فاطمه استیری: «اصولگرایان و اصلاحطلبان روزی کنار هم خواهند نشست یا...؟»، سوالی که این روزها با ارائه طرح هایی از سوی برخی چهره های سیاسی دو جریان مبنی بر ارائه لیست مشترک در انتخابات یا ائتلاف بین دو جریان مطرح شده است. گرچه برخی چون حدادعادل با تردید به این موضوع می نگرند، اما هستند چهره هایی چون عارف که معتقدند دو جریان می توانند به سوی یکدیگر گام بردارند. در همین راستا با محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش و پرورش و فعال سیاسی اصولگرا به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه آمده است؛
****
آقای فرشیدی! بحث کنار هم نشستن و نزدیک شدن اصولگرایان و اصلاحطلبان بهم دیگر مدتی است که در فضای سیاسی کشور مطرح می شود و برخی هم پیشنهاد ارائه لیست مشترک این دو جریان در انتخابات آتی را میدهند، با توجه به حضور جنابعالی در درون جریان اصولگرایی فکر می کنید فضای سیاسی کشور در حال حاضر چنین چیزی را میپذیرید یا در حد یک تئوری و طرح سیاسی باقی خواهند ماند؟
اگر مبنا را بر آنچه امهات اسلام، نظام و انقلاب است بگذاریم و بر روی آنها اتفاق نظر شود و همه مصالح ملی کشور را مبنا قرار دهند امکان توافق و کنار هم نشستن ها وجود دارد. اما اگر خدایی ناکرده آنچه به عنوان امهات نظام و ارزش های نظام و اصول هویت ملی است مبنا نباشد طبیعی است که این امکان گفتگو وجود ندارد
اگر مبنا آن توضحیاتی که مقام رهبری دادند و شاخصههای اصولگرایی را تبیین کردند، باشد همه می توانیم بر آن مبنا توافق کنیم. اما اگر هر کسی بخواهد سلیقه سیاسی خودش را دنبال کند به جایی نمی رسیم.
اما آنچه دیده میشود این است که نه اصولگرایان حاضرند مبانی اصلاح طلبان را بپذیرند نه اصلاحطلبان، اصولگرایان را قبول دارند، به جز مبانی اصلی مانند ولایت فقیه و قانون اساسی و ... آیا این دو جریان اشتراکات سیاسی برای نزدیک شدن به هم دارند؟
ببینید شاخصهایی که رهبری مشخص کردند کاملا دقیق و روشن است. البته ممکن است در جبهه اصولگرایی افرادی باشند که به این اصول پایبند نباشند، یا در جبهه اصلاحات افرادی باشند که واقعا و بالقوه اصولگرا باشند. نکته اصلی برای اینکه ببینیم این دو جریان می توانند بهم نزدیک شوند یا نه بحث حوادث سال 88 است.
بزرگترین اختلاف روز که می تواند فصل الاخطاب هم باشد، قضیه فتنه است که رهبری بارها در ارتباط با آن موضع گیری قاطعی داشتند و این حرکت را در راستای اهداف دشمن اعلام کردند. اگر افراد حول محور استقلال کشور، خط امام و رهبری و تحکیم این امهات کنار هم قرار گیرند قطعا مشکلی پیش نخواهد آمد.
مشکل این است که افرادی در برابر این محکمات زاویه ایجاد می کنند یا تفسیر منحرفی از این محکمات ارائه می دهند یا اینکه نمیخواهند آنها را قبول کنند. در واقع ریشه این کنار هم ننشستنها به این محکمات بر می گردد. آقای عسگراولادی هم خیلی تلاش کردند این اتفاق بیفتد و نامه نگاری های زیادی هم کردند اما نتوانستند این افراد را مجاب و قانع کنند.
معتقدم برخی افراد منافع شان ایجاب نمی کند که سرمحکمات و ارزشها توافق کنند اما در بدنه و در بین مردم واقعا محمکات انقلاب و اسلام و هویت ملی پذیرفته شده است و در آنجا مشکلات وجود ندارد.
