اصولگرايان در سالهاي اخير بارها از مرگ «فتنه» سخن گفتهاند و تاکيد دارند که ديگر اثري از فتنه گران نمانده است. به راستي اگر اينچنين است پس نگراني آنها از واژه «فتنه» از کجا نشات ميگيرد؟ اگر وزير علوم دولت تدبير و اميد که حدود 10 ماه در راس وزارت علوم بود و از همين مجلس راي اعتماد گرفته، «شاخ فتنه» بود، پس اين همه شعار درباره مرگ فتنه از کجا نشات ميگيرد؟ حالا از پاسخ به اين پرسش بگذريم که وزير علوم شاخ فتنه بود يا وزرا و مسئولاني که نزديکانشان را با بورسيههاي تحصيلي اعطايي به مقطع دکترا فرستادند؟ اصلا معناي فتنه در نظر افراطيون اصولگرا و در نظر مردم چيست؟
اما اينکه عزل وزير علوم به شکسته شدن شاخ فتنه تعبير شود، از منظري ژرف تر هم قابل بررسي است. اصولگرايان افراطي از دانشگاه ميترسند. اصولگرايان که هشت سال تلاش کردند صداهاي منتقد را در دانشگاهها خاموش کنند و براي ايجاد تشکلهاي دانشجويي يکدست که اساميگوناگوني دارند اما در عمل در يک خط حرکت ميکنند از هيچ تلاشي فروگذار نکردند و حتي دفتر تحکيم وحدت را به تشکلي اصولگرا تبديل کردند، نگرانند که هر آنچه رشته بودند پنبه شود. مشکل آنها با ميلي منفرد و توفيقي و فرجي دانا نيست. مشکل آنها با دانشگاه است. آنها تمايلي به باز شدن فضاي دانشگاه ندارند چراکه ميدانند اگر وزيري در وزارت علوم بر سر کار بيايد که فضاي دانشگاه را باز کند، آنها و همفکرانشان در دانشگاه در اقليت قرار ميگيرند. اتفاقا اصولگرايان افراطي که مدام اصلاحطلبان را متهم ميکنند که دانشگاه را به محيطي سياسي تبديل کردهاند، خودشان براي سياسي کردن دانشگاه و يارگيري سياسي از بين دانشجويان، هر آنچه در توان داشتند انجام دادند و به همين هم بسنده نکردند و طي هشت سال گذشته براي فرستادن همفکرانشان به فضاي دانشگاه، تمام تلاش خود را به کار بستند.
17302