هفته گذشته ـ ۲۲ ماه می ـ در ایرلند همهپرسی مهم و حساسی برگزار شد که نتایج تکاندهندة آن موجب تعجب و بلکه تأسف بسیاری از شخصیتهای کلیسایی و غیرکلیسایی گردید. همهپرسی درباره از دواج دو همجنس بود که اولاً شرکتکنندگانش به نسبت فراوان بودند و ثانیاً بیش از ۶۲% بدان رأی مثبت دادند. و این بهرغم توصیههای مؤکد کلیسای کاتولیک ایرلند و شخصیتهای آن بود.
حتی برخی از این شخصیتها به هواداران این جریان میگفتند: «ما وضعیت شما را درک میکنیم و به شما احترام میگذاریم و شما را میپذیریم؛ اما به این همهپرسی رأی منفی دهید و قانون اساسی را تغییر ندهید.» اما چنین نشد و ایرلند به عنوان نخستین کشوری که ازدواج دو همجنس را با تکیه به همهپرسی عمومی اجازه میدهد و حقوق مترتب بر زوجین غیرهمجنس را به رسمیت میشناسد، به ثبت رسید!
سراسقف دوبلین آقای دیارموید مارتین (Diarmuid Martin) پس از اعلام نتایج گفت: این در واقع نه یک همهپرسی معمول، بلکه یک «انقلاب فرهنگی» و «انقلاب اجتماعی» است. با توجه به تبلیغات وسیع و حضور حداکثری مردم و اینکه بسیاری از موافقان از کشورهای دیگری که در آن کار میکردند به جهت شرکت در رأیگیری به وطن آمدند، مطمئن بودم که نتیجه چنین خواهد شد. توطئهای در کار نبود؛ این مردم بودند که رأی دادند و ۹۰% این جوانان در مدرسههای کاتولیکی آموزش دیدهاند! به واقع چیزهای زیادی تغییر کرده و باید بیندیشیم که آیا کلیسا به مسئولیت های خود عمل کرده است؟ و چگونه میتوانیم با فرهنگی که به جوانان و اندیشههایشان شکل میدهد، رابطه برقرار کنیم.
عنوان انقلاب فرهنگی و انقلاب اجتماعی توسط دیگران هم مورد استفاده قرار گرفت و از جمله توسط وزیر بهداشت منحرف ایرلند که این همهپرسی را نشانی از خصلت جمهوریت و بازگشت جمهوریت به کشورش دانست. البته واکنش به این جریان فراتر از ایرلند رفت و احتمالاً به نقطه عطفی در تاریخ کلیسای کاتولیک و جامعه اروپا تبدیل خواهد شد. ذیلاً و به اختصار نکاتی یادآور میشود:
پیشینه اسقف مارتین
۱ـ اسقف مارتین را از سال های مأموریتم در واتیکان میشناسم. در آن هنگام کشیش بود و معاون مجمع «عدالت و صلح». همکاری ما از سال های ۱۹۹۳ که زمزمه برگزاری کنفرانس جمعیت قاهره بلند شد، آغازیدن گرفت. کنفرانس توسط سازمان ملل و با شرکت تمامی اعضا برگزار میشد و مهمترین بحث آن مسائل خانواده و تعریف و حقوق آن در کلیتش بود.
پاپ ژان پل دوم به این مسئله حساس بود و به مراتب بیش از دیگر مقامات واتیکان. آشناترین و فعالترین فرد در این زمینه در مجموع واتیکان، همین آقای مارتین بود که در آن ایام به یکی از نزدیکترین اشخاص به پاپ تبدیل شده بود.
آقای مارتین صریحاً میگفت که: «بهترین متحد ما در این مورد، کشورهای اسلامی هستند»؛ اما عملاً این سفارت ایران بود که با وی همکاری داشت و او پیوسته آن را بیان میکرد. در آن ایام ماهیانه حداقل دو بار ملاقات داشتیم و اوج این همکاری در ماه های قبل از برگزاری کنفرانس در قاهره بود که خود داستان مفصلی دارد.
