روزنامه پول: و کمی بعد از اینکه حدس زدم نمازش را خوانده با بزرگترین صادرکننده خشکبار ایران تماس گرفتم تا سرانجام او غروب سهشنبه چهارم اسفندماه را برای مصاحبه تعیین کرد. سهشنبه زودتر از وقت قرار به ساختمان شمالی اتاق بازرگانی ایران رفتم و در طبقه زیرین ساختمان، به دفترش در اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین منتظر اتمام جلسهاش ماندم. جایی که بیش از هر چیز دیگری نمادها و کالاهای قرمزرنگ چینی خودنمایی میکرد.از پرچم بزرگ چین در کنار پرچم ایران تا پادری قرمزرنگی که «خوشآمدید» را به زبان چینی نوشته بود و تابلوها و آویزهای چینی.رییس اتاق بازرگانی ایران و چین در حالی از مبادلات با این کشور به عنوان بزرگترین شریک تجاری ما دفاع میکند که خودش هیچگونه تجارت یا سرمایهگذاری در چین ندارد.عسگراولادی در حالی که نسکافه سرد شدهاش را مزهمزه میکند در برابر خنده طعنهآمیز من به کیفیت کالاهای چینی، پیراهن خوشرنگ و باکیفیتش را نشان میدهد و میگوید: این پیراهن تن من چینی است. بعد میخندد و دوباره میگوید: شوخی کردم چینی نیست. در این گفتوگو که بخش عمدهای از آن را برای انتشار در روزهای آینده کنار گذاشتهایم، حاج اسدالله عسگراولادی، رابطه تجاری ایران و چین را عارضهیابی کرده است.
چین به واقعیتی انکارناپذیر دراقتصاد جهان تبدیل شده وهیچ وقت از نظر اقتصادی مقرون به منطق نیست که بخواهیم با نگاه صد درصد منفی به این اقتصاد نگاه کنیم. با این حال نحوه حضور چین در اقتصاد ایران انتقادهای زیادی را برانگیخته است تا جایی که یک مقام غیراقتصادی والبته اصولگرا و همسو با دولت همچون سردار محمدرضا نقدی هم نسبت به حضور چین دراقتصاد ایران ابراز نگرانی میکند. آقای عسگراولادی به عنوان یک خبرنگار اقتصادی هم نسبت به درایت جنابعالی وهم نسبت به وقوفی که به مسایل اقتصادی دارید،اجازه میخواهم این پرسش را مطرح کنم که شما چه دلیلی برای دفاع از حضور چین دراقتصاد ایران دارید درحالی که به نظر میرسد این رابطه یکطرفه است وبه سود منافع ملی چین وبه زیان تولید ملی ایران تمام میشود؟
اقتصاد علم واقعیتهاست. شما هم اشاره کردید وچین دراقتصاد امروز جهان یک واقعیت است.من صحبتهای آقای نقدی را نخواندهام وکاری به اینکه بعضی دوستان چه گفتهاند ندارم.درعین حال فرد تاثیرگذاری بر مسایل اجرایی کشور نیستم وبه عنوان یک فعال اقتصادی ویک عضو اتاق بازرگانی به این پرسش پاسخ میدهم.در مورد روابط اقتصادی ایران و چین لازم است درابتدای بحث، به سابقه تاریخی آن توجه کنیم.روابط ما با چین بهطور کلی به دو بخش تقسیم میشود: دوره قبل از انقلاب و دوره بعد از انقلاب.همانطور که میدانید قبل از انقلاب ما در اردوگاه اقتصادی غرب بودیم و ارتباط زیادی با کشورهای این طیف، به ویژه انگلیس و آمریکا داشتیم.این روابط با اروپا همچنان ادامه دارد ولی با آمریکا دیگر رابطه اقتصادی نداریم. پیش از انقلاب روابط ما با چین بسیار پایین و در حد 100 تا 150میلیون دلاربود که بخش عمده آن هم به صورت تهاتر صورت میگرفت. آن روزها چین حکومتی کاملا کمونیستی داشت. ما در زمان حکومت «مائو» و پس از آن، تبادلات کمی با چینیها داشتیم و البته دلیلی هم برای گسترش روابط وجود نداشت.مقداری کالاهای سنتی بین ایران و چین مبادله میشد.از چین ادویه و چای به ایران میآمد و از ایران خشخاش و دانههای روغنی و تریاک به چین صادر میشد.پس از انقلاب دید ما بازتر شد و باعث شد ما با کشورهای دیگر هم ارتباط خوبی برقرار کنیم.در همان زمان که انقلاب اسلامی ما شکل گرفت در کشورچین هم «جیانگزمین» انقلابی اقتصادی را شکل داد و با باز کردن دروازههای اقتصادی چین دور جدیدی را برای چین شکل داد.در سال 1980 میلادی که همزمان با سالهای 58 و 59 درکشورما بود، نگاه تازهای درایران ما شکل گرفت تا ببینیم چگونه میتوانیم با چین جدید و برنامههای تازه اقتصادیاش رابطه برقرار کنیم. بعد از اینکه ما گرفتار جنگ تحمیلی شدیم این رابطه کمی عقب افتاد اما در همان خلال، روابط کمکم شکل گرفت و پیشرفتهای خوبی حاصل شد.