به نظر میرسد شما یک نوع بدبینی نسبت به اصلاح طلبان دارید، اساسا جریان اصلاحات را نیروی سیاسی درون نظام می دانید یا نه؟
حتما بخشی از آنها که اصول کلی انقلاب و ولایت فقیه را باور دارند را نمی شود از مجموعه نظام جدا کرد اما یک کسانی هم هستند که نان شان در دعوا است و مصلحتشان این است که این اختلافات را دامن بزنند. اما حتما برخی شخصیت هایی هستند که هم شاکله زندگی و هم باورهایشان نشان میدهد که آنها در مجموعه انقلاب حضور دارند.
در جریان اصولگرا هم همین موضوع صدق می کند، یعنی کسانی هم هستند که اگرچه مدعی هستند در جبهه اصولگرایان هستند اما رفتارهایی را هم می بینیم که با شاخصههای اصولگرایی منافات دارد.
نکته دیگر اینکه، متاسفانه این کسانی که در جبهه اصلاح طلبان پایبند به اصول کلی انقلاب هستند هنوز یک موضع گیری شفاف و محکمی برای تبری جستن از آن حرکتهایی که بخصوص در قضیه فتنه به این جریان و سلیقه سیاسی خدشه وارد کرد، اتخاذ نکرده اند. معتقدم که اتخاذ این مواضع محکم به معنای این نیست که هر حرکتی که انجام میدهند یا هرکاری که اصولگرایان میکنند را آنها قبول دارند. بلکه به معنای دفاع از اصول انقلاب به آن معنایی که رهبری تبیین فرمودند است. زمان آن رسیده که کسانی که در محدوده انقلاب هستند که شاید در بدنه اصلاحات بتوان آنها را پیدا کرد اما در بین برخی از سردمداران جریان اصلاحات کمتر وجود دارند درباره حوادث آن سال موضع گیریهای مستقلی داشته باشند. این به معنای آنکه تبلیغ سلیقه سیاسی اصولگرایی را داشته باشند نیست بلکه دفاع از محکمات و ارزش های انقلاب است
مصداقا چه افراد و شخصیت هایی از این جریان مدنظر شما است؟
بهتر است که مصداقی وارد نشویم، نمیخواهم که ورود مصداقی داشته باشم. اینها معمولا کسانی هستند که کمتر به عنوان رئوس جریان اصلاحات از آنها اسم برده می شود و این پرچم را اکثرا کسانی در دست گرفتند که متاسفانه یا باور به این محکمات و ارزشهای انقلاب ندارند یا ذائقه شان عوض شده و چرب و شیرین دنیا به آنها رو کرده یا رقابت های سیاسی را ولو به قیمت ضربه زدن به نظام حاضرند بپذیرند یا اینکه مصلحت مادی شان این را ایجاب می کند. فکر می کنم که زمان آن رسیده است که کسانی که با اینها اختلاف مبنایی دارند. استقلال خودشان را نشان دهند.
باید دید چه کسانی از این جریان با آن شاخص های مدنظر رهبری انطباق دارند. یکی از مواردی که حضرت امام و رهبری انقلاب خیلی روی آن حساس بودند این است که هرکس به عنوان یک ایرانی دغدغه هویت و استقلال کشور را داشته باشد.کسانی که طمع دشمن را بر این مسائل تحریک می کنند یک خیانتهایی می کنند که قابل جبران نیست.
