در حالی که حسن روحانی در افتتاحیه نمایشگاه کتاب به صراحت اعلام کرد که تولیدکنندگان اندیشه نه نیازی به ارشاد دارند و نه گشت ارشاد و بر لزوم ایجاد امنیت برای صاحبان اندیشه تأکید کرد، فوراً همانهایی که رییس جمهور ایران در همین مراسم تأکید کرده بود که با شناسنامه وارد شوند و با پول بیتالمال مردم پشت اسم مردم پنهان نشوند برای ضربه زدن به آرزوهای مردم، وارد عمل شدند تا نشان دهند که رأی مردم ارزشی نداشته و هنوز کشور در دستهای پرتوان دولت قبلیست که رییساش، دانشاش درباره شخصیت مشهوری مثل محمد رضا لطفی در این حد بود که نوشت در گمنامی مرد خُب البته از منظر او محمد رضا لطفی شهرتاش از مداحی که مغز متفکر دولتاش را تهدید به قتل کرده بود، کمتر بود محتملاً.
در روزهایی که گذشت نمایشگاه کتاب تهران با وجود اراده رییس جمهور کشور و روشناندیشی وزیر ارشادش، شاهد گستردگی فضایی بود که از سال 84 به این سو تجربه کرده بود و با این تفاوت که این بار، مردم زمزمه میکردند:«پس چه شد؟ حالا که روحانی رییس جمهور شده!» و این غایت منظور کسانی بود که از هر فرصتی استفاده کردند تا آب رفته را به جوی برگردانند و غافل از این که روحانی آخرین فرصت است برای آنکه آنان از دست مردم جان به سلامت برند و خشم فروخورده بدل به آتشی نشود که ایشان و حسابهای آمریکا و کانادا و استرالیاشان را در خود فرو نبرد.
کشور نیازمند آرامش است تا فرزندان این دشمنان قسمخورده ثبات و پیشرفت ایران، بر پدران خود نشورند و اگر همین نکته را،فقط همین نکته را درمییافتند کمر به خدمت بیگانه نمیبستند. نمایشگاه کتاب امسال، واپسین فرصت ایشان بود که خیلی آرام به خانههای خود بازگردند و از باقی زندگی خود با گرینکارتهایی که برای ورود به املاکشان در آمریکای شمالی در این سالها فراهم کرده بودند، لذت ببرند اما با اتمام این فرصت باید نگران خیلی چیزها باشند حتی سایه خود. مسئله این نیست که روحانی صبور است،نه! روحانی هوشمند است و هوشمندانه دارد با مهرههای خودشان بازی میکند و همان قدر که با ملایمت سخن میگوید، وقتی که بازی به کیش و مات رسید، دیگر ملایم نیست.