رضا رستمی: جوان ۲۹ سالهای که سال ۱۳۵۷ روبروی معمر قذافی نشست تا با او درباره اقامت آیتالله خمینی در کشور لیبی مذاکره کند، آن وقتها به تنها چیزی که فکرنمیکرد، وزارت فرهنگ ایران بود.
علی جنتی ۱۰ سال پیش از این تاریخ دست به اسلحه برده بود و جزو مبارزان مسلحی قرار گرفته بود که هدفشان پایان دادن به حکومت محمدرضا پهلوی در ایران بود. چریک جوان آن سالها با دست پر به فرانسه بازگشت و مستقیم به نوفل لوشاتو رفت به همراه همسفرش محمد غرضی شرح ماوقع حضور ۸ روزه در لیبی را به امام خمینی (ره) بدهد. پاسخ قذافی مثبت بود و حتی از این پیشنهاد هم استقبال کرده بود اما امام تمایلی به حضور در لیبی نداشت. از یک سو فرانسه پذیرفته بود که آیتالله خمینی رهبر انقلاب ایران در قلب اروپا باقی بماند و از سوی دیگر امام ترجیح میداد به قذافی اعتماد نکند.
امام در حومه پاریس ماند و علی جنتی دوباره سرگرم مبارزه شد، او سالها پیش از ایران خارج شده بود و نقش عمدهای در شکلدهی ارتباط بین مبارزان ایرانی و سایر کشورها داشت. حوزه فعالیت او کشورهای عربی بود و محل سکونتش در آن سالها لبنان، سوریه و کویت بود. کشوری که سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز هم ساکن آن شد اما این بار در قامت سفیر جمهوری اسلامی ایران.
جنتی جوان تحصیل در مدرسه را آغاز کرد، اما بعدها هیچگاه با لباس روحانی در جامعه دیده نشد، فعالیتهای سیاسی و زندگی چریکی به او این مجال را نمیداد. مبارزه مسلحانهاش بر علیه حکومت پهلوی از سال ۱۳۴۷ آغاز شد، او یکی از نزدیکان محمد منتظری بود و این دوستی و همکاری تا زمان شهادت منتظری ادامه یافت. در آغاز دهه ۵۰ جنتی از طریق پاکستان از ایران خارج شد و به لبنان رفت و آموزش نظامی دید. او پس از آن مسئول آموزش نیروهایی شد که از ایران به لبنان میرفتند.
جنتی و همراهانش در این مقطع مشکلات زیادی برای اقامت در لبنان و سوریه داشتند، کسی که این مشکلات را حل کرد، امام موسی صدر بود، او هم در لبنان مشکل اقامت را از سر راه مبارزان ایرانی برداشت و هم با حافظ اسد صحبت کرد تا آنها بتوانند اقامت کشور سوریه را بگیرند. سالها بعد علی جنتی در کتاب خاطراتش روزی را به یاد آورد که به همراه محمد منتظری به وزارت کشور سوریه رفتند و اقامت این کشور را برای مبارزان مسلمان خارج از ایران گرفتند.
انقلاب که پیروز شد علی جنتی در کویت بود، او پس از سالها مبارزه به ایران بازگشت. سابقه چریکی و نظامی او باعث شد تا خیلی زود جذب سپاه پاسداران شود، اما حضورش در این نهاد نظامی چندان به طول نینجامید، جنتی از سپاه جدا شد و راه فعالیت در حوزه فرهنگ را پیش گرفت. او فعالیت در حزب جمهوری اسلامی ایران را هم خیلی زود رها کرد.
اولین سمت رسمی او مدیرکلی صدا و سیمای خوزستان بود. محمد غرضی دوست سالهای مبارزهاش استاندار این استان بود و از او دعوت کرد تا به خوزستان برود و ریاست صدا و سیما را به عهده بگیرد. همان زمان احمد جنتی (پدرش) هم رییس دادگاههای انقلاب خوزستان بود. او به این پیشنهاد پاسخ مثبت داد و کار را در صدا و سیمای خوستان آغاز کرد.
حضور او در اهواز ۱۱ ماه طول کشید. در این فاصله جنتی شاهد اتفاقات مختلفی بود، از حمله عراق به ایران گرفته تا ماجرای کودتای نوژه که فعالانی هم در استان خوزستان داشت. او پس از بازگشت از خوزستان به عنوان نماینده شهید بهشتی از سوی قوه قضاییه راهی صدا و سیما شد و به عضویت در شورای نظارت بر این سازمان منصوب شد. در این شورا بود که جنتی همکاری با حسن روحانی رییس جمهور فعلی ایران را تجربه کرد. روحانی آن موقع نماینده قوه مقننه (مجلس شورای اسلامی) در هیات نظارت بر سازمان صدا و سیما بود. دوستی و رفاقت این دونفر ادامه پیدا کرد و آنها پیش از شکلگیری دولت و تدبیر و امید در ند مقطع همکاری با هم با تجربه کردند.
