نیمه شبی سرد به «ياغسمر» رسیدیم؛ مقر کاک جلال طالبانی، رییس اتحادیه میهنی کردستان عراق. اتاقي کوچک به ما دادند، گرمترين جا را گرفتیم و ... براي نماز صبح كه برخاستيم علي را نديديم. نگرانش شدیم. او را در گوشهاي از محوطه، بر روي چند بلوك سيماني پیدا کردیم. با دو لنگه كتاني در زير سرش. به خاطر كمبود جا و راحتي بچهها، تمام شب را در سرما گذرانده بود.
بعدها در مسیر برگشت هم، نيمه شب در نزديكي مرز به روستایی رسيديم. چراغی روشن بود. کلبه ای سنگی، اما روي تكه چوبي نوشته شده بود «هوتيل كوردیستان». علي به شوخی گفت بچه ها 5 ستاره است.
وارد شدیم، بسیار سرد بود. هر كدام يك تشك لاغر ابري نيم متري با يك پتوي پاره گرفتيم تا چرتي بزنيم. به توصيه علي، قرار شد به نوبت نگهباني بدهيم. گفت اول من بيدار ميمانم، چون خسته ام، اگر خوابم ببرد بيدار شدنم مشكل است. خوابيدیم تا خود صبح! ... که هر کس از دیگری می پرسید چرا مرا براي نگهباني بيدار نكردي؟ معلوم شد كه علي تا صبح به تنهايي نگهباني داده است تا بچه ها استراحت کنند.
(دوازدهم دی 94)