هفته نامه صدا نوشت:
ظرف یک هفته دو تحول مهم و قابلتوجه در مذاکرات هستهای ایران رخ داد. از یکسو وزارت خزانهداری و خارجه ایالات متحده آمریکا حدود 30 نهاد، فرد و موسسهای که با برنامه هستهای ایران در ارتباط بوده و تحریمهای پیشین شورای امنیت و آمریکا را دور زده بودند، در لیست تحریمهای آمریکا کشور قرار گرفتند، اما به فاصله چند روز و درحالیکه مقامات وزارت خارجه ایران به صراحت از اقدام تازه دولت آمریکا ابراز نارضایتی کردند، دور جدیدی از مذاکرات دوجانبه میان دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی در ژنو، برگزار شد. مذاکراتی بیست ساعته که جزئیات چندانی از آن به بیرون درز نکرد اما هر دو طرف از انجام و نحوه پیگیری آن ابراز رضایت کردند. مذاکراتی که آخرین دور پیش از گفتگوهای جامع میان ایران و 5+1 در نیویورک به شمار میرفت. دکتر احمد نقیب زاده بر این باور است، با علم به آنچه تا کنون گذشته، همین که مذاکرات نیویورک به شکست نینجامد، یک پیروزی است. ضمن اینکه نباید فراموش نکنیم فرصتی که امروز برای حل و فصل اختلافات میان ایران و آمریکا پیشآمده را باید غنیمت شمرد، چرا که ممکن است دوباره به این زودیها چنین فضایی ایجاد نشود. در ادامه مشروح گفتگو با استاد دانشگاه تهران را میخوانید:
درحالیکه یک هفته قبل وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا لیست جدیدی از تحریمها را اعلام کرد که در آن افراد و نهادهایی مرتبط با برنامه هستهای ایران تحریم شده بودند، ایران و آمریکا در مذاکراتی بیست ساعته در ژنو رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و موضوع مسئله هستهای ایران را بررسی کردند. این در حالی است که برخی از تحلیلگران معتقدند تحریمها جدید نبوده اجرای تحریمهای پیشین بوده است. بر این اساس به نظر شما تأثیر متقابل تحریمها و انجام مذاکرات دوجانبه در ژنو بر یکدیگر چگونه بوده است؟ آیا این نشانهای از جدی نبودن تحریمهای هفته قبل است که طرفین حاضر شدند دوباره رو در روی یکدیگر و به صورت دوجانبه مذاکره کنند؟
اگر بخواهیم با عینک واقعبینی به حوادث و رخدادهایی که پیرامون موضوع هستهای ایران گذشته بنگریم باید تاکید کرد که این تحریمها بیشتر به یک پیام شباهت دارند و آن را باید در این چارچوب مورد بررسی و مطالعه قرار داد. تحریمهایی که مخاطب آن هم دو گروه هستند. یکی ایرانیها برای اینکه بدانند هنوز چیزی به پایان خود نرسیده و تحریم و واکنش در جریان است و دیگری مخالفان اوباما برای اینکه بدانند دولت آمریکا نسبت به مسائل ایران جدی است و از آنچه پیشتر و بارها اعلام کرده عقبنشینی نمیکند و همچنان روندهای اعلامی پیشین را پی خواهد گرفت. اگر تحریمها را در این قالب مطالعه کنیم، به وضوح در خواهیم یافت که در عمل این تحریمها هیچ اثری نخواهد داشت.
