به گزارش خبرآنلاین، در ابتدای این برنامه که عصر یکشنبه 20 مهرماه در کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه برگزار شد، رئیس این کتابخانه، ضمن عرض خوشامد به مهمانان از جمله سفیر جمهوری اسلامی افغانستان در ایران ابراز امیدواری کرد که این برنامه برای شاعران کشورهای فارسی زبان قابل استفاده و ارزنده باشد.
شعر، فضای ملتهب سیاسی دو کشور را تلطیف کرد
سیدعلی موجانی گفت: تاریخ افغانستان به ویژه در دوره پرالتهاب غزنویان نشان میدهد آنچه در قلمرو زبان فارسی و در جغرافیای شبه قاره به لطافت فضا کمک کرد، شعر بود. تلاش نسل بازمانده از نسل شاعران بزرگ پارسی گو این امید را در ما زنده میکند که به اعتبار تلاش ادبی و فرهنگی آنها، شاهد افزایش امنیت در این پهنه باشیم.
رئیس کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه ادامه داد: افغانستان هم مرز با ماست و امیدواریم این همبستگی فرهنگی به همبستگی بیشتر دو ملت کمک شایانی کند.
اردوهای دانش آموزی شاعران دو کشور را پیوند داد
محمدکاظم کاظمی، شاعر پارسی گوی افغاننیز در این مراسم اظهار داشت: شعر فارسی، موجب وفاق بین مردم دو کشور شده است. دو ملت افغانستان و ایران، مناسبات نیکویی داشته اند و این مناسبات، برخاسته از مشترکات و یگانگی فرهنگی و زبانی از دیرباز بوده است که تا امروز، همین فرهنگ مشترک، حلقه محکم دو ملت در وفاق و دوستی بوده است.
این شاعر افغان اضافه کرد: درگیریها و مناقشات در دویست ـ سیصد سال بین زمامداران و کدورتهای بین دو کشور در مناسبات فرهنگی هم اثر گذاشته و ملت دو کشور، آنطور که باید، انیس و مونس هم نیستند. اما در این بین، گروهی بوده اند که همواره بر این همدلی و وفاق پای فشرده اند و آنان کسی نیستند جز اهالی شعر و ادبیات.
کاظمی در ادامه گفت: احساسات میتواند بین ملل غیرهمزبان هم اثر بگذارد و علاقه و احترام آنان را برانگیزاند. در حالی که موضوع مهم همزبانی در سه کشور در قلمرو زبان فارسی، یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان در حوزه شعر میتواند در بیان این همزبانی اثر بیشتری داشته باشد.
این شاعر افغان با اشاره به نقش شاعران مهاجر در ایران اظهار داشت: پدیده مهاجرت توانست موجب شناخت دو ملت باشد. قبل از آن، گاه به گاه نامهربانیهایی نسبت به مردم افغانستان روا داشته میشد که به علت ناشناختگی بود. در حالی که اگر میدانستیم چقدر ریشههای مشترک ادبی، مذهبی و تمدنی داریم، دیگر چیزی لازم نبود برای نزدیک شدن دو ملت.
کاظمی اظهار داشت: شاعران افغانستان قبل از مهاجرت به ایران، حقیر شمرده میشدند، اما مهاجرت فرصت بسیار خوب آشنایی و پیوند بیشتر را فراهم کرد. این مهاجرت برای ما سودمند بود؛ چرا که شاعران مهاجر نقش پررنگ تری در تبیین همزبانی و وفاق دو ملت داشتند. شاعران مهاجر تصویرگر روشن این همزبانیها شدند. شاعر شعر معروف «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» گفت: نسلی از جوانان شاعر ایران و افغانستان در اوایل دهه 70 در اردوی دانش آموزی با شاعران و نویسندگان ایرانی شرکت کردند که میشود آنها را یاران دبستانی بنامیم. آنها با شرکت در این اردوها به مرحله تاثیرگذاری رسیدند و با یک تعداد دانش آموز مکاتبه و مراوده ادبی پیدا کردند. حالا همان دانش آموزان ایرانی و افغانستانی در دو کشور دارای مقامات سیاسی، فرهنگی و رسانهای هستند.
