*منکر این نیستم که در این طیف گسترده اصلاحطلبی افرادی هم هستند که ممکن است برای خدمت یا ابراز توانایی خود یا حتی برای مسایل شخصی دنبال این باشند که در مناصب مختلف قرار گیرند اما بدنه و محورهای اصلی جریان اصلاحطلبی امروز به هیچوجه دنبال این قصه نیستند. باید یادآور شد به بسیاری از نیروها اصرار میشد که منصبی را در دولت قبول کنند و آنها نمیپذیرفتند و آنهایی هم که رفتند به خواسته خود نبود بلکه برای تکلیفی بود که به آنها شد
*نمیگویم اصلاحطلبان نمیخواهند وارد قدرت شوند. ما معتقدیم اگر جامعه ما متحول و سازمانیافته و متشکل شود خود به خود اثر خود را خواهد گذاشت اما اگر ما این نیروی خود را صرف تحول جامعه نکنیم، حالا یک ریاستجمهوری یا مجلس را بگیریم. اما تا جامعه تحول پیدا نکند خیلی راحت عناصر اصلاحطلبی هم کنار گذاشته میشوند. محورهای اصلی اصلاحطلبی به این موضوع واقف شدهاند که اگر توانایی دارند باید آن را صرف جامعه خود کنند و از این طریق به تعداد کافی نیروی توانمند و کارآمد داشته باشند تا اگر خودشان هم وارد عرصه مدیریت نشدند این نیروها وارد شوند و کار کنند.
*اینکه بگویم اصلاحطلبان به انتخابات فکر نمیکنند، حرف درستی نیست. بههرحال با هم جلسه دارند و صحبت میکنند، ارزیابی میکنند و خطمشی را روشن میکنند. اما اینکه سازمان خاصی برای انتخابات تشکیل دادهاند حرف درستی نیست.
*مساله مهم این است که همه اصلاحطلبان به یک نتیجه مهم رسیدهاند که در انتخابات آینده باید با یک استراتژی و حتی با یک فهرست وارد انتخابات شوند. به همین دلیل وقتی این موضوع را پذیرفتهاند این را هم قبول کردهاند که نباید دنبال حداکثریها باشیم. باید ببینیم محدودیتهایمان چیست تا بتوانیم با همدیگر تعامل داشته باشیم، این تعاملات در بدنه اصلاحطلبی شکل گرفته، تا همدیگر را بهتر درک کنند و بهتر خواستههای همدیگر را بشناسند و در پایان با تجربهای که از انتخابات سال ۹۲ داریم مطمئن هستم که نتیجه خوبی خواهیم داشت.
*اینکه آقای احمدینژاد فعالیت کند یا تشکیل سازمان دهد، حقشان است. ما نباید بگوییم چرا کسی یا طیفی فعالیت میکند. اما حق داریم مطالعه و بررسی کنیم چرا چنین اتفاقی میافتد. احمدینژاد دارای تفکری است که در میان گروههای درون انقلاب و نظام با هیچکسی همخوانی ندارد. به نظر من آقای احمدینژاد برنامه یک ساله برای انتخابات مجلس ندارند، بلکه برنامهای طولانیمدت دارند که باید دید چه اهدافی را دنبال خواهند کرد، به نظر من آقای احمدینژاد جز در میان قشرهای خاصی از جامعه پایگاه اجتماعی ندارد. باید فکر کنیم که میخواهند چه کار کنند؟ آیا میخواهند جمعیت نخبهگرای بستهای را تشکیل دهند؟ آیا میخواهند فرقهای را سازماندهی کنند؟ فعالیتهایشان را در کارهای اجتماعی متمرکز کنند؟ تا اعتبار را به دست بیاورند؟ کسانی که پایگاه اجتماعی ندارند اگر بخواهند بهدنبال سازمان بروند، خطرات زیادی خودشان و جامعه را تهدید میکند. تا حالا هم بهصورت رمزی و سری کارهای خود را انجام دادهاند. از سویی میگویند خبری نیست و برنامهای ندارند و از سویی دیگر اخباری میرسد که این گسترشهای سازمانی و تشکیلاتی را دارند. امیدوارم کاری که میخواهند انجام دهند شفاف و روشن باشد، همه ما باید از حق همه افرادی که میخواهند فعالیت سیاسی کنند دفاع کنیم اما قانونمدار شناسنامهدار و خیلی شفاف و روشن.
*یکی از نقشههای اصلی که مخالفان اصلاحات و دولت دارند، جداییانداختن و تفرقه بین بدنه و دولت است، یعنی دامنزدن به توقعات و انتظارات و مطالبات و القای این موضوع که دولت روحانی نتوانسته حتی خواستههای همراهان خود را برآورده کند. این خط را میتوان بهوضوح در سایتهایشان دید. برای مثال اگر من در گوشهای یک انتقادی از دولت کنم تیتر میزنند، آغاز جدایی اصلاحطلبان از دولت! نه اینگونه نیست. باید مواظب باشیم در این دام نیفتیم.
* ما بهعنوان فعالان سیاسی باید گذشتمان بیشتر از مردم باشد، مردم بهخاطر مشکلات اقتصادی نمیتوانند گذشت داشته باشند و نباید هم گذشت کنند اما ما باید تحملمان بیشتر باشد تا فشار بیشتری به دولت نیاید و از کارهای اصلیاش بازبماند. اما در طرف مقابل حادثه عجیبی اتفاق افتاده است. این شکاف و اختلافات جدی که در آنها ایجاد شده، اینکه مثلا آقای ولایتی و قالیباف و حداد که همه موضعگیریشان و تفکرشان یکی بود نتوانستند با هم پیش بروند و ائتلاف کنند واقعا جالب توجه است. ما گمان میکردیم بعد از انتخابات ریاستجمهوری آنها درس عبرت میگیرند اما نهتنها عبرت نگرفتند که اختلاف در آنها بسیار شدیدتر و عمیقتر شده است. ما نمیدانیم باید خوشحال باشیم یا ناراحت! چون بههرحال وقتی تنش و اختلاف زیاد میشود، رادیکالیسم هم بیشتر میشود و همه از این ضرر میبینند، ما شاهد پیشرفت و رشد رادیکالیسم کور در جریان اصولگرا هستیم که فقط به خودشان ضربه نمیزنند بلکه به همه آسیب میزنند.
*ما تمایل داریم مانند جریان اصلاحطلبی، طیف اصولگرا هم یکپارچه شود. در انتخابات آینده دو فهرست باشد، یکی اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل که میتوانند با هم کار کنند و دیگری اصولگرایان. اگر اینگونه شود کشور ما یک گام بزرگ برداشته ما هم باید تلاش کنیم. نباید خوشحال شویم که این اختلافات درون جریان اصولگرایی ریشهدار شده و آنها را از هم میپاشاند، این بهنفع سیاستورزی در درازمدت نیست. ما باید تلاش کنیم آنها هم اختلافاتشان را کنار بگذارند.
17302