در سفری که آیتاللهخامنهای به کرهشمالی داشتند، در بازگشت به کشور چین رفتند.ایشان در آن زمان رییسجمهور ما بودند.در آن دیدار به نوعی علاقه دو دولت برای گسترش روابط جرقه زد و اراده دو دولت بر این نکته شکل گرفت که تجدید ساختاری در روابط اقتصادی و سیاسی دو کشور ایجاد شود.این سفر را میتوان نقطهعطفی در روابط ما با چین دانست.در این سفر، نخستوزیر وقت و هیاتدولت به این تجدید ساختار توجه کردند و کم کم مبادلات ما که در ابتدای انقلاب کمتر از 20میلیون دلار بود در این دوره به حدود 500 تا 600میلیون دلار افزایش یافت و تنوع کالاهای مبادلاتی نیز افزایش پیدا کرد، چرا که تولید برخی کالاها مثل خشخاش و تجارت تریاک که در قبل از انقلاب بین ایران و چین برقرار بود ممنوع شد. از طرف دیگر ما که پیش از انقلاب از چین ادویه و چای وارد میکردیم برای خرید ادویه به سراغ هند رفتیم و چای را از سریلانکا و کنیا وارد کردیم.این تغییرات باعث شد تا ما در مبادلاتمان با چین آرام آرام به سمت کالاهای صنعتی و محصولات نساجی حرکت کنیم.در دوران جنگ بحث فروش انرژی به چین مطرح شد و این موضوع کلیت ارتباط ما را تحت تاثیر قرار داد و آن را دوچندان کرد. پس از رحلت امام خمینی(ره) و ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی، ایشان در سفری که به شرق آسیا داشتند، ابتدا به ژاپن رفتند و در برگشت در چین هم توقف کردند. رابطه ما با چین در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی دچار تحول بزرگی شد.سطح روابط ما که در شروع دولت آقای هاشمی نزدیک به یک میلیارد دلار بود در پایان دولت ایشان از سه میلیارد دلار گذشت.در دولت آقای خاتمی این تحول ادامه پیدا کرد و با دو بازدید مقامات ایرانی از چین و مقامات چینی از ایران، ما برای تامین نیازهای بیشتری به سمت چین رفتیم و این باعث شد تا سطح مبادلات ما به 10میلیارد دلار برسد.در این دوره ما دچار اخم غربیها شدیم و زمزمههای تحریم شروع شد.ما با اخم غرب و لبخند شرق مواجه بودیم و به طور طبیعی لبخند شرق را بر اخم غرب ترجیح دادیم و این روابط ،ما را دوباره متحول کرد.در دولت آقای احمدی نژاد حجم روابط ما به مرز 25 میلیارد دلار رسید.نکته ای که آن را مهم میدانم و باید به آن اشاره کنم این است که در تمام این احوالات، صادرات ایران به چین بیشتر از واردات بوده به گونهای که نزدیک به 60درصد از مبادلات بین ایران و چین، صادرات کالا و40درصد آن واردات بوده است.همین الان 57درصد مبادله ما با چین صادرات است و 43درصد آن واردات است.
