اورامانات، در مرز ایران و کردستان عراق است، مجموعه روستاهایی که اخیرا در تقسیمات کشوری به شهر ارتقا پیدا کرده و صاحب «شهرداری» شده است. در دو هفته از سال، این منطقه محل برگزاری مراسمی است در گرامیداشت پیرشالیار، بزرگ اهل آیین صوفیان که در بین «دراویش نقشبندی» اهمیت و احترام زیادی دارد.
افسانهها درباره او بیش از هزار سال سابقه دارد، میگویند او طبیب بوده و در منطقه اورامانات درد مردم را درمان میکرده تا اینکه دختر شاه بخارا در اثر بیماری ناشنوا و نابینا میشود، در این زمان تمام ملک ایران را خبر میکنند که هر کس دخترش را درمان کند، مزد او ازدواج با این دختر است. وقتی همه در درمان شاهبهار خانم در میمانند، آوازه پیر شالیار را میشنوند و دختر را به اورامانات میآورند که شفا بگیرد، دختر شنوا و بینا میشود و جشن عروسی به راه میافتد که این البته مراسمی است در «چهلوپنجم بهار» که هر سال در اردیبهشت با آداب خاص خودش در این منطقه جشن گرفته میشود.
مراسم چهلوپنجم زمستان، سالگرد به دنیاآمدن پسر پیر شالیار است، برای همین چند روز بعد از «روز جمعه خبر»، در یک روز سهشنبه از صبح تا غروب، بچههای چند روستا دستهدسته در اورامانات راه میافتند و در خانهها را میزنند که «مژدگانی» بگیرند، اسم این شرینی و میوهای که در کیسه بچهها ریخته میشود، «کلاروچنی» است، در گویش محل یعنی کلاهی که روی سوراخ هواکش سقف قرار میگیرد. همه مردم روستا در این مراسم شریک هستند، حتی آنهایی که در روزهای بعد برای شرکت در رقص و سماع عارفانه به خانه و مزار پیر شالیار نمیروند، شرینی و میوه آماده میکنند که در کیسه بچهها و گاهی حتی بزرگترهایی که بچهها را همراهی میکنند، بریزند.
سر شب، وقتی اذان مغرب را میگویند، در خانه همه مردم، کیسههای بزرگی هست پر از گز و شکلات، کیک و بیسکویت و میوه و حتی آبمیوه، اینها البته همه مربوط به چند سال اخیر است که تنقلات بستهبندیشده فراوان است، قبل از آن مردم باغدار منطقه برای شیرینی، توت و انجیر خشک هدیه میدانند و آنهایی که وضعشان بهتر بود و باغشان آبادتر، گردو توی کیسه بچهها میریختند که در این منطقه بسیار با ارزش است.
صبح روز بعد، آغاز بخش دیگری از مراسم است. با اینکه جمعکردن «کلاروچنی»، بعد از اذان صبح هم ادامه دارد، بزرگترها سرشان گرم کار دیگری است، مردمی که در کنار باغداری، دامداری هم میکنند. بعضی برای خواستههایی که دارند، بعضی برای خوشایند پیر شالیار، قربانی هدیه میکنند و صبح چهارشنبه وقت ذبح قربانی است.
میگویند، چند سالی است که ذبح قربانی آرام و بیجنجال انجام میشود، مردم هنوز به یاد دارند هفت-هشت سال پیش، یک گاو نذری که قرار بود سر بریده شود، چه طور از دست جمعیت فرار کرد و عدهای را زخمی کرد اما حالا دیگر کسی گاو نذر نمیکند، یکی از برگزارکنندههای مراسم قربانی، میگوید: «این هم مانند نذر باقی مردم است، با همان دلیلهایی که باقی مردم نذر میکنند و قربانی میکشند اما چند سالی هست که اینجا تعداد حیواناتی که نذر میشود کم شده، آن هم مانند همه جای دیگر به خاطر شرایط بد اقتصادی است، قبلا مثلا خانوادهای که صد بز داشت، دو تایش را نذر پیرشالیار میکرد، الان دیگر کسی از آن کارها نمیکند.»
با اینکه تعداد قربانیها به نسبت سالهای گذشته، سالبهسال کم شده است اما ترتیب و مراسم آن تغییر نکرده است. ذبح را از نذری بزرگترین خانواده شروع میکنند و به نوبت ادامه میدهند تا قربانیها تمام شود، بعد گروه خاصی از برگزارکنندههای مراسم، گوشت را قسمت میکنند و برای پخش بین مردم آمادهاش میکنند. بخش دیگری از این گوشت قربانی را هم آماده میکنند برای مراسم عصر، جایی که همزمان با شروع رقص و سماع درویشها، زنها در خانه آش مخصوصی از ترکیب حبوبات و گوشت قربانی درست میکنند.
اذان عصر که گفته میشود، آش هم حاضر است، دفزنها که از قبل تعیین شدهاند، جلوی خانه پیرشالیار حلقه میزنند و ضرب میگیرند. تعداد رقصندهها اول فقط چند نفر است، اما در هر دوری که مردان دست به دست گرفته دور حیاط خانه پیرشالیار میچرخند، عدهای به این حلقه اضافه میشوند. درویشها هم اول بخشی از این حقله هستند که همراه رقصندههای دیگر خم و راست میشوند اما شورشان که بالا گرفت، چند نفری از دسته رقصندهها جدا میشوند و در وسط حیاط کنار حلقه دفزنها، سماع خودشان را به جا میآورند، خم و راست شدنشان تندتر از گروه رقصندههاست و موهای بلندشان آنها را از جمعیت متمایز میکند.
اورامانات، روی دامنه شرقی کوه است، درست روبهروی آن، دیواری از کوههای بلند است که مرز عراق در پس آن قرار دارد و وقتی خورشید از لبه این کوه سپیدپوش رد میشود، هوای شهر به یکباره سردتر و باد تندی بلند میشود، مراسم رقص و سماع روز اول هم تمام شده است.
صبح پنجشنبه مراسم دیگری است، بهشدت خصوصیتر از مراسم روز قبل، درویشها در مزار پیرشالیار جمع میشوند، دفزنی، رقص و سماع به همان صورت قبلی ادامه دارد اما تأکید شده است که این مراسم «خصوصی» است. سختگیری بیشتر برای حضور زنان است، اعتقاد این است که زنان نه تنها نباید در مراسم سماع حضور داشته باشند، بلکه حتی نباید این مراسم را ببینند. ریشه این اعتقاد، به باورهای صوفیانهای بازمیگردد که میخواهد هنگام سماع، هیچ چیز توجه درویشها را از عبادتشان نگیرد؛ میگویند سالها پیش، روحانی اورامانات که در گویش منطقه به آن ماموستا میگویند، حتی اجازه نمیداد که زنها از پشت پنجره خانههایی که مشرف به حیاط خانه پیرشالیار بود، مراسم را ببینند، حالا چند سالی است که اوضاع کمی تغییر کرده است. زنان هر چند نه از نزدیک اما میتوانند از روی پشت بام خانههای دیگر، مراسم بعد از ظهرهای درویشان را ببیند، هر چند این هم آنقدرها بدون دردسر نیست و اجازه داده نمیشود که فاصله زنان با مراسم از حدود مشخصی نزدیکتر شود.
بسیاری از زنانی که دراین منطقه زندگی میکنند، هنوز بر همان باورهای سختگیرانه هستند و در مراسم شرکت نمیکنند. راضیکردن توریستها، عکاسان و محققان کمی سختتر است، با اینکه برگزارکنندههای مراسم همه تلاششان را میکنند