خراسان نوشت: این کارگردان ۴۸ ساله که فارغ التحصیل رشته حقوق قضایی است، فعالیت سینمایی خود را با دستیار کارگردانی فیلم «بر بال فرشتگان» جواد شمقدری آغاز کرد.
طالبی این روزها با مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان»، میهمان قاب شیشهای است. او در ابتدای این مصاحبه گفت:«این اولین مصاحبه من است، تلاش داشتم تا پایان سریال مصاحبه نکنم اما در مقابل تماسها، اصرارها و سماجتهای یک خبرنگار خراسانی کم آوردم!»
با او درباره نحوه ساخت و چگونگی شکل گیری این مجموعه، گفت وگویی انجام دادیم.
درباره مراحل پژوهش سریال بگویید و این که چه شد سریالی با این موضوع ساختید؟
فیلمنامه ده جلدی به نام «طلاق» داشتم که سال ۷۹ در شبکه دوم سیما تصویب شد. اما مشیری گفت ما بودجه لازم را در حد برنامههایی داریم که رده «ج» و «ب» هستند. من هم قبول نکردم با این شرایط کار کنم. بالاخره سال ۸۶ قرار شد در شبکه دوم آن طرح را آغاز کنم.
در بازنگری به این نتیجه رسیدیم تا با چند گروه نویسنده، کار را شروع کنیم. اما هرچه پیش میرفتیم کمتر موفق میشدیم. به هر حال شبکه دوم طرحی به من داد و گفت این را بساز. آن را خواندم و نپسندیدم. گفتم که با افکارم جور درنمیآید. وقتی علاقه آنها را دیدم، طرحی دیگر به نام «به کجا چنین شتابان» نوشتم و ارائه دادم که مورد قبول واقع شد. اما معصومزادگان مدیر فیلم و سریال شبکه تهران از من خواست «طلاق» را در شبکه ۵ بسازم. بعد از مدتی دیدم آن چه می خواهم نمیشود.
بالاخره معصوم زادگان از فرجی مدیر شبکه دوم خواست که «به کجا چنین شتابان» که متعلق به شبکه دو بود را، برای شبکه تهران بسازم. ایشان هم با کراهت و اصرار مدیر این شبکه و موافقت بنده قبول کرد.
چه طور با لیلی کریمان آشنا شدید و برای نگارش فیلم نامه، تا چه حد با یکدیگر هم فکری داشتید؟
خانم کریمان از رماننویسان کشور است. با ایشان صحبتی کردم. من مطالبم را مینوشتم و ایشان آن ها را بسط و گسترش می داد. نگارش فیلم نامه این سریال تا سر صحنه ادامه داشت.
تیم بازیگران سریال چگونه انتخاب شدند؟
حقیر به عنوان کوچکترین سینماگر پس از انقلاب، به چهره بازیگر اهمیت نمیدهم بلکه بازی بازیگر برایم مهم است. من بازیگران را براساس تواناییهایشان انتخاب کردم.
در گفت وگویی که با نگین صدق گویا داشتیم گویا هشت ماه از فیلم برداری این سریال گذشته بود که به گروه ملحق شده است.
ابتدا عسل بدیعی انتخاب شده بود. اما شروع کار ما با ایشان، هم زمان با امتحانات فرزندشان بود. به همین سبب اقدام به انتخاب جایگزین کردیم تا این که به نگین صدق گویا رسیدیم.
از شیوه هدایت و کارگردانی بازیگران مقابل دوربین بگویید.
شیوه خاصی ندارم. مهم این است که بازیگر طبیعی بازی کند و باورپذیر باشد. گاهی لحظهای گاهی بدون کات گاهی پلان پلان. مهم حس و حال و باورپذیری و راحت بازی کردن است.
چرا فیلمبرداری سریال این قدر طولانی شد؟
طولانی نشد. دیگران به نفع تهیهکننده بزن در رو میگیرند. یا در یک مشارکت پنهان، کارگردان و تهیه کننده سرعت را فدای کیفیت و لوکیشنها را کم و زیاد میکنند. در نهایت نیز همه چیز برای خرید املاک و... به باد میرود.
ما طبق برآورد روزی دوازده ساعت و گاهی بیشتر کار میکردیم. بعضی از دوستان خیلی زرنگتر از ما هستند. کار یک ساله را، سه ماهه انجام میدهند و مورد اقبال مردمی و مسئولان هم قرار میگیرند. به هر حال کار خوب زمان خوب و زحمت می طلبد.
در مورد انتقادهایی که ازطریق این سریال بیان کردید بگویید. مشکلی در طرح آنها نداشتید؟ به طور مثال دختر فراری می گوید که این گویش را از تلویزیون یاد گرفته است.
نه تلویزیون دستش نمک ندارد. همه میخواهند با خرج تلویزیون پز عالی بدهند. ما هم یکی از آنها را در این دیالوگ بیان کردیم.
چه قدر از حرف دلتان را از طریق این سریال گفتید؟
من هیچ وقت حرفی در دل نداشتهام که نتوانم بگویم. همیشه گفتهام و هزینهاش را هم دادهام.
در تیتراژ پایانی هم از مخملباف و مهرداد میناوند تشکر کرده اید.
میناوند در یافتن لوکیشن شمال و مخملباف هم در کیش به ما کمک کرد. البته ایشان با آن آدم مهملگو تفاوت دارد.
سخن پایانی تان برای این گفت وگو چیست؟
خبرنگار سمج دیده بودم، اما شما واقعا سریش هستید.