آملی پولــن دختر جوان تنهایی است کــه بیشتر عمرش را در رویا می گذراند. در کودکی به دلیل داشـــتن مادری عصبی و پدری بیاعتنا از داشتن دوست ناامید میشــود. در بزرگسالی پیشخدمت کافهای میشود و همــواره در تنهایی زندگی میکند و هدفی را دنبال نمیکند؛اما یافتن یک جعبه قدیمی که متعلق به ساکن قبلی بود، او را بــــــه تلاش برای برگرداندن آن به صاحبش وامیدارد. شادی حاصل از این کـار او را به کمک کردن به مردم علاقهمند میکند.
آملی از همان آغازف روایت ساختارشکنانهای دارد و به نوعی به هالیوود دهن کجی میکند. میتوان به سادگی با فیلم ارتباط برقرار کرد و به دنیای درونی آملی راه یافت. موسیقی فیلم در این راه، همراه بسیار خوبی است که در طول فیلم ما را تنها نمیگذارد و ما را تا پایان همراهی میکند. ویژگی دیگر فیلم به نورپردازی و ترکیب رنگ بسیار زیبای آن برمیگردد که باعث شده فضای شهر پاریس فانتزی نمایان شود. فیلمنامه که توسط ژنه و گالوم لورن به تحریر درآمده، نمایی ایده آلیستی و خیال انگیز از زندگی معاصر مردم پاریس است و داستان یک پیشخدمت خجالتی رستوران را توصیف میکند که تصمیم میگیرد، زندگی اطرافیانش را به گونهای بهتر تغییر دهدف در حالی که در درون خود، با تنهاییاش در مبارزه است.
ادری تاتو در نقش آملی اینقدر جذاب، با نشاط و سر زنده است که نمیتوان کسی دیگر را به جای او متصور شد، او آملی را آنچنان که همه دوست دارند نمایش میدهد؛ دختری با زندگی تفننی، شاد، در عین حال با نیشخندهای شیطنت آمیز بر لبانش.
در تفسیر فیلم (نسخهٔ اصلی dvd)، ژانپیر ژنه شرح میدهد که می خواست در آغاز از بازیگر بریتانیایی، آملی واتسن برای نقش آملی استفاده کند. در پیش نویس ابتدایی فیلم، پدر آملی مردی انگلیسی است که در لندن زندگی میکند؛ اما فرانسوی واتسون خوب نبود و هنگامی که او درگیر فیلمبرداری فیلم پارک گوسفارد شد، ژنه تصمیم گرفت تا فیلمنامهای برای یک بازیگر فرانسوی بنویسد. آدری تاتو نخستین بازیگری بود که او پذیرفت.
آملی یک رویاست، آملی یک نقاشی فرانسوی زیباست که پاریس را بوم خود کرده و نقاش آن تاتو است. ما با آملی میخندیم، با آملی ناراحت میشویم و حتی او را تأیید میکنیم.
آملی فیلمی بر مبنای شخصیت هاست. ما با همه شخصیتها روبه رو میشویم، صحنهها به شکل خاصی تعیین شدهاند که بسیار با استودیوهای آمریکایی متفاوت است و اما هیچ کاراکتری در فیلم سطحی و گذرا نیست. فیلم را به دلیل دلایلی این چنین، جزیی از سینمایی هنری میدانند. در فیلم ما در برابر فلسفهٔ هستی قرار میگیریم. اینکه به عنوان یک شخص باید از آنچه انجام میدهیم، شاد باشیم و دیگران را نیز به این کار تشویق کنیم و پیش از ورود به یک رابطه احترام و اعتماد به نفس خود را بیابیم.
این شیوه از فلسفه فیلمهای آمریکایی بسیار به دور است، زیرا در آن سینما شما باید بر شخص دیگری غلبه کنید. آملی پولن به گونه ای زندگی میکند که از آنچه هست، شاد میشود و با کمک به دیگران، بدون خودپسندی، در طول داستان فیلم تبدیل به شخصیت قوی تری میشود. پیام فیلم «قبول کردن آنچه هستیم بدون توقع از دیگران برای پذیرفتن ما»ست. فیلم را متعلق به سینمای شاعرانه فرانسه نیز میدانند.
عناصر فیلم در کنار هم میتوانند بیانگر شعری فرانسوی به نام Le Cancre باشند که در آن دانش آموزی به سوی تخته سیاه میرود تا تخته را از چیزهای منفی پاک کند و به جای آن شادی را بکشد.
آملی فیلمی ساده و با نشاط است. آملی در دنیای خیــــال و تصورات خود زندگی میکند، عکسها به او در رسیدن به هدف کمک میکنند و نمایشهای تلویزیونی چیزی جز داستان او را نقل نمــی کنند. شاید دنیای آملی واقعی نباشد ولی آنقدر با طراوت است که به غیر واقعی بودن آن توجه نکنیم، زیرا ما به دنیا، همراه بـا آملی نگاه میکنیم.
ژنه میگوید، «آملی فیلمی ساده و پر خطر است، زیرا میخواهد از انسانیت حرف بزند و این یک خطر است، این روزها حرف زدن از خشونت مد شده است».
بنا به گفته بسیاری از منتقدان، ساخته ژان پیر ژنه سینمای فرانسه را نجات داد، ولی با وجود فروش بسیار بالایش برای نمایش در فستیوال کن آن سال برگزیده نشد.
برخی از منتقدین به فیلم به خاطر حالت رویایی و بسیار ایده آلی که از فرانسه نشان داده، خرده گرفتند و حتی انتقاداتی مبنی بر نژادپرستی و عدم استفاده از بازیگران سیاه پوست به فیلم نیز وارد شده است. با این همه یک بار دیدن این فیلم بسیار مهم است تا فارغ از هیاهوی دنیای مدرن، بسیاری از مفاهیم انسانی را که فراموش کردهایم، به یاد بیاوریم. فیلم با جمله زیبایی که روی دیوار حک شده است، به پایان میرسدک «بدون تو احساسات امروز مانند برف دیروز ناپدید میشود!
منبع: تابناک
24/26