بهنوش خرمروز: تا به حال فکر کردهاید که ممکن است دلیل جذاب بودن فیلمهای هالیوودی، یک الگوی ریاضی باشد؟
بر اساس گزارش نیوساینتیست، به نظر میرسد که هالیوود در سالهای اخیر، با در نظر گرفتن این الگوی ریاضیاتی در فیلمهای خود، توانسته توجه ما را به خود اختصاص دهد.
به گفته جیمز کاتینگ، روانشناس دانشگاه کورنل واقع در نیویورک، فیلمسازان هر روز بیشتر از قبل تصاویری میگیرند که طول مدت آنها به گونهای تدوین شده که توجه ما را بیشتر جلب میکند. وی که 150 فبلم هالیوودی را مورد بررسی قرار داده است، به این نتیجه رسیده که هر چه فیلمها جدیدتر هستند، طول مدت صحنههایشان به یک الگوی مشخص ریاضیاتی نزدیکتر میشود و این الگوی ریاضیاتی، همان الگویی است که محدوده توجه انسانی را توصیف مینماید.
در دهه 1990/ 1370 گروهی در دانشگاه تگزاس، محدوده توجه تعدادی از داوطلبان را در حال اجرای صدها آزمایش متوالی اندازهگیری کردند. سپس این نتایج را با استفاده از یک کلک ریاضی به نام تبدیل فوریر، به موج تبدیل کردند. این گروه با بررسی موجهای به دست آمده متوجه شدند که هر چه نوسان موج پایین میآید، دامنه آن افزایش مییابد.
این خاصیت به نام "نوسان 1/f " یا "صدای صورتی" شناخته میشود و به این معناست که محدودههای توجه دارای طول مدت خاص، در فاصله زمانیهای منظم پدیدار میشوند. نظریهپرداز پیشگام نظریههای بینظمی، بنوئیت مندلبورت، کشف کرد که سطوح سیل سالانه رود نیل هم از همین الگو پیروی میکند. بعد از آن، افراد دیگری توانستند این الگو را در موسیقی و آشفتگیهای هوایی هم پیدا کنند.
کاتینگ برای این که بفهمد آیا طول مدت تصاویر موجود در فیلمهای هالیوودی نیز از این الگو پیروی میکنند یا نه، 150 فیلم پرفروش هالیوودی ساخته شده در فاصله سالهای 1935 تا 2005 را در ژانرهای مختلف انتخاب کرد و طول مدت هر تصویر را در همه آنها بررسی نمود. سپس او هم نتایجی که به دست آورده بود را به یک سری موج برای هر فیلم تبدیل کرد. وی به این نتیجه رسید که فیلمهای جدیدتر، به نسبت فیلمهای قدیمیتر، بیشتر از قانون 1/f پیروی کردهاند. وی تاکید میکند که این الگو تنها مربوط به فیلمهای اکشن و پرتحرک و سریع نیست. بلکه نکته مهم این است که در طول یک فیلم، صحنههایی که طول مدت یکسان دارند، با یک الگوی منظم ارائه میشوند.
کاتینگ چنین نتیجهگیری کرده که، فیلمهایی که از این قانون پیروی کردهاند و این الگو را دارند، جذابترند چرا که ریتم محدوده توجه انسانی را تشدید میکنند. اما وی شک دارد که کارگردانان از روی عمد از این الگو در ساختن فیلمهایشان استفاده کرده باشند. در عوض، آقای کاتینگ فکر میکند که چون فیلمهایی که به این نحو تدوین شدهاند، احتمال موفقیت بالاتری داشتهاند، سایرین تشویق شدهاند که در تدوین فیلمهایشان از همین مدل پیروی نمایند. شاید به همین دلیل است الگوی 1/f در فیلمهای جدیدتر بیشتر به چشم میخورد.
کاتینگ که خودش از طرفداران ژانر جنایی فیلمهای هالیوودی است، خودش اولین کسی است که میگوید سرعت حرکت تصاویر همه چیز نیست. وی متوجه شده که طول مدت تصاویر در فیلمهای این ژانر به طور معمول تصادفی است و بین طول مدت تصاویر مختلف هیچ رابطه خاصی وجود ندارد. این در حالی است که در فیلمی مثل جنگ ستارگان دو، که کاتینگ به هیچ عنوان نمیپسندد! قانون 1/f به شدت رعایت شده است. به اعتقاد وی، روایت خوب و بازی قوی در جذابیت فیلم همچنان مهمترین نقش را دارند.
این مطالعه، با پژوهشهای دیگری همراه شده است. برای مثال، تیم اسمیت در دانشگاه ادینبورگ انگلستان، حرکت چشم تماشاگران فیلم را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که سبک تدوین فیلمهای جدید به صورتی است که باعث میشود اغلب افراد در زمان مشخصی از فیلم، بر قسمتهای خاصی از تصویر متمرکز شوند. به عقیده وی، این نتایج نشان میدهد که مخاطبین با توجه بیشتری فیلمهای جدید را تماشا میکنند.