به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن و شعر این شاعر بدین شرح است:
خدا نگذرد از کسانی که فاجعه هفتم تیر شصت و جنایتهای بعدازآن را رقم زدند. وقایع سال شصت بهویژه فاجعه هفتم تیر، نوجوانی نسل مرا با فضایی سرشار از خشونت و خون و انتقام گره زد. تازه انقلاب شده بود و کودکی من در سایه معنویت امام ویارانش حال و هوایی آسمانی به خود گرفته بود؛ اما با موج ترورهای وحشیانه و بیوقفه و متعاقب آن اعدامهای ناگزیرمنافقین-که بههرحال جوانان فریبخورده همین مرزوبوم بودند- آنهم همزمان با شهادت فوج فوج رزمنده عاشق و بمبارانهای صدام و...چهها که بر نسل من نرفت! ولی بیهیچ شک، دیدن قامت سوخته شهید مظلوم بهشتی در صبح هشتم تیر که از تلویزیون پخش شد، تلخترین فاجعهای بود که من در نوجوانی دیدم و به خود لرزیدم. چهرهای نورانی با قامتی بلند و لباسی شبیه جامه پیامبران و طنین صدایی آسمانی با منطق و محبتی وصفناپذیر، به ناگاه پیش نگاه کودکانهام به خون و خاکستر بدل شده بود...
دوازده سالم بودم و مست کودکیام
که سخت سیلی خوردم ز دست کودکیام
دوازده سالم بود و ناگهان دیدم
غریبهاند، رفیقان مست کودکیام
به ناگهان دیدم دورم از خودم، انگار
از آن «من» خوش بازی پرست کودکیام
خبر، بهسان تگرگی رسید و افتادم
شبیه خوشهای از داربست کودکیام
مباد بگسلد ایکاش، تاروپود دلی
چنانکه ناگاه از هم گسست، کودکیام
کسی که دیدن او بود، آرزویم، سوخت!
به دست قاتل سفاک پست کودکیام
شد آن خبر که شنیدیم صبح هشتم تیر
به سال شصت، نخستین شکست کودکیام
5757