با توجه به اینکه مذاکرات وزرای خارجه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل نزدیک است و طرفین بعد از چند ماه دوباره به صورت کامل مقابل هم قرار میگیرد، انجام چنین گفتگوهای دوجانبه میتواند قدمی مثبت برای فهم ادبیات و خواستههای طرفین به شمار رود؟
باید عنایت داشت که با تحولاتی که از یک سال پیش تا کنون رخ داده و مذاکراتی که به صورت مستقیم و دوجانبه میان جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا در جایگاههای مختلف انجام پذیرفته است، تابوی بیفایدهای که بین ایران و آمریکا وجود داشت شکسته شده است. تابو شکنی که باعث شده از این پس گفتگوهای مستقیم و رو در رو تهران و واشینگتن امری عادی جلوه نماید. ضمن اینکه به باور من تنها راه چاره هم همین گفتگوهای رو در روست زیرا عوامل واسط و کسانی که از استمرار روابط تیره و تار ایران و آمریکا سود میبرند، هر کدام دارای منافع و زوایایی هستند که الزامات با منافع ایران و آمریکا همسو نیست. بر این اساس طبیعی و بدیهی است که این کشورها، گروهها و افراد بی آنکه هدف حل مناقشه و اختلافات میان ایران و آمریکا داشته باشند، تنها در اندیشه بیشینه نمودن منافع شخصی، گروهی و کشوری خود هستند. در این شرایط همان طور که در سالهای گذشته دیدیم گشایشی در اختلافات میان دو طرف ایجاد نمیشود و تنها دیوار بیاعتمادی میان تهران و واشینگتن بلندتر میشود. در این اوضاع هم تنها و فقط واسطهها سود میبرند. در نتیجه کاملاً قابل انتظار خواهد بود که این واسطهها از بهبود روابط و حل شدن اختلافات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا استقبال نکنند و حتی در این مسیر تا حد امکان کارشکنی هم بنمایند. باید توجه داشت که در شرایط فعلی، برخلاف تصورات غالب، دشمن اصلی این مذاکرات و کسی که از نتایج گفتگوها بیمناک است، روسیه است. زیرا اگر مسئله ایران حل شود آمریکا با تمام قوا به رویارویی روسیه در اوکراین خواهد رفت و دیگر نگرانی از بابت مسئله ساختهشدهای به نام ایران و موضوع هستهای آن نخواهد داشت. سایر کشورها هم به همین صورت ملاحظات خاص خود را داشته و مسئله را از زاویه منافع خود مینگرند. حال راهکار مقابله با این معضل چیست؟ بدیهی است همانگونه که شما در سؤالتان به آن اشاره کردید باید مذاکرات و گفتگوهای دوجانبه در دستور کار طرفین قرار گیرد و باید مذاکرات مستقیم را توصیه و تقویت کرد تا زودتر به نتیجه قطعی برسیم. با پیگیری و استمرار این روند و حل و فصل تدریجی مشکلات و اختلافات میان ایران و آمریکا شما خواهید دید که چه تغییرات اساسی در نحوه تقابل میان ایالاتمتحده آمریکا و روسیه ایجاد خواهد شد. تغییراتی که عرصه عمل و فعالیت مسکو در معادلات منطقهای را به شدت محدود خواهد کرد. ضمن اینکه فضای سوداگری و واسطهگری که از بحران ایران برای کرملین پدید آمده را هم تا اندازه قابلتوجهی برای مسکو محدود خواهد کرد.
درحالیکه کیسینجر چند روز پیش هشدار داده بود که مسئله داعش نباید باعث شود از ایران و خطر ایران غافل شویم، آقای اوباما در مصاحبهای مشکل اصلی و خطر منطقه را داعش خوانده نه جمهوری اسلامی ایران. این اظهارات رئیسجمهور آمریکا میتواند نشاندهنده تغییر راهبرد ایران هراسی و خطر ایران در کاخ سفید باشد؟
مسائل را نمیتوان به صورت موردی و تکتک بررسی کرد. بلکه باید آنها را در یک مجموعه و قالب و در کنار هم مورد واکاوی قرار داد. اما واقع امر این است که وقتی علائم ضد و نقیضی از طرف مقابل میرسد دو حالت وجود دارد یا طرف به قصد گیج کردن طرف دیگر چنین پیامهای ضد و نقیضی میفرستد و قصد دارد جبهه مقابل را دچار تشتت آرا کند و یا اینکه دیدگاههای مختلفی بین آنها وجود دارد و گهگاه چیزهایی از این اختلاف نظرها به بیرون سرایت میکند. اتفاقی که البته میتواند طبیعی هم باشد. شما در کمتر سیستم سیاسی مشاهده میکنید که یکدستی و همگرایی در خصوص یک مسئله خاص به صورت مطلق باشد و همیشه اختلاف نظر و تفاوت تحلیل و برداشت در حوزههای مختلف وجود دارد. البته حالت سومی هم قابل تصور است و آن اینکه میخواهند طرف مقابل را در حالت خوف و رجاء قرار دهند و بگویند همه چیز به رفتار شما بستگی دارد. در این راهبرد با یک گام به پیش و یک قدم به پس، این پیام را به طرف مقابل منتقل میکنند که تدوین