بعدها وی به عنوان ناظر دائمی واتیکان در ژنو تعیین شد و تا سال ۲۰۰۳ که به دوبلین منتقل شد، در بخش های مختلف بینالملل واتیکان فعال بود. با توجه به این سوابق، طبیعی بود که او با تحولات مختلفی که در سطح اروپایی و غربی و بلکه جهانی روی میدهد، از درون آشنا باشد.
واقعیت این است که اعزام او به دوبلین با توجه به حسن شهرتش برای آرام کرن جامعه کاتولیک ایرلند بود که به دلیل سوءاستفاده مقامات کلیسایی از کودکان به شدت متشنج شده بود و او توانست اوضاع را تا حد زیادی آرام کند و این به محبوبیت و شهرت او افزود.
در ژوئن ۲۰۱۰ برای شرکت در کنفرانس «الهیات بین فرهنگی و مطالعات بین دینی» به دوبلین رفتم. مارتین پیام داد که مایل است پس از سال ها یکدیگر را ببینیم و پیشنهاد کرد که به اقامتگاه سفیرمان، جناب آقای رحیمپور، بیاید که برای ناهار آمد. او درباره وضعیت سخت و بدبینانه حاکم بر ایرلند و مشکلات طاقتفرسا و نیز ابتکاراتش صحبت کرد و گفت برای نزدیکی بیشتر با مردم و جلب اعتمادشان، در سال گذشته اعلام کرده که فردی به نمایندگی از طرف خلیفهگری دوبلین به تمامی منازل این شهر خواهد رفت. اقدامی که در بین کاتولیک ها شایع نیست، اگرچه برخی از کلیساهای پروتستان آمریکایی چنین میکنند. در طی روزهای اقامتم در این شهر با هر کسی که برخورد داشتم، اسقف شهر را میستود و میگفت که او شخصیت متفاوتی است.
این شرح نسبتاً مفصل بدان علت بود که موقعیت فردی که همهپرسی اخیر را «انقلاب فرهنگی و اجتماعی» نامیده تا حدودی روشن شود. او یک اسقف محلی کمتجربه و بیارتباط نیست، در متن جریان های خرد و کلان محلی و منطقهای و بینالمللی قرار داشته و بعضاً خود جریانساز بوده است. حال باید دید چه اتفاقی افتاده و چرا چنین شده است.
ایرلند و کلیسای کاتولیک
۲ـ در اروپا هویت ملی سه کشور ایرلند، لهستان و کروواسی به دلائل مختلف عمیقاً کاتولیکی است و البته هر یک به دلائل خاص خود. انگلستان برای قرن ها در ضدیت کامل با کلیسای کاتولیک بود. مضافاً که تا اوایل قرن بیستم ایرلند تحت استعمار کامل انگلستان قرار داشت. موج های مهاجرت ایرلندیها به آمریکا نتیجه فشار آنها و نیز قحطی و گرسنگی بود. قحطیی که نه ناشی از بلایای طبیعی، بلکه نتیجه مصادره تولیدات کشاورزی و سیبزمینی مردم ایرلند توسط انگلیسها بود. مضافاً که عموم کلیساهای کاتولیک تعطیل شده و مردم مجبور بودند از درب های کوچک مخفی به کلیسا بروند. همچنان که تربیت کشیش هم تا مدت ها ممنوع بود. داوطلبان آموزش دینی به فرانسه میرفتند. مدتی بعد انگلیسیها دریافتند که این کشیشان در بازگشت، افکار انقلابی را به ارمغان میآورند و سپس تصمیم گرفتند مدارس دینیِ تحت نظر خود را تأسیس کنند و داوطلبان را آموزش دهند.
داستان کنش و واکنش ایرلند و کلیسایش با انگلستان و کلیسایش داستانی است بسیار پیچیده و پرنشیب و فراز٫ این همه موجب شده که کاتولیسیسم در فرهنگ ملی ایرلند اهمیتی ویژه یابد. مسئلهای که تا دو سه دهه اخیر هم صحیح بود.