از لبخند شرق گفتید و از اخم غرب.به عنوان یک بازرگان با سابقه که ریشه درانقلاب وجمهوری اسلامی هم دارید،چرا باید سیاه وسفید نگاه کنیم؟چرا نباید تعامل بیشتری با دنیا داشته باشیم؟ به طور مثال شما این همه تلاش برای رابطه بیشتر با چین صورت میدهید چرا همین قدر برای رابطه با آمریکا یا حفظ رابطه با انگلیس واتحادیه اروپا انجام نمیدهید؟
خیلی مسایل را نمیشود گفت.من به همان دلیل که ازرابطه با چین استقبال میکنم،درپی ایجاد رابطه با آمریکا هم هستم.ما باآمریکا مشکل سیاسی داریم اگر سیاسیون مجال بدهند،بخش خصوصی هردوکشور برای ایجاد رابطه آمادگی دارند.ما دراتاق ایران برای گفت وگوی بیشتر با بخش خصوصی آمریکا تلاش کردیم اما بنا به دلایلی که نمیتوانم بیشتر باز کنم،مجال پیدا نکردیم.
بحث ایجاد شعبهای از اتاق ایران در سه مرکز آمریکایی به کجا رسید؟
اتاق این آمادگی را دارد.البته من بنا به دلایلی منتقد این طرح هستم اما فکرمیکنم اگر مشکل گشا است،باید آن را اجرا کنیم.به هرصورت اگر بزرگان کشور به ما اجازه بدهند،رابطه بخش خصوصی را با همه کشورها تقویت میکنیم وبرای من تفاوتی میان آمریکا وچین وجود ندارد.
پیش ازاین تلاش کرده بودید با بازرگانان شیکاگو رابطه برقرار کنید.این درست است؟
اطلاعات شما غلط نیست اما من ترجیح میدهم درموردش صحبت نکنم.
برمیگردم به همان موضوع اصلی گفتوگو. میخواستم این را یادآوری کنم که بخش عمدهای از صادرات ما به کشور چین را نفت خام تشکیل میدهد.
شما اجازه بدهید من بیشترتوضیح میدهم. در سال 1387 ما به بالاترین رکورد مبادلاتی با کشور چین رسیدیم و رقم مبادلات مستقیم ما به مرز 29 میلیارد نزدیک شد.از طرفی ما حدود 15 میلیارد دلار هم با امارات متحده عربی مبادله داشتیم که میدانیم این کشور خودش کالای تولیدی ندارد.یک سوم از این مبادلات مربوط به کالاهای چینی است.یعنی به طور مستقیم و غیرمستقیم سطح روابط 34 میلیارد دلاری با چین داشتیم. این سطح تبادل ،چین را به بزرگترین شریک تجارت خارجی ما تبدیل کرد.در سال 88 که قیمت نفت کاهش یافت، سطح مبادلات به 25 میلیارد دلار کاهش یافت و هم اکنون اگر تا پایان سال 2009 میلادی بخواهیم حساب کنیم آمارها حکایت از سطح مبادلات 5/24 میلیارد دلاری دارد که 13 میلیارد آن صادرات ما و حدود 5/11 میلیارد آن واردات است.البته ما در صادرات کالا، مقدار قابل توجهی انرژی به چین صادر میکنیم که در بین آن نفت خام،میعانات گازی و محصولات پتروشیمی دیده میشود.این سه مورد حدود 8 میلیارد دلار صادرات ما را تشکیل میدهد و حدود 5/4 تا 5 میلیارد دلار دیگر آن غیرنفتی است.
شما اطلاعی از ترکیب کالاهای بی کیفیتی که به صورت رسمی وارد کشور میشود دارید؟چینیها به شکل نگران کنندهای بازار ایران را هدف گرفتهاند اما شما به این موضوع اشارهای نکردید.
متوجه شدم که شما درمیانههای صحبت من لبخند زدید ومن متوجه هستم که با لبخند قصد داشتید بگویید این همه کالای بی کیفیت چینی در بازار چیست؟ من این موضوع را برایتان توضیح میدهم.
البته این پرسش، کاملا فراگیراست وحتی درخارج از مرزهای اقتصاد ایران هم مطرح میشود.