در ادامه این برنامه شاعران گوناگون افغانستان به شعرخوانی پرداختند. نادر احمدی با سرودن قطعه زیر، آغازگر این بخش بود:
این خاورمیانه فرصت نوشیدن
یک پیاله چای سبز را هم
از ما گرفته است
دو صندلی روبروی هم
به بهاری که از پیالههای چای بلند است
خیره میشود...
زهرا حسین زاده شاعر بعدی بود که شعری درباره غدیر خواند.
شکست خواب زمین پلک آسمان وا شد
سوار هودج رنگین باد پیدا شد
غبار همهمه پیچید و ناگهان در خاک
غدیر برق زد و برق، آب معنا شد
سکوت کرد بیابان فرشته چیزی گفت
دو چشم حضرت خورشید رنگ دریا شد
اشاره کرد بمانید با شما هستم
نگاه ایل مسافر پر از معما شد
جهازهای فراوان به روی هم چیدند
دوید ثانیهها پلهای مهیا شد
سترگ طایفه روشن گرفت دستی را
دو شاخه نور گره خورد و سبز بالا شد
در آن هوای هیاهو پرندهها خواندند
میان قافله مردی غریب، مولا شد
گذشت خنده و تبریکها بگو تاریخ
شکوفه پوش کرامت چه زود تنها شد!
محسن سعیدی، شاعر دیگری بود که در این برنامه به خوانش شعر خود پرداخت:
چون سوره مریم که به حق مژده طاها
وادی شده آبستن لاها و ولاها
در بادیه مائده گسترده خداوند
وقت است که خالی شود از خلق سراپا
باد از شعف خاک خبر داده که هو هو
ابر از هیجان قهقهه سر داده کههاها
در دشت چه بارید مگر آیت تکوین
آنک همه گوش اند دهانها و دراها
تسلیم نمازی است که بایست بخوانند
اکنون که سوی توست رخ قبله نماها
هوش عجمی گفته که دانش همه اینجاست
چشم عربی دیده که «الفضل هنا» ها
رقص علمش نبض غزلهای مزامیر
موج قلمش اوج اوستا و وداها
حق است که تقوا و کرامت بستانند
عدل است که بی وزن بمانند هواها
منشور ولا ترجمه عهد الست است
محمدسرور رجایی با شعری درباره حقوق بشر، برنامه را ادامه داد و عباس نادری، تنها شاعر ایرانی بود که در این جمع شعر خواند. او که خود از پایه گذاران همین شب شعر است، چند قطعه کوتاه خواند که دو نمونه از آنها این شعرهاست:
شبی سهمگین بود
و باران یاد تو یکریز بارید
و اکنون
من و شوق خیسی
که پایان ندارد
* * *
جهانی شده، رنج
از قاهره تا ابوجا
از سمرقند تا کازابلانکا
از کابل تا همه جا
زهرا زاهدی، شاعر دیگری بود که یک قطعه با مضمون زیر به دوستان شاعرش تقدیم کرد:
دستهایت را بالا ببر
حضرت عشق
خورشید گواه است
و آسمان، کاغذی
که ابرها مهر کردهاند
من «کنت مولا» را
سیده تکتم حسینی، شاعر جوان و آینده دار دیگری از افغانستان بود که دو شعر خواند:
در کنار تو فقط میشود آرام گرفت
در غزل میشود از عشق تو الهام گرفت
باید ابیات پریشان تو را تضمین کرد
باید از گستره غربت تو وام گرفت
نام تو سبزترین حادثه تاریخ است
ای که شمشیر تو شمشیر خدا نام گرفت
اقتدا کرد به میخانه چشمت خورشید
مست آن است که از دست شما جام گرفت
این چه رازی است که هر وقت از آن گفت بلال
دل زهرایی ات از غربت اسلام گرفت
* * *
بهار پای تو آمد و پا به پات نشست
دلم اگرچه گرفت و دلم اگرچه شکست
به رسم خاطرههامان همیشه چشم به چشم
همیشه شانه به شانه همیشه دست به دست
گره زدم به خیالت حقیقت خود را
تویی به بوی میآشفته منم به بوی تو مست
سارا محمدی از شاعران جوان خانه ادبیات افغانستان، حکیم علی پور، شوکت علی محمدی شاری، محمود هلمند، کبری حسینی و چند تن دیگر از شاعران کشور همسایه در این شب شعر به شعرخوانی پرداختند.
6060