فيلمنامه يك سيب هم براي تو؛ نوشته سيروس الوند و نازنين فراهاني يك سناريوي لفاظ و بسيار كشدار از كار درآمده است. الوند در مقام كارگردان فيلمنامهاي را بدست گرفته كه خود خالق كميت و كيفيتش بوده و اساس داستانكها را براساس گفتار چيدمان كرده است. در واقع در يك سيب هم براي تو تماشاگر فقط ميشنود و چيزي خاصي نميبيند. حجم گفتارها مدام بسوي وي شليك ميشود و و در همين اثنا بحرانهاي نخ نما يكي پس از ديگري رونمايي ميشوند.
شايسته؛ مهرداد و كيان و بيتا شخصيتهاي اصلي فيلم سيروس الوند هستند. احتمالا قرار بوده جمع 4 نفره آنها با حضور يكي دو شخصيت ديگر مانند شاهين كامل شود اما داستانكهاي شخصيتهاي اصلي اينقدر بي پيرنگ از كار درآمده كه ديگر وجود شخصيتهاي ديگر هيچ توجيهي ندارد.
در يك سيب هم براي تو انگارههاي عشق و ايثار و در لابه لاي آن انتقام و يا حداقل تهديد از سوي شخصيتها روايت ميگردد. سيروس الوند ظاهري براي هر كدام از كاراكترهايش ساخته كه هيچكدام قابل باور نيستند. چون اصلا ناقص خلق شده و روايت شدهاند. رفتارهاي آنها معقول نيست و هرچه شده و يا قرار است بشود با گفتار حل و فصل ميشود.
كل ماجراي يك سيب هم براي تو؛ ابتدا به ساكن به خيانت نزديك است. سپس مقوله انتقام مطرح ميشود و در نهايت اين ايثار است كه اختتاميهاي است بر اين داستانكهاي بي منطق. و متاسفانه هيچكدام از اين انگارهها نيز اساس درستي براي روايت ندارند و عناصر داستان در كل خالي از پيرنگ است.
فيلم الوند نه جنگ و جدل و نه ايثار و وقار را در شخصيتهايش بدرستي مطرح ميكند. شخصيتهاي شايسته و مهرداد معلوم نيست با چه رمل و اسطرلابي عاشق هم شده و ازدواج كردهاند؟ اصلا تقابل و تشابه بيتا و شايسته قرار بوده چه چيزي را به تماشاگر منتقل كند؟ شايسته همسر مردي ميشود كه يك روده راست در شكمش نيست و پدر متولش نيز با خيال آسوده نه تنها به اين وصلت تن در ميدهد كه خود مشوق اين دو است و در كمال ناباوري همين آقاي كيان دقيقا خصوصيات اخلاقي و رذايل داماد آينده اش را ميشناسد.
مهرداد و بيتا و مهرداد و شايسته در كنار كيان هر كدام ميخواهند نقشهايي بازي كنند كه انگارهي اجتماعي داشته باشند. غافل از اينكه در جامعه امروزي تماشاگر براي قصههاي ثروتمندان تره هم خرد نميكند. حالا بگذريم از اينكه چرا پس از به زندان افتادن مهرداد؛ نه شايسته و كيان هيچكدام تلاشي براي بيرون آوردن او انجام نميدهند؟ و يا بيتا كه مثلا نماد انتقام در فيلم است به يكباره تبديل به سمبل ايثار و وقار در داستان ميگردد. او هرآنچه دارد مصروف اين مهم مي نمايد تا از مهرداد و بقيه انتقام بگيرد اما وقتي درمييابد شايسته باردار است ناگهان تبديل به قديس ميشود. روندي كه هرگز قايل باور نيست.
باورپذيري در سينماي ملودرام اجتماعي و همذات پنداري با شخصيت هاي ماجرا؛ كليد اصلي و برگ برنده در اين ژانر است. يك سيب هم براي تو متاسفانه هيچكدام از اين انگارهها را ندارد كه هيچ در پارهاي مواقع تبديل به يك كمدي اجتماعي سرگردان ميشود. در واقع در حالي كه فيلم هيچ تعلقي به سينماي كمدي خانوادگي ندارد اما در لحظات بسياري تماشاگران ميتوانند به روند پيگيري اين فيلم بخندند.
سيروس الوند جداي از فيلمنامه دم دستي و كارگرداني متوسط؛ بازيهاي ضعيفي از بازيگران گرفته است. البته وقتي فيلمنامهاي در كار نباشد و جايي براي رشد شخصيتها فراهم نباشد چطور ميشود كه كاراكترها را پرداخت كرد؟ بازي چنگيز جليلوند در نقش كيان غلوآميز اما به هرحال گرم است اما بقيه بازيگران نوع فيزيك حركتي و بيان ديالوگ و گفتارشان بسيار تصنعي است.
سابقه سينمايي سيروس الوند در ساخت ملودرام اجتماعي قابل توجه و محترم است. اما يك سيب هم براي تو حقيقتا اثري ضعيف در كارنامه سينمايي وي به حساب ميآيد.