مهدی رستمپور: امسال سپیده جدیری جایزه شعر زنان ایران را موسوم به جایزه «خورشید» بنیان گذاشته است؛ جایزهای که مؤسس، داوران، برندگان و حتی اسپانسرهایش هم زن هستند. هفت اثر راه یافته به مرحله نهایی این جایزه اعلام شدهاند و دی ماه، همزمان با تولد فروغ فرخزاد، برنده اولین دوره معرفی خواهد شد. دو مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» و «صورتی مایل به خون من»، همچنین مجموعه داستان «منطقی» از آثار سپیده جدیریاند. او مترجم مجموعههای «کلاغ» اثر ادگار آلن پو و «تب بوئنوس آیرس» گزیده شعرهای خورخه لوئیس بورخس هم هست:
ایده اعطای جایزه به شاعران زن از کجا آمد؟ آیا چنین جایزهای قبلاً در ایران یا سایر کشورها نیز مصداقی داشته؟
بارها به خبرهایی مثل جایزه «اورنج» برخوردم که به آثار برگزیده از زنان نویسنده در سراسر جهان که رمان خود را به زبان انگلیسی نوشته باشند تعلق میگیرد. یا چندین جشنواره فیلم زنان که در کشورهای مختلف و بیشتر در آمریکا برگزار میشود. تا اینکه یکبار به خبری برخوردم درباره «جایزه شاعران زن بارنارد» که از سوی دانشکده بارنارد دانشگاه کلمبیای آمریکا به کتاب شعر دوم و منتشرنشده شاعران زن آمریکایی اهدا میشود و با مطالعه بیشتر دریافتم که جایزه بارنارد اتفاقاً یکی از معتبرترین و مهمترین جوایز ادبی آمریکا به شمار میآید. جالب این که لیزا ویلیامز، برنده سال 2007 این جایزه را جویس کرول اوتس، نویسنده مطرح آمریکایی انتخاب کرده بود. اختصاص یافتن چنین جایزه پراهمیتی به شعر زنان مرا علاقمند کرد درباره جوایز دیگری که در این زمینه در جهان اهدا میشود، تحقیقاتی انجام دهم و به این ترتیب با انبوه جوایزی رو به رو شدم که به کتاب شعر یا تک شعر زنان تعلق میگیرد. جوایزی که به آنها اشاره کردم به این دلیل فقط به زنان تعلق میگیرد که حضور آنها در عرصههای فرهنگی هر چقدر هم که پررنگ باشد، به خاطر تأخیری که نسبت به حضور مردان در این عرصهها داشته، از سوی جامعه کمتر دیده شده یا در مجموع نادیده گرفته میشود. بنابراین برپایی چنین جوایزی برای معرفی هر چه بیشتر فعالیتهای فرهنگی زنان لازم به نظر میرسد، کما اینکه متأسفانه هنوز هم زنان به نسبت مردان با محدودیتها و موانع بیشتری برای تداوم فعالیت فرهنگیشان روبهرو هستند و شاید اینگونه تشویقها بتواند آنها را به رغم تمام مشکلات به ادامه دادن فعالیتشان دلگرم کند. با در نظر گرفتن تمام این موارد، جای خالی جایزهای ویژه شعر زنان ایران هم حس میشد و اینگونه بود که جایزه «خورشید» شکل گرفت.
نقدهایی در خصوص تفکیک جنسیتی جایزه خورشید نوشته شده. آیا شما یک تعریف حداقلی برای «شعر زن» قائلید؟
اصلاً اعتقادی به تفکیک جنسیتی در شعر و ادبیات ندارم و به نظر من بهتر است به جای عباراتی چون «شعر زن» یا «شعر مرد»، خود واژه «شعر» را به مفهوم کلی آن به کار ببریم، هر چند که یک اثر ادبی میتواند انعکاسدهنده جهان مؤلفش باشد و به همین ترتیب، شعر یک شاعر زن نیز انعکاسدهنده جهان زنانه او و شعر یک شاعر مرد، انعکاسدهنده جهان مردانهاش خواهد بود. حال اگر جایزهای ویژه شعر زنان به راه افتاده، این اتفاق نه به دلیل اعتقاد به تفکیک جنسیتی در شعر که صرفاً به دلایلی که در پاسخ به سؤال قبلیتان به آن اشاره کردم، رخ داده است.
نسبت کمی و کیفی آثار شاعران زن با وضعیت کلی شعر امروز ایران را چگونه میبینید؟
با توجه به مطالعاتی که به طور تخصصی در حوزه شعر امروز و شعر معاصر ایران داشتهام، اینگونه پاسخ بدهم که این نسبت در یکی دو دهه اخیر از نظر کمی شاید کمتر از نصف تعداد کل کتابهای شعر در ایران باشد اما از دیدگاه منِ منتقد، از نظر کیفی نه تنها با کیفیت آثار شاعران همتراز مرد برابری میکند، که اغلب از آن جلو نیز میزند.
حالا جایزه خورشید، چه تأثیراتی میتواند در نسبت یاد شده پدید بیاورد؟
هنوز برای پیشبینی اینکه جایزه خورشید چه تأثیری در این نسبتهای کمی و کیفی خواهد داشت، خیلی زود است اما امیدوارم که این جایزه اگر نتواند این نسبتها را بالا ببرد، دست کم شاعران زن را به دیدهشدن آثارشان و تداوم حضور در عرصه شعر دلگرم کند.
مؤسس جایزه، داوران جایزه، اسپانسرها و برندگان جایزه همگی زن هستند. آیا انتظار دارید آخرین حلقه این زنجیر یعنی مخاطبان هم فقط زنان باشند؟ اگر نه، چرا جایگاه مردان در این جایزه تا این محدود شده؟
البته در اساسنامه جایزه ذکر شده است که دبیر، داوران و حامیان مالی جایزه همگی ترجیحاً زن باشند. بنابراین شاید در دورهای یک یا دو داور نیز از میان مردان انتخاب شوند، اما به دلیل اینکه احساس میکنم در درک زنان از جهان زنانه احتمال خطای کمتری وجود دارد، این ترجیح را در اساسنامه ذکر کردم. البته همان طور که در وبسایت جایزه خورشید هم اعلام کردهایم، یکی از اهداف این جایزه، معرفی معیارهای شاعران و منتقدان برجسته زن در انتخاب بهترین کتابهای شعر زنان است و بنابراین از این طریق نه فقط شعر زنان که نگاه ناقدانه زنان نیز مطرح و معرفی میشود. اما حامیان مالی نخستین دوره جایزه خورشید یعنی خانمها دکتر فریده فرهادی، دکتر فاطمه حقبین و اعظم پاکی به طور داوطلبانه حمایت مالی از این جایزه را پذیرفتهاند و اگر در دورههای بعد، آقایانی هم داوطلب حمایت مالی از این جایزه باشند و البته شرایطی را که با اساسنامه و اهداف جایزه مغایرت داشته باشد، بر روند این جایزه تحمیل نکنند، از این لطف آنها استقبال هم میکنیم. اما مخاطبان؛ اینبار من از شما سؤال میکنم که مگر مثلاً مخاطبان رمانهای برنده جایزه اورنج را که از مدیر و دبیر گرفته تا حامیان مالی و داوران آن همگی از زنان هستند، فقط زنان تشکیل میدهند؟
قاعدتاً محال است!
فکر میکنم اگر جایزهای بتواند بعد از چند دوره برگزاری با انتخابهای هوشمندانه و معیارهای صحیح خود جایگاه معتبری در میان جوایز ادبی پیدا کند، اعتماد مخاطبان شعر و ادبیات اعم از زن و مرد را به آثار منتخبش جلب خواهد کرد.
حالا با توجه به توضیحی که دادید، بفرمایید چه آثاری بخت بیشتری برای بردن جایزه خورشید را دارند. یعنی اصولاً آیا ملاک و معیار مشخصی برای سنجش آثار مدنظر قرار دادهاید یا مبنا را صرفاً بر اعتماد به سلایق داروان قرار دادهاید؟
مسلماً ملاک و معیار مشخصی را برای سنجش آثار مد نظر داشتهام که این گروه داوری (بنفشه حجازی، آزیتا قهرمان، رؤیا تفتی، پگاه احمدی و مهری جعفری) را انتخاب کردهام که گرایشات شعریشان را میشناسم و آن را قبول دارم. در عین حال، خود من یکی از بررسهای اولیه برای انتخاب آثار شایسته ورود به مرحله داوری بودم و به این ترتیب، حتی آثاری که به دست داوران رسیده، از صافی معیار مشخصی عبور کرده است. پرهیز از کاربردهای کلیشه شده کلمات و عبارات، فراروی از دستاوردهای شعری دهههای گذشته، خلاقیت ذهنی و در نهایت ابداع و نوآوری شانس بردن این جایزه را افزایش میدهد.