و تنظیم راهبرد ما، به عملکرد شما بستگی دارد و هر آنچه شما از خود به نمایش بگذارید در ارائه سیاستهای ما تأثیرگذار خواهد بود. به نظر بنده در شرایط فعلی، همین حالت دوم و سوم بیشتر مطرح و قابل تصور است. اما در خصوص تفاوت اظهارنظر کیسینجر و اوباما باید اشاره کنم که اگر واقعاً از روی صدق به مسئله نگاه کنیم. میبینیم که تهدیدها بیشتر از سوی دوستان آمریکا صادر میشود و آنها هستند که منطقه خاورمیانه را به بحران و ناامنی کشاندهاند. شما حتی یک گروه شیعه تروریست هم پیدا نمیکنید که مانند القاعده یا داعش دست به ترور برده باشد و وحشی گریهایی که اینها انجام دادهاند را از خود نشان دهند. حال آنکه داعشی ها برای ایجاد حکومت چنین خونخوار هستند و سر میبرند و غارت میکنند. در مقابل کسانی هم هستند که از قدرت گرفتن روزافزون ایران هراس دارند. از نظر آنها گروههایی مانند داعش کف روی آب هستند و دیر یا زود از بین می روند آنچه باقی میماند ایران مجهز به موشک و سلاحهای دیگر است. اما فارغ از تحلیلهای متفاوت گروهها و افراد مختلف آنچه ما میآموزیم و برای ما حائز اهمیت است، این است که پروندهها همچنان بازند و باید روی آنها کار کرد. باید برای رفع ایران هراسی تلاش کرد و از زمینههای جدید همکاری که به وجود آمده است استقبال کرد. در شرایط کنونی، بهترین موقعیت برای همکاری آمریکا و ایران به وجود آمده است و اگر از دست برود معلوم نیست چه مدت باید صبر کرد تا دوباره چنین وضعیتی به وجود آید. تا زمانی که فرصت هست باید برای رفع و حل و البته مدیریت اختلافات تلاش کرد و با تدبیر و عقلانیت آنها را به پایان رساند. در آن صورت دیگر نگران نخواهیم بود که در آینده نامشخص، دوباره پروندهای از میز کار آنها بیرون نیاید.
به نظر میرسد اوباما در طول سالیان اخیر پرستیژ خود را بر سر به نتیجه رساندن مسئله رابطه با ایران وسط گذاشته است. آیا عزم رئیس قوه مجریه ایالاتمتحده آمریکا برای به نتیجه رساندن گفتگوها کافی است یا مخالفین اجازه این کار را به او نمیدهند؟
ماراتن میان دولت آمریکا و مخالفین تمام نشده و هر دو طرف تلاش خود را میکنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. اوباما از اختیاراتی برخوردار است و مخالفانش از اختیارات دیگری. مهم این است که رئیسجمهور آمریکا به هیچوجه قصد درگیری نظامی تازه ندارد. ولی این بدان معنی نیست که با پنبه سر نبرد. حالا که آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه نیازمند نیست، تنها عامل کنش این ابرقدرت در منطقه حفظ امنیت اسرائیل و اتباع خود آمریکاست. اما در نظر داشته باشید، زمانی که دوره او به سر برسد و کسی از حزب جمهوریخواه بر سرکار آید تمام این امکانات از بین می رود و البته ما هم متخصص از دست دادن فرصتها هستیم. بر این اساس من فکر میکنم در این فرآیند ما هم باید به اندازه خود فرصت شناس باشیم و با هوشمندی از موقعیتهایی که برای مدیریت و حل و فصل مسائل فیمابین ایجادشده نهایت بهره را ببریم. چرا که همان طور که پیشتر هم اشاره کردم، اگر این فرصت از دست برود، مشخص نیست دوباره چه زمانی چنین موقعیت و فضایی برای پایان دادن به پروندههای باز ایجاد شود.
با توجه به تمام مواردی که بحث شد، چشمانداز مذاکرات آتی در نیویورک را چگونه میبینید؟ طرفین پس از آخرین دور مذاکرات در وین (وین 6) دیگر مذاکره جدی و جامعی با یکدیگر نداشتند و حالا قرار است در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و پس از چند دور مذاکرات دوجانبه دوباره به صورت جمعی در مقابل هم قرار بگیرند.آیا تحولی اساسی در روند گفتگوهای نیویورک رخ خواهد داد؟
هیچچیز از پیش مشخص نشده و ما هم به عنوان ناظر در بیم و امید به سر میبریم. زیرا شکست گفتگوها عواقب خوشی ندارد و میتواند مشکلاتی را ایجاد و معضلات موجود را هم بیشتر نماید. به ثمر رسیدن گفتگوها هم دور از دسترس به نظر میرسد و اگر عقلانیت، تدبیر و هوشمندی در دستور کار قرار گیرد میتوان به نتیجه رسیدن مذاکرات امید بست. هرچند این مسیر هم به سادگی میسر نمیشود و مشکلات و موانع قابلتوجهی بر سر راه وجود دارد. اما من بهشخصه فکر میکنم با در نظر گرفتن جمیع جهات، همین که مذاکرات استمرار داشته باشد و به شکست نینجامد خود نوعی پیروزی به شمار می رود.
52308