فرهنگ فرامدرن انگلوساکسونی
۳ـ ایرلند در منتهی الیه غرب اروپا و در عمق اقیانوس اطلس قرار داد. بدین دلیل از تحولات بزرگی که در اروپای بعد از رنسانس رخ داده، به دور بوده است. البته انزوای ناشی از استعمار انگلستان هم مزید بر علت بود. احتمالاً به همین دلیل است که هنر و معماریاش کممایه و در مقایسه با بخش های توسعهیافته اروپا، توسعهنایافته و بدوی است.
نکته مهم در فهم ایرلند موجود، زبان اوست. ایرلندیها زبان خاص خود را دارند؛ اما مدت هاست که زبان انگلیسی به زبان مسلط و زبان مادری آنها تبدیل شده است. این زبان به همراه موقعیت جغرافیایی این کشور و با توجه به رابطه ویژهاش با آمریکا و انگلیس، ویژگی ها و امکانات خاصی را برای او به ارمغان آورده است؛ رابطه ویژهشان با آمریکا به دلیل وجود اقلیت بانفوذ و تا حدودی منسجم ایرلندی است. آنها انگلوساکسون نیستند و به عکس استرالیا و کانادا و حتی نیوزیلند که عموماً به عنوان متحدان آمریکا و انگلیس در صحنههای مختلف سیاسی و نظامی به میدان میآیند، مایل به همراهی با آنان نیست؛ اما از ظرفیت هایی که زبان انگلیسی خلق کرده و میکند، به حداکثر سود میجوید. مخصوصاً که در مقایسه با انگلستان کشوری است کوچک و ارزان و آرام و با نیروی کار مناسب که ضمناً در اروپا هم قرار دارد.
مراکز اصلی شبکههای تویتر و گوگل و برخی دیگر از شرکت های چندملیتی هماکنون در ایرلند است و بنا به تعبیر اسقف مارتین، بخشی از رأی مردم به همین دلیل بود. این دو شبکه موافق ازدواج دو همجنس بودند و مردم از ترس مشکلات اقتصادی ناشی از ترک این دو، به نفع آن رأی دادند.
این جریان ها مردم اندک این سرزمین را در کوران مسائلی قرار داده که بیش از آنکه برگرفته از فرهنگ بومیشان باشد، ناشی از فرهنگ فرامدرن انگلوساکسونی است. آنها بیش از آنکه فرزند تاریخ خویش باشند، فرزند شرایط خویشند.
عواقب ویرانگر
۴ـ مسئله اساسی همین نکته اخیر است. فرهنگ ارزشی و رفتاری نوینِ پدید آمده موجب شده تا اکثریت در این جامعه کوچک، محافظهکار و تا چندی پیش منزوی، در برابر ارزشهای گذشته قرار بگیرد.
مقدمه قانون اساسی ایرلند که در سال ۱۹۳۷ تدوین شده، آکنده از مفاهیم دینی و اخلاقی و مسیحی است که احتمالاً در بین قوانین اساسی کشورهای اروپایی حالتی استثنایی دارد. مضافاً که تمایلات همجنسگرایانه تا ۱۹۹۳ در این کشور جرم به شمار میآمد و چنان که اسقف مارتین میگوید، نود درصد جوانانی که رأی مثبت دادهاند، در مدارس کاتولیکی آموزش دیدهاند. اما علیرغم این همه و به رغم میراث سنگین کاتولیکی این کشور، با پدیدهای روبرو هستیم که نه تنها ضددین، بلکه ضد طبیعت بشری و مقتضیات جامعه سالم انسانی است.
رأیدهندگان خواهان تغییر قانون اساسی و حتی قوانین کلیسایی در مورد مسئله ازدواج هستند؛ به این معنی که کلیسا موظف است ازدواج دو همجنس را به رسمیت بشناسد و در صورت رجوع این دو به آنها، عقد دینی را جاری سازد! مارتین در طی مصاحبهاش گفت نگران آن است که در صورت تخلف کشیش از پاسخ به این موارد، آنها به دادگاه شکایت کنند به این جرم که او تبعیض قائل شده است!
متأسفانه پس از این همهپرسی، شرائط به نفع هواداران چنین اندیشهای در سایر ممالک اروپایی و بلکه غربی بهسرعت و بهشدت دگرگون شده است و احزاب و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی به گونههای مختلفی به نفع این جریان موضع گرفتهاند، بدون آنکه به عواقب ویرانگر آن بیندیشند. موج پدیدآمده هواداران را در چنان خلسهای فرو برده که قادر به تشخیص پیامدهای آن نیستند!
عموم اینان طرفداران محیط زیست و طبیعت دست ناخورده هستند و از همین منظر با دستکاریهای ژنتیکی مخالفند؛ اعم از آنکه در کشاورزی باشد و یا در دامپروری و به طور کلی در پرورش گیاهان و جانوران. و از مخالفان جدی هر آن عاملی هستند که محیط زیست را از حالت طبیعی خود خارج کند و یا موجب گرم شدن کره زمین شود. از سوخت های فسیلی گرفته تا گازهای گلخانه ای و تا انرژی هستهای و تا تولید لجام گسیخته مواد پلی اتیلنی؛ اما گویی فراموش کردهاند که نباید به آنچه سلامت جامعه انسانی را تهدید میکند، دست یازید. همان طور که آزادی فردی نمیتواند بهانهای برای تخریب محیط زیست شود، این آزادی نیز نمیتواند قوام جامعه انسانی و سنن تاریخی آن را در هم شکند. خانواده سلول جامعه است و این سلول باید سالم بماند.
رویکرد صرفاً اخلاقی
۵ـ فارغ از تمامی مسائل باید پذیرفت که ما در دنیایی زندگی میکنیم که نسل جدیدش در معرض کنش و واکنش های فراوانی است و تحولاتی سهمگین و در سطوح مختلف در حال تولد و پدیداری است. مهم این است که این تحولات به درستی شناخته شود.
مارتین در مصاحبهاش پس از همهپرسی اخیر گفت: «در ملاقات دورهای که به عنوان اسقف دوبلین با پاپ قبلی بندیکت شانزدهم در واتیکان داشتم، او در اولین سؤال پرسید: کلیسای کاتولیک ایرلند در چه نقاطی با مراکزی که فرهنگ امروز ایرلند را شکل میدهد، در تماس و با آن مرتبط است؟»
بدون شک مسئله ازدواج و خانواده یکی از مهمترینهاست. ثبات و دوام این دو در حال حاضر متأثر از عوامل مختلفی است و حتی میتوان گفت به معضلهای همهگیر و جهانی تبدیل شده و خواهد شد. علیرغم اهمیت بُعد اخلاقی مسئله، با صرف تأکید بر آن نمیتوان پایداری آن را تضمین کرد. نمیتوان عوامل دیگر اعم از اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و نیز امواج برونمرزی را نادیده گرفت. این عوامل تا بدان حدّ نیرومند است که حتی در برابر هویت یک ملت میایستد. اما به رغم این همه اگر محاسبات در برنامههای کلان توسعهای و در آموزشهای مختلف، و به ویژه آموزشهای رسانهای، با دقت صورت پذیرد، میتوان در برابر این هجمه ایستاد و باید ایستاد. پایداری خانواده بیشتر به رعایت این نکات بازمیگردد تا صِرف تأکید بر معیارها و ارزش های اخلاقی.
مشکل بزرگ ما در دریافت صحیح چنین مواردی، رویکرد صرفاً اخلاقی ماست. بدین معنی که عوامل دخیل و مؤثر را کمتر مینگریم و یا جدّی نمیگیریم. نتیجه چنین نگاهی تأکید بر راهکارها و توصیههای اخلاقی است. حال آنکه مشکلات سیر و منطق تحولی خویش را دارند که میباید به گونهای همدلانه کشف و درک شوند.
* این یادداشت با عنوان «انقلاب فرهنگی در کلیسای کاتولیک» در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.
/6262