دیروز در مطلب «پیامهای وارونه» از این گفتیم که یک پیام را میتوانیم به شکلهای مختلف بفهمیم. در آنجا بیش از هر چیز به نقش زمینههای فرامتنی (شرایط محیطی) و متنی (جملههای قبل و بعد) اشاره کردیم. اما گاهی بر عکس، دو پیام یا دو رفتار زبانی کاملاً متضاد عملکردی یکسان دارند. این هم میتواند قابل دقت و بررسی باشد.
در کمتر از دو هفتهی پیش، یک دانشآموز کلاس ششم ابتدایی در شهر اشنویه در محلهی تاجالدین، طنابی به لولهی گاز بست و خود را حلقآویز کرد و از دنیا رفت. این خبر تکاندهنده است. نه تنها به این دلیل که جان یک نفر از دست رفته است؛ بلکه به این دلیل که خودکشی در سن یازدهسالگی رفتاری بسیار نادر است.
رسانهها تقریباً به این خبر نپرداختند. یا خبری دو سطری منتشر کردند یا اصلا سکوت کردند. کسی به خودش زحمت نداد به اشنویه برود و خبر را پیگیری کند و بداند ماجرا چه بوده است. یکی دو حاشیهی این خبر از خود خبر تاملبرانگیزتر بودند. اول این که این دانشآموز چند روز پیش گفته بوده که میخواهد خودش را بکشد. دوم این که میگویند (و معلوم نیست راست بگویند یا دروغ) که مدرسه به پدر او فشار میآورده که داوطلبانه به مدرسه کمک کند و پدر توان مالی بالایی نداشته و مبلغ اندکی کمک کرده که در کنار رفتار نامناسب مسئولان مدرسه باعث سرخوردگی این دانشآموز شده است. سوم این که میگویند (و باز معلوم نیست راست بگویند یا دروغ) که مسئولان آموزش و پرورش اشنویه به خانوادهی او فشار میآورند که این ربط احتمالی رفتار مسئولان مدرسه و خودکشی را تکذیب کنند.
این سکوت رسانهای را بگذارید در کنار نوعی دیگر از رفتار که در این موارد رایج است. یکی دو خبرنگار سمج راه میافتند و میروند و گزارشهای مفصل و مصاحبههایی طولانی تهیه میکنند تا نقش (مثلاً) مدیر یا ناظم مدرسه را در این فاجعه نشان بدهند. گزارشهایی پر از آه و سوز که گهگاه آدمهای دخیل در آنها تکذیبشان نیز میکنند و گاه چند روز و حتی چند هفته جنجالآفرین میشوند.
سکوت و جنجال دو روی یک سکه هستند؛ سکهی غفلت و فراموشی. چیزی که در این خبر مهم است و بیش از بقه نگرانکننده و صد البته قابل پرداختن، غیر عادی بودن و رایج نبودن خودکشی در این سن است. چیزی که نگرانکننده و هشداردهنده است این است که مبادا ما با آغاز یک روند رو به رو هستیم. اطلاعرسانی درست و البته کمهیجان به اینجا میرسد که انگیزههای او را برای این خودکشی بیابند و بعد با کمک متخصصان بسنجند ببینند این انگیزهها عمومیت دارند یا نه. و ببینند این رفتار قابلیت الگو شدن دارد یا نه.
این طرز پرداختن به موضوع تلاش بسیار میخواهد و غوغاساز و شهرتآور نیز نیست. ای بسا ظرفیت طرفین رسانه (تولیدکنندهها ومصرفکنندههای خبر و گزارش) کمتر از رو به رو شدن با چنین اطلاعاتی است. به همین دلیل تولیدکننده یکی از دو رفتار سکوت یا غوغا را در پیش میگیرد تا وظیفهی اصلی خود را انکار کند.
هر چند در ظاهر غوغا و جنجال نقطهی مقابل سکوت است، اما در چنین مواردی هر دو مکانیزمهایی برای فراموش کردن و فراموشاندن آن وظیفه و دغدغهی اصلی هستند. پس گاه یک پیام واحد مفهومها و کارکردهای متفاوت دارد و گاه پیامهای ظاهراً متفاوت و متضاد مفهومها و کارکردهای یکسان.