یکی از تصورهایی که مردم دربارهی معنا دارند، این است که معنای یک جمله از کنار هم گذاشتن معنای تکتک واژههای آن جمله و نیز استفاده از قواعد دستوری زبان به دست میآید. این به نظر خیلی ساده و کاربردی میآید. اما معمولاً اگر چیزی بیش از حد ساده ودرست به نظر بیاید احتمال خطا بودن یا خطا داشتنش اصلاً کم نیست.
فرض کنیم با جملهای سر و کار داریم که در آن واژهی «دوش» به کار رفته است. میخواهیم معنای این واژه را کنار معنای بقیهی واژهها بگذاریم. چه میکنیم؟ دوش همان کول و کتف و شانه است؟ بن مضارع یا فعل امر دوشیدن است؟ شب گذشته است؟ آن است که در حمام پیدا میشود؟
یا فرض کنیم کسی جملهای گفت یا نوشت که درش شیر آمده است. شیر چه معنا دارد؟ آن است که میدوشند؟ آن است که در جنگل و بیابان است و در ادبیات سلطان جنگل است؟ آن است که به لوله وصل است و جریان سیال درون لوله را کنترل میکند؟ یک جور ماهی است؟
گاهی کسانی میکوشند این مشکل را رفع رجوع کنند. عجیب نیست. قالی اگر پاره شد دورش نمیاندازند، رفویش میکنند. برای اینها هم نظریهی ترکیبی معنا قالی خوش نقش و نگاری است و رفو کردنش ارجح است بر دور انداختنش. اینها میگویند «از باقی واژهها میفهمیم کدام معنا را انتخاب کنیم.»
خب این که کار عجیبی است. معنای واژهی اول را که نامعلوم است از واژهی دوم بفهمیم؟ خب اگر دومی هم وضع بهتری نداشت چه؟ میگویند اگر تلاش کنید به نتیجه میرسید. خب. امتحان کنیم. «دوش میآمد و رخساره بر افروخته بود». دوش یعنی چه؟ کتف و بن مضارع و اسباب حمام قابل قبول نیست و میماند شب گذشته. عجب. انگار کار میکند. حالا یکی دیگر «دوشت را بگیر و بیا». اینجا دوش کدام دوش است؟ هنوز «دیشب» را با خیال راحت میتوان کنار گذاشت، اغلب هم گمان میکنیم صحبت از رفتن به حمام است. اما ای بسا مربی ورزش به کسی بگوید «دوشت را بگیر» و منظورش این باشد که کتف و کولت را با دست بگیر. قبول. این مثال بیش از حد مصنوعی است.
برویم سراغ مثالی دیگر. این جمله چه طور است؟ «شیر را ببند» منظور شیر آب یا گاز است؟ اگر در باغ وحش و جلوی قفس شیر هم این را بشنوید باز گمانتان همین است؟ یا این جمله «دو تا شیر هم به من بده». احتمالا گمان میکنید منظور دو پاکت از آن نوشیدنی دوشیدنی است؟ اگر در بقالی این را بشنوید احتمالاً همین حدس درستتر است، اما در ماهیفروشی چه طور؟
بسیاری وقتها دانستن معنای واژهها برای دانستن این که منظور گوینده یا نویسنده چی است کافی نیست. در چنین وقتهایی ما تلاش میکنیم از دانستههای دیگرمان استفاده کنیم. باهمآییها (collocations)، فرضهای از پیشی (a priori supposition)، و دانستههای محیطی (co-text) در کنار خود بافتار متن (context) از اصلیترین کمکهای ما در فهم یا حدس زدن منظور هستند.