کسانی که در رقابتهای انتخاباتی انقدر هیجان زده می شوند یا آنقدر شیرینی برایشان شیرین می شود و مردم را هم به طمع میاندازند جرم هایی نابخشودنی را مرتکب می شوند. جرم کشتی گرفتن در قله خیلی خطرناک است
اشاره کردید که برخی افراد اصولگرا و اصلاح طلب هستند که آسیب این جریانات شده اند، تندرویها که بزرگان هر دو جریان هم بارها نسبت به رفتارهای آنها هشدار دادهاند، با توجه به اینکه بخشی از بدبینی این دو جریان به یکدیگر ناشی رفتارهای این تندروی ها است، آیا این تندرویها سدی در مقابل نزدیک شدن این دو جریان به هم شده است؟
واژه تندروی به نظر من باید تبیین شود. گاهی همین واژه اعتدال تعبیر به این می شود از دیدگاه غربی و دیدگاه اسلامی بخشی را بگیریم و بگوییم ما اعتدالی هستیم. این نیست که بگوییم اسلام یا انقلاب شرکت تعاونی هستند. مبنای ما آن شاخص هایی است که امام و رهبری تبیین می کنند. من معتقدم گاهی این واژه ها از معنای اصلی خود منحرف می شوند. اینکه گفته می شود تندروی تا عده ای بیایند میانه را بگیرند اشتباه است، این تفسیر مبارزه با تندروی نیست. ما یک حقیقت داریم که بیانگر تفسیر ارزش های انقلاب از زبان رهبری است. ممکن است کسانی متحجر یا التقاطی باشند و برداشت های غلطی داشته باشند ولی به معنای آن نیست که بخواهیم میانه نظرات افراد را بگیریم. فصل الخطاب خطی است که رهبری و امام ترسیم کردیم.
منظور من آن چه شما بیان کردید نیست، در همین جریان اصولگرایی که شما منسوب به آن هستید، شخصیت هایی میانه رو حضور دارند، در کنار آنها برخی تشکل ها و شخصیت هایی با مشی تندروی هم وجود دارند، تک روی های سیاسی که صدای بزرگان این جریان را هم در آورده و شاخص های اصولگرایی را خدشه دار کرده؟
بهرحال کار جمعی نیازمند هم فکری و مشورت و هم نشینی است. اما این به شرطی است که اجتهاد در برابر نص نباشد. یعنی جایی که ما اصول و رهنمودهای امام و رهبری را داریم این مجموعه برآیند تفکرات باید در راستای همان شاخص ها باشد و نمی توان به یک جمع بندی دیگری برسد و اصول انقلاب را زیر سوال ببرد. ولی در کل تک روی در کار حکومتی و تشکیلاتی مذموم است و افرادی که قصد ورود به فعالیت سیاسی هستند قائل به کار تشکیلاتی باشند و تندروی هم به معنای افراط و اینکه کسانی یا یک ظواهری از دین را ببینند یا روی نظرات خودشان پافشاری کنند ولو اینکه حقانیت آن ثابت نشود مذموم است.
در سال های اخیر خصوصا انتخابات اخیر، برخی شخصیت هایی را داشتیم که صبغه اصولگرایی داشتند اما با اصلاح طلبان همنشین شدند و اتفاقا از سوی آنها هم پذیرفته شدند، فکر می کنید در جریان اصولگرایی هم این فضا فراهم است که اگر چهرههای اصلاح طلب به سمت شما بیایند مورد پذیرش قرار گیرند؟
در برهه فعلی که جریان اصلاح طلبی با این علامت سوال روبرو است که چه موضع قاطعی در برابر جریان فتنه گرفته این گرایش به سمت آنها را تایید نمی کنم. ما محدود در این واژه ها نیستیم. اصلاح طلبان در برهه ای زمام امور کشور را در دست داشتند و جریان حاکم بودند، نیاز زمان ما این است که از درون جریان اصلاح طلبی کسانی که باور به اصول انقلاب دارند تبلور پیدا کنند و سعی کنند همه صاحبان تفکر و باور به ارزش های انقلاب را جمع کنند و به یک معنایی از آنچه به عنوان آسیب های اصلاح طلبی است تبری بجویند. ممکن است این موضوع مصادیقی در اصولگرایی هم داشته باشند. شاخص های ما همان شاخصه هایی است که رهبری تعیین کردند و ممکن است که برخی افراد واجد آن شاخصه ها نباشند.
29220