حضور او در این شورا حدود سه سال به طول انجامید در این مدت (سال ۱۳۶۱) او در مقطعی همزمان با حضور در شورا مدیر شکبه اول تلویزیون ایران هم بود. پس از صدا و سیما دوباره جنتی به خوزستان بازگشت اما این بار سمت او استانداری این استان جنگ زده بود. سه سال این استان را اداره کرد و بعد به عضویت ستاد قرارگاه خاتم الانبیا درآمد.
سال ۱۳۶۷ جنتی مسئول دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی شد. رییس وقت مجلس آن موقع دو دفتر داشت. یکی ریاست مجلس و دیگری فرماندهی کل قوا (که جانشین امام بود و این سمت از سوی امام به هاشمی تفویض شده بود) مسئول یکی از دفترها علی جنتی بود و دفتر دیگر را سیدجمال ساداتیان میچرخاند، کسی که حالا تهیه کننده سینماست و کارهای مختلفی را در مقام تهیه کننده تولید کرده است. از «برف روی کاجها» گرفته تا «به رنگ ارغوان».
استانداری خراسان، سفیر ایران در کویت، معاون بینالملل وزارت ارشاد، معاون سیاسی وزارت کشور و ... سمتهای دیگری هستند که چریک سالهای دور و دیپلمات امروز تا قبل از ورود به وزارت ارشاد و سکانداری حوزه فرهنگ در دولت یازدهم، تجربه کرده است.
حرکت بر لبه تیغ
پیش از آن که حسن روحانی اعضای کابینهاش را به مجلس معرفی کند، مشخص شده بود که پسر ارشد آیتالله جنتی در کابینه او قرار است سمت وزیر ارشاد را داشته باشد، وزارتخانهای که از همان روزها حدس زده میشد ایام سختی را پیش رو داشته باشد.
جنتی اما مرام فکری و مشی رفتاری متفاوتی با پدرش داشت، او جزو تکنوکراتهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی بود که در دولتهای مختلف پس از انقلاب سمتهای گوناگونی را تجربه کرده بود.
او پیش از آنکه به وزارت ارشاد بیاید در سال 1384 مزه حملات تندروهای حامی احمدینژاد را چشیده بود، آن وقت ها او به دعوت مصطفی پورمحمدی، معاون سیاسی وزارت کشور شده بود و این انتصاب چندان به مذاق تندروهای جوان حامی احمدینژادخوش نیامده بود، پورمحمدی که تحت فشار قرار گرفته بود و در نمایشگاه مطبوعات مجبور شده بود که بگوید چون آیت الله جنتی در شورای نگهبان است و آقای جنتی هم در وزارت کشور برای انتخابات و به منظور جلوگیری از هر سوءبرداشتی ایشان از این سمت کنار رفتند. آن موقع علی جنتی گفت که برای کمک به پورمحمدی پیشنهاد او را پذیرفته و حالا هم از سمتش کنار می رود تا مشکلی برای او ایجاد نشود. اما چند سال بعد گفت که شخص احمدینژاد هم پس از آنکه مطلع شده او در انتخابات سال 1384 طرفدار آیتالله هاشمی رفسنجانی بود به پورمحمدی برای برکناریاش فشار آورده است. با این حال اما این فشارها کجا و فشارهایی که علی جنتی و مدیران تحت امرش در این دوسال با آن مواجه بوده اند کجا؟
آنها وزارتخانهای را از دولت دهم تحویل گرفتند که از یک سو نیاز به ترمیم ویرانیها و آواربرداری داشت و از سوی دیگر منتقدان سرسخت حسن روحانی و گرایش سیاسی او و دولتش، برای حمله به آن از همان روزهای اول انتخاب روحانی صفآرایی کرده بودند.
علی جنتی اما برای تغییر فضا آمده بود، او هم در گفتههایش روی این نکته تاکید کرد و هم به محض ورود به ساختمان بهارستان مقدمات بازگشایی خانه سینما را در دستور کار قرار داد تا بحران چند سالهی سینماگران و دولت به پایان برسد.
با این حال اما منتقدان جوان و تندروی دولت روحانی چندان به مذاقشان سازگار نبود که هوای تازهای در حوزه فرهنگ و هنر ایران جاری شود و اوضاعتغییر کند. حالا این تغییر می خواست شفاف شدن مبالغ پرداختی در قالب یارانه به رسانهها باشد یا انتشار کتابهایی که در لیست سیاه دولت قبل قرار داشتند.
هر حرف وزیر و معاونانش در همان ماههای اولیه سوژه گزارشها و اتفاقاتی میشد که با اصل ماجرا تناسبی نداشت. یکی از این اتفاقات ماجرای کنسرت زنان خواننده بود که مخالفان دولت حتی از حضور جنتی در کنسرت زنان هم خبر دادند، اما ماجرا به یک اظهارنظر فقهی در مورد موسیقی بازمیگشت، این که جنتی به عنوان فردی با تحصیلات حوزوی از احکام مراجع در مورد صدای زنان گفته بود، اما همین حرفها موجی را بر علیه ارشاد راه انداخت که هدفش اثبات این نکته بود که کنسرت خوانندگان زن به صورت مختلط در این دولت راه افتاده است.
جنتی که هم زندگی چریکی را تجربه کرده بود و هم مدیریت تحت فشار جنگ و تحریم را این بار با پدیده دیگری مواجه بود. او سکاندار وزارتخانهای بود که بخشی از حوزه فرهنگ را تحت اختیار داشت، با بودجهای به شدت ناچیز(در قیاس با سایر نهادهای دخیل در حوزه فرهنگ)، اما او و مدیرانش از یکسو باید پاسخگوی همه مسائل این حوزه میشدند و از سوی دیگر برای کارهای نکرده و حرفهای نزده هم بازخواست میشدند.
چند ماه پس از آغاز به کار مجلس اولین کارت زرد را به علی جنتی داد، کارتی که حسن روحانی در دیدار با اصحاب هنر کنایهای به آن زد و گفت که باید در حوزه فرهنگ و هنر کار کرد و از کارت هم نترسید. او در تالار وحدت از مشکلات این حوزه و هنرمندان ایران گفت و از رفیق قدیمی و وزیر فعلی اش دلجویی کرد.
با این حال موج حملات علیه علی جنتی و مدیرانش آنقدر زیاد بود که چهرههای دیگری هم با گرایشهای مختلف به دفاع از او برخاستند. سیدحسن خمینی نوه بنیانگذار انقلاب ایران، یکی از این اشخاص بود، او وقتی مدیران وزارت ارشاد و جمعی از فعالان حوزه فرهنگ و هنر به جماران رفته بودند تا با آرمانهای پدربزرگش تجدید میثاق کنند، فرصت را غنیمت شمرد و گفت که علی جنتی وزیر مظلوم ارشاد است.
علی مطهری هم یکی دیگر از چهرههایی بود که به دفاع از علی جنتی پرداخت. او گفت که کارت زرد نمایندگان به وزیر ارشاد از انصاف به دور بوده است.
با این حال اما مخالفان دولت روحانی و وزارت ارشاد کاری به این حرفها نداشتند. آنها یک روز ماجرای یک فیلم سینمایی را به بزرگترین معضل ایران تبدیل میکردند و یک روز برپایی یک کنسرت را. در این فضا وزارت ارشاد خواسته و ناخواسته محافظهکارتر شد، تا جایی که خودش اکران برخی از فیلمهای مجوز دار مثل «رستاخیز»، «خانه دختر»، «عصبانی نیستم» و «خانه پدری» را لغو کرد، اما باز هم مخالفتها ادامه داشت. منتقدان آقای وزیر که شاید چندان اطلاعی هم از پیشینه او نداشتند دست بردار نبودند. لغو اکران این فیلمها برای آنها اتفاق مهمی نبود، مهم اکران فیلم «قصهها» بود که وزیر برای پاسخگویی درباره آن باید به مجلس فراخوانده میشد و درباره خودش و معاونش توضیح میداد.
جنتی در جلسه با نمایندگان کمیسیون فرهنگی اتفاقا سوالی را پرسید که سوال بسیاری از اهالی فرهنگ بود. او از نمایندگان پرسید وقتی هم فیلم «رستاخیز»نباید اکران شود و هم فیلم «قصهها» فیلمسازان، باید سراغ ساخت چه فیلمهایی بروند؟ و چه کار باید بکنند؟
روایت این جلسه را سخنگوی وزارت ارشاد گفت و از مشاجره لفظی نمایندگان با وزیر هم خبر داد. مشاجرهای که گویا زمینهای شده بود برای فراخواندن جنتی به مجلس.
او پس از گرفتن کارت زرد اول و پیش از ماجرای اکران «قصهها» یکبار دیگر هم به مجلس فراخوانده شده بود. این بار هم نتیجه گرفتن کارت زرد بود. او از مجلسی که نمایندگان کمیسیون فرهنگیاش مخالف اکران فیلمهای مختلفی بوده و هستند، به خاطر تحدید مطبوعات کارت زد دوم را گرفته بود. با این حال اما وزیر ۶۶ ساله فرهنگ و ارشاد اسلامی هر جا به نظرش رسیده بود که باید تذکری بدهد یا حرفی را بزند، تذکرش را داده بود و حرفش را زده بود. یکی از این حرفها به ماجرای ماهواره و فیلتر کردن شبکههای اجتماعی بازمیگشت که او این شیوه را نمیپسندید و معتقد بود وقت برخورد این چنینی با تکنولوژی ارتباطی گذاشته است و باید فکر دیگری کرد. آن زمانی که روی گوشی تلفت همراه می شود تعداد زیادی از شبکههای ماهوارهای را دید خود به خود پارازیت بی معنا میشود.
چریک دهه ۵۰ و دیپلمات دهه ۹۰ حالا سومین سال حضورش در وزارت ارشاد را پشت سر میگذارد . وزارتخانهای که برایش کم دردسر به همراه نداشته است، اما او مانده و دارد کارش را می کند، البته ماهها پیش در یک گفتگوی مطبوعاتی او گفته بود که اگر زمان به عقب بر میگشت این پیشنهاد را دیگر نمی پذیرفت.
5757