جمعند به گرد قامت یار
مُشتی صنمِ کلاهبردار
میلی به هواخوری ندارند
این کِرمجماعتِ زمینخوار
در غیرت و در وطنپرستی
بستند ز پشت دست قاجار
بیرون بکشند بهر دوزار
از پای وطن بهزور شلوار
از برکتِ کارِ رانتخواران
مجنون شده پطرسِ بدهکار
راهی شده ریزعلی به زندان
از برکت اقتصادِ بیمار
الحق که بوَد به قول شاعر
این بیت برایشان سزاوار:
گاوان و خران باربردار
به ز آدمیان مردمآزار
***
حاجی که یگانه نورِ عینش
در رأس امور بود و بینش
میمرد اگر ادا نمیشد
از عمق گلو مَعوذَتینش
میگفت که هست مالِ دنیا
همپایة چرکِ لوزتینش
بر مال یتیم دست میبرد
بی شرم ز روح والدینش
خوش بود که با ربای شرعی
یک شهر بوَد به زیر دینش
میخواستم از غضب بکوبم
با زانوی خود به چیزتینش
گاوان و خران باربردار
به ز آدمیان مردمآزار
عباس احمدی. از مجموعه قهوه قند پهلو
6060