واقعیت این است که کالاهای بیکیفیت فعلی در بازار ایران، کالاهایی نیست که ما به صورت مستقیم در مبادلاتمان از چین وارد کنیم. ما با چین قرارداد داریم که کالاهایی برایمان بفرستد که با استاندارد و شرایط کشورما برابری داشته باشد. چین کالاهای استانداردی برای ما میفرستد. اما یکسری کالا با کیفیت پایین و قیمت ارزانتر تولید میکند و به مقصد آفریقا ارسال میکند که سوداگران کالا آنها را وارد خلیج فارس میکنند و با کمک سوداگران محلی این کالاها را وارد بنادر و گمرکات میکنند. با توجه به کیفیت پایین کالاها، اجازه ورود به این محمولهها داده نمیشود و به چین برگشت داده میشود. در این موقع سوداگران از دو راه برای وارد کردن کالا به کشور استفاده میکنند. اول اینکه ورود کالا به صورت قاچاق از مرزهای گسترده کشور است. در حالت دوم افراد این کالاها را در گمرک میخوابانند و پس از حدود سه تا چهارماه این کالا متروکه نام میگیرد و به جای عودت به کشور چین، مطابق قانون توسط دولت حراج میشود. متاسفانه قانون ما در مورد کالای متروکه قانون درست و مطلوبی نیست. این کالا که حراج میشود خریداران آن هم ایرانیان هستند که با خرید آن، کالا را وارد بازار کشور میکنند. ما معتقدیم این کالای بیکیفیت حتی در صورت متروکه شدن در گمرک نباید وارد بازار شود؛ یا باید برگردانده شود یا منهدم شود. این کالاهای بیکیفیت که یا به صورت قاچاق یا با استفاده از قانون کالای متروکه وارد میشود حجم پایینی در مبادلات ما دارد و حدود 3 تا 4درصد کل مبادلات ما با چین است اما آشوب زیادی برپا کرده چون این کالاها عموما کالاهای مصرفی مردم هستند که شامل لباس و محصولات نساجی، کفش، لوازم الکتریکی و برخی کالاهای مصرفی متوسط است. این کالاها هرگز توسط واردکنندگان اصیل کالاهای چینی که به طور مستقیم با چین مبادله دارند وارد نمیشود و توسط قاچاقچیان و سوداگران مرزی و همان خریداران کالاهای متروکه در حراجیها وارد کشور میشود. تمام سعی ما این است که به چینیها بگوییم جلوی ورود این کالاها را به ایران بگیرند. برای رسیدن به این هدف برنامه دیگری را هم در نظر داریم که مدتی است که در مورد آن داریم با چینیها مذاکره میکنیم که کالای مصرفی به ایران نفرستند و به جای آن وارد ایران شوند و با سرمایهگذاری در ایران این کالا را تولید کنند و سهم مصرفی ما در کشور را وارد بازار و مابقی آن را به کشورهای همسایه صادر کنند.
این یعنی تغییر استراتژی با بزرگترین شریک تجاری؟
به نوعی میتوان ازتغییراستراتژی نام برد. ما امیدواریم در سال 89 مذاکراتمان به نتیجه برسد و به جای واردات این کالاها شاهد تولید این کالاها با کمک چین در ایران باشیم.
بخشی از صحبتهای شما نیاز به توضیح بیشتری دارد. به طورمثال هنوز درمورد کالاهای بنجل چینی قانع نشدم.
من از واردات قانونی کالاهای چینی به کشور دفاع کردم. یعنی آن دسته از کالاهایی که با کیفیت هستند و مطابق استاندارد ایران تولید شدهاند اما گرفتاری دیگر که در مبادله با چینیها داریم این است که یکسری کالاهای چینی صرفا برای ترانزیت از جنوب به شمال وارد کشور میشود اما متاسفانه در مسیر راه رسوب میکند و در کشور باقی میماند. این مشکل هم به خود ما برمیگردد و نه به چین. این کالا که باید به کشوهای آسیای میانه تحویل داده شود مقداری از آن در داخل میماند. اگر چه ستاد مبارزه با قاچاق کالا و گمرکات وارد این قضیه شده اما با توجه به گستردگی مرزهای ما از شمال و جنوب این امر به طور کامل با موفقیت روبهرو نبوده و همیشه مقداری کالا وارد بازار میشود.
متاسفانه این کالاهای غیراستاندارد جزو کالاهای مصرفی هستند و مردم زیاد میخرند و به همین دلیل کیفیت پایین این محصولات این چنین به قول خود شما باعث آشوب شده؛ این طور نیست؟
واقعیت مهم دیگری هم وجود دارد. به نظر من مهمترین عاملی که باعث شده مصرفکنندگان ما به کالای چینی روی آورند قیمت پایین این کالاهاست اما توجه داشته باشید که حتی کالای استاندارد و با کیفیت چینی هم در مقام قیاس با کالای تولید داخل ما قیمت کمتری دارد و ارزانتر به دست مصرفکننده میرسد. اینجا مشکل را باید وزارت صنایع ما حل کند. الان تلفن دفتر من که مقابل چشمان شما قرار دارد، چینی است و از نظر کیفیت هم با تلفنهای اروپایی برابری میکند اما قیمت پایینی دارد. این سوال ما از وزارت صنایع و بازرگانی است. ما بارها از این دو وزارتخانه خواهش کردیم که هیاتهای تحقیقاتی به چین بفرستد و بررسی کند که چرا چین حتی کالاهای مرغوب و باکیفیتش را ارزانتر از ما تولید میکند.ما یک سری دلیل داریم که متاسفانه برای مسئولان دولتی ما قانع کننده نیست.ما هم از مسئولان خواهش کردیم تا خودشان هیات بفرستند و تحقیق کنند. میگویند در چین نیروی کار فراوان و ارزان است اما مساله این نیست. نیروی کار ما متخصصتر و دارای بهرهوری بیشتری نسبت به نیروی کار چینی است.اما حمایت از نیروی کار و تنظیم روابط کارگر و کارفرما به گونهای که نه به کارگر صدمه وارد شود و نه به کارفرما وظیفه وزارت کار است.من حاضرم هرگونه همکاری با هیاتهای تحقیقاتی داشته باشم.این هیاتها باید به بخشهای تولیدی و صنعتی چین بروند و بررسی کنند که چرا کالای آنها قیمت تمام شدهاش کمتر از ماست.
شما که تحقیق زیادی داشتهاید فکر میکنید چینیها چه سیاستی درپیش گرفتهاند که ما درایران از آن غفلت کردهایم؟
پرسش خوبی مطرح کردید. در چین به صنعت اهمیت زیادی داده میشود.اگر فردی در چین به مقامات منطقه خود طرحی ارایه کند که در آن بتواند 50 درصد محصول تولیدیاش را صادر کند تسهیلات فوق العادهای میگیرد. زمین مناسب با بهای حداقل و پرداخت 20ساله آن هم بدون بهره در اختیارش قرار میگیرد.یعنی اگر شما یک پروژه صنعتی را به مقامات چینی ارایه کنید و تعهد کنید که 50درصد آن را صادر میکنید در اولین قدم زمینی مناسب با قیمت منطقهای که نصف قیمت روز است با پرداخت 20ساله بدون بهره و پیش پرداخت به شما تحویل میشود. قدم بعدی این است که مسئولان منطقهای ظرف مدت 15 روز آب، برق، گاز و تلفن به شما تحویل میدهند.ثبت شرکت در چین برای کار صنعتی یک هفته طول میکشد. اما این مجموعه عواملی که گفتم برای شما در ایران حداقل 90 روز زمان میبرد.شما هرگز نمیتوانید ظرف مدت یک هفته برای اهداف صنعتی زمین بخرید.بیشر زمینهای خارج از شهر در اختیار منابع طبیعی است و آن هم واگذاریاش بسیار طولانی است. خرید گاز و تلفن و آب برای کارخانه در ایران بسیار طول میکشد.از طرف دیگر در چین وقتی بخواهی برای تولید سرمایهگذاری کنی تا مرز 80 درصد از پروژه به تولیدکننده وام 15 ساله با نرخ بهره 8/7 درصد داده میشود.در ایران یک صادرکننده میخواهد وام بگیرد باید کلی بدود و درگیر کاغذ بازی شود بعد هم وامی که به او میدهیم بین 12 تا 18 درصد سود دارد.
مشکل به کجا برمیگردد؟ به کمبود منابع؟آیا چین منابع بیشتری نسبت به ما دارد؟
خیر.ما کمبود منابع نداریم.کمبود مدیریت داریم.متاسفانه دید ما، تولید برای مصرف است نه تولید برای صادرات. دید ما صنعت برای مصرف است نه برای صادرات.وقتی دید برای مصرف باشد میگویند تولید کن و هزینه تولید را از مصرف کننده بگیر اما وقتی دید تولید برای صادرات باشد شما مجبورید با قیمتهای جهانی رقابت کنید؛ بنابراین باید هزینه را کاهش دهید.ما الان تنها هدفمان از تولید پرتقال این است که آن را به میادین میوه بیاوریم و میوه شب عید مردم را تامین کنیم.در حالی که باید دید ما تولید پرتقالی باشد که به بازار جهانی وارد شود و با پرتقال شیلی، مصری و پاکستانی رقابت کند.وقتی چنین دیدی داشته باشیم باید به باغدار پرتقال با بهره 5 یا 6 درصد وام بدهیم نه بهره 18 درصد.باید سردخانه ارزان برای باغدار داشته باشیم تا به تدریج وارد بازار جهان کنیم.من خودم روزی برای هرکیسه 100 تومان پول سردخانه بدهم.بعد میبینید در پسته با کیلویی هفت هزار تومان کیلویی دو هزار تومان هم پول سردخانه اضافه شده است.وزارتخانههای جهاد کشاورزی،بازرگانی و صنایع و معادن باید تولید برای صادرات را سرلوحه قرار دهند.در ایران همه بانکها برای وامی که بخواهند در اختیار صنعتگر و تولیدکننده قرار دهند گروی ملکی میخواهند.تولید کننده اول باید برود برج و آپارتمان بخرد و بیاورد گروی بانک بگذارد تا وام بگیرد.در چین، مدیریت فرد ضمانت وام گرفتنش است.سابقه 50 سالهای که دارم، باید ضامن وام گرفتن من باشد.امروز چین بیش از 1000 میلیارد دلار صادرات دارد.ما هم که تقریبا انقلابمان همزمان با انقلاب چین بود با همه تلاشهایی که کردیم 30 میلیارد صادرات داریم.چین با حمایت از تولید،حمایت از سرمایهگذاری خارجی و باز کردن درهای اقتصاد خود به این رشد رسیده است. سرمایهگذاری خارجی در چین با بالاترین نوع حمایتها در دنیا روبهرو میشود چرا که تولید و اشتغال برایشان ارزش دارد. چین هم مثل ما به سرمایهگذاری داخلی خودش ارجحیت میدهد اما اگر کسی در چین مایل به سرمایهگذاری در رشتهای نباشد درها را باز میکنند تا خارجیها سرمایهگذاری کنند. به سرمایهگذار خارجی بهترین امکانات را هم میدهند چرا که کارگران و فرزندان چین را تحت پوشش قرار میدهد. هم اشتغال ایجاد میکند هم صادرات میکند و بعد دوباره پول و سودش را وارد کشور چین میکند.امروز که ما در مقابل هم نشستیم چین بدون نفت و منابع فراوان زیرزمینی بیش از یکهزار و 300میلیارد دلار ذخایر ارزی دارد.ما بعد از 30 سال که از انقلاب اسلامی گذشته بیش از 60میلیارد دلار ذخایر داریم. حفاظت از صنعت و تولید برای صادرات، حمایت از حقوق کارگر و کارفرما و حمایت از سرمایهگذاری خارجی در سرلوحه امور اقتصادی چین است، سیستم بانکی در چین حامی و در خدمت تولید است اما سیستم بانکی ما خودش را قیم تولید میداند. برای اینکه مثلا دو میلیارد تومان وام به تولید کننده بدهند قباله همسرش را هم به عنوان گرو میگیرند. در چین سوابق مدیرکارخانه خودش برای بانک تضمین است. اینها تفاوت بزرگ ما با چین است. اینکه شما میگویید واردات کالای چینی ما را اذیت میکند درست نیست.چین الان دنیا را در دست خودش گرفته است.270میلیارد دلار سطح روابط چین با آمریکاست.سرمایه به جایی میرود که از آن حمایت شود.الان بسیاری از اروپاییها سرمایه گذاریهای خود در اروپا را کم کرده و به چین میبرند.
گفته میشود برخی از برندهای ایرانی هم در چین برای تولید کالا سرمایهگذاری کردهاند و محصولات خود را در چین تولید میکنند و بعد وارد بازار ایران میشود.این را قبول دارید؟
بله، متاسفانه تعداد محدودی هستند که این کار را میکنند.آنهایی که اینجا دچار برخی ناملایمات و نامهربانیها میشوند این کار را میکنند.من این کار را تایید نمیکنم و دوست ندارم چنین اتفاقی بیفتد اما گفتم سرمایه به جایی میرود که از آن حمایت شود.اروپاییها هم این کار را زیاد انجام میدهند.الان بهترین کفشهای ایتالیایی که در فروشگاههای اروپا تولید میشود ساخته شده در چین است.الان تعداد سرمایه گذاران ایرانی که وارد چین میشوند و کالایشان را آنجا تولید میکنند بسیار کم است.اما اگر ما همچنان به بیاعتنایی نسبت به تولید و عدم حمایت از تولیدکننده ادامه بدهیم بی شک این تعداد افزایش خواهد یافت.