حسین قره

حسین علیزاده در مرز سختی ایستاد، مرزی که می‌خواست احترام ملت ایران به او و احترام خودش به ملت ایران را حفظ کند. حافظ آبروی سرزمینش باشد بی‌آنکه به لطف ملتی دیگر بی‌اعتنایی کرده باشد. این‌چنین بود که دست‌های ملت ایران را بهترین نشان دانست که بر شانه‌اش نشسته‌اند و در دلش خانه کرده‌اند. «باربد» موسیقی ایران که در کلاه اندیشه‌اش هزار یک نغمه دارد می‌دانست که در این روزها تصمیمش بسیار تبعات خواهد داشت. چه برای آنان که این نشان را گرفته‌اند، چه برای آن‌که خواهند گرفت؛ اما او مسئولیت خودش را داشت و در میان بزرگان یکی باید به کیایی و مهتری سرزمین خود که از من و تو و اوی گوشت و پوست خون‌دار و زنده که آثارش را مخاطب هستیم، بسنده می‌کرد و افتخار. نمایشان هیاهوهای امروز جهان علیزاده تصمیم گرفت به من و شما احترام بگذارد و پاس بدارد حرمت ما را که حرمت او را نگه‌داشته‌ایم. او حرمت گذاشت به همه نیکان سازشش که در همه مصائب تلخ تاریخ آن را زمین نگذاشتند تا آن شور و احساس و شادی و طرب تا غم نازک و خیال‌انگیز و ترس و یاس و اضطراب تاخت‌وتاز بیگانگان را به بیان نوا و ترنم و به دستان باکفایت او (و اندکی از بزرگان هم شان او) سپرده‌اند و علیزاده با آن شور و شیدایی‌اش به کندوکاو پرداخت و آنچه همیشه با ما بوده است را به زبان سازش (سازهایش) تصویر کند. او در بحبوحه‌ی تجلیل از خودش توسط دوستدارنی از فرهنگ دیگر (آن عینک تلخ و بدبینی را ساعتی بردارید، اشاره‌ام حتی به نام استاد دیگری علی رهبر است که از وین نوشته بودند که سارتر و کامو نگرفته‌اند و کسانی که گرفته‌اند خولیو و مرلین دیتریش هستند واقعاً ما ایرانیان اگر بخواهیم چیزی را به اوج برسانیم یا آن را با سر به زمین بزنیم استادیم، حتی اگر استادان ادب و هنر باشیم) یادش آمد که فرصتی است تا او قدردان دوستداران خودش باشد به آن‌ها بگویید برای من از هر متاع دیگری گران‌بهاتر هستید و این هدیه که مثل هر هدیه‌ای دیگری باارزش است و بر سینه دیگرانی نشسته است پاس می‌دارم و احترام می‌گذارم، اما فرصت را به شما (مردم هنردوست ایران) می‌دهم که من (حسین علیزاده) که تجلی شما هستم تا مهر شما را پاسخ گفته باشم. این فرصت من و شما مشتاق علیزاده است و انگار آن هدیه گرفته نشده بین همه ما توزیع شد و بر سینه‌هایمان نشسته. نشان حسین علیزاده که روی سینه‌هایمان آویخته شده را باید قدر بدانیم و می‌توانیم برای قدردانی از او امشب که به خانه می‌رویم اثری از آثار او بخریم و اگر همه آثارش را داریم برای دیگران هدیه بگیریم ما هم سپاسگزار باشیم.

اما نکته دومی که به نظر این نگارنده می‌رسد این است که همه مفاخر ما فارغ از همه دعواها و تنش‌ها و اختلاف‌نظری که دارند، در گوشه‌ای و در نقطه به اشتراک ملی برسند، و آن‌هم بدون حمایت و نظرات دولتی، نشانی ملی را به بزرگان جهان بدهند. نشان مفاخر ایران که در بین این‌همه نشان سربازان سر و شوالیه و کماندو و ... اگر نشانی نظامی است نام کوروش را یدک بکشد، اگرنه به نام نامی بزرگانی چون حافظ، سعدی و مولانا مزین شود و آنانی که برای حرمت عشق و صلح و دوستی (که گوشه‌ای از فرهنگ ایرانی است) می‌کوشند را مفتخر به این نشان و مقام کنند.

5757

منبع: خبرآنلاین