ادبیات این کشور سالهاست مانند بسیاری از ساحتهای حیات اجتماعیایرانیان به پدیدۀ "نق زنهای حرفهای" دچار است.این گروه منتظرند که اتفاقی بیفتد و کسی کاری کند تا از خویش برون آیند و نقی بزنند.مشکل این گروه با کسانی است که کاری میکنند و اتفاقی را رقم میزنند و درست بعد از این که احساس کردند از دیگی که میجوشد، کاسهای سهم آنان نخواهد شد به میانه میدان میآیند و در هتک و اتهام زنی هیچ خط قرمزی را نمیشناسند. یکی شعرخوانیهای جشنواره را رصد میکند تا از میان آنها چند سیاه نمایی و چند فتنه گری بیرون بیاورد، یکی روبروی آینه میایستد و یادش میافتد که"مراین قیمتی درّ لفظ دری را" نباید "زیر پای خوکان" بریزد، یکی به استناد کارشناسان مجهول خود را از همه برگزیدگان سرتر میبیند، یکی به حریم خصوصی برگزیدگان وارد میشود و دیگری رفقای خود را مستثنا میکند و بعد همه جشنواره را زیر سوال میبرد و ...
انتقاد از یک جشنواره و رویداد ادبی حق همه کسانی است که در حوزه ادبیات فعالیت میکنند و البته این دوره جشنواره شعر فجر نیز کاستیها و مشکلاتی داشت که باید آنها را به زبان آورد، در فضایی عقلانی و به دور از خودبزرگ بینی نقدشان کرد و برای رفعشان در دورههای بعد چاره اندیشید. به تعویق افتادن بخش جنبی جشنواره، مشکلات ناشی از عملکرد غیرحرفهای ستاد خبری و سایت جشنواره، نحوۀ دعوت از نامزدهای بخشهای مختلف برای مراسم پایانی که به حاشیهها دامن زد، انتخاب نادرست برای شعرخوانی در بخش سنتی در مراسم اختتامیه، عدم دعوت از گروهی از شاعران برای مراسم شعرخوانی در هفته منتهی به اختتامیه و... مشکلاتی بود که باید در برنامه ریزی برای دورههای بعدی به آنها توجه کرد اما در قضاوت پیرامون یک رویداد ادبی و فرهنگی باید همه جوانب کار را سنجید و بعد رای به توفیق یا عدم توفیق آن داد.
بی شک جشنواره امسال پرسروصدا و توجه برانگیز بود.این مساله نشان از آن داشت که جشنواره شعر فجر پس از هفت دوره چرخیدن باطل به دور خود و برگزیدن داوران و برگزیدگان از محدودهای از نامهای مورد وثوق وزارت ارشادو توزیع سکه بین خودیها ، پوست انداخته و وارد مرحلهای تازه شده است. اتفاقاتی دراین دوره افتاد که دور از ذهن بود. کسانی پس از سالها حضور جدی در عرصه شعر معاصرایران، از تریبون رسمی این جشنوارهای دولتی شعر خواندند. نامهایی در میان دعوت شدگان،داوران و اتاق فکر جشنواره دیده شد که زمانی تصور حضورشان در جشنواره شعر فجر به یک شوخی میمانست. داوریها در برابر چشم شرکت کنندگان انجام شد و کسانی که برگزیده شدند فهمیدند چه کسانی شعرهایشان را خواندند و به آنان رای دادند یا ندادند. آثاربرگزیدگان و انتخاب نشدگان نیز دربرابر چشم همه اهالی ادبیات است و میتوانند قوت ادبی آنها را با یکدیگر مقایسه کنند و به درستی داوریها را ارزیابی کنند.
این اتفاقات به همراه حضور و شرکت تعداد زیادی از شاعران طیفهای مختلف در بخش رقابتی جشنواره ، اهمیت آن را بالا برد و اتفاقاً بخشی از نق زدنهای حاشیهای- به انتقادات معقول و درست، کاری ندارم- به دلیل همین اتفاقهای تازه بود. کسانی که برگزیده نشده بودند از شفافیت جشنواره در اعلام اسامی داوران و نمرهها استفاده رندانه کردند و با به هم دوختن ارض و سماء سعی کردند شکست خود را در رقابتی ادبی توجیه کنند و البته در مواردی نیز اشکالاتی به داوریها وارد است که این هم طبیعی به نظر میرسد.
تیم برگزار کننده جشنواره دراین مدت زیر فشارهای مختلفی بودند، هم از سوی برخی رسانههای همیشه دلواپس و هم از سوی برخی متوهمان خودمحور. بی شک دل عبدالجبار کاکایی ازاین همه نامهری و نامردی خون است و البته بخشی از گلایههای او به ادبی ترین شکل ممکن در سخنانش در مراسم اختتامیه بیان شد. بخش عمدهای از کار جشنواره به پایان رسید واین دعواها و نق زدنها هم به پایان میرسد و چیزی که به جای میماند این است که دبیر و مسوولان جشنواره شعر فجر به قول خود برایایجاد فضای چندصدایی و شکستن حلقه تنگ جشنوارههای دولتی شعر عمل کردند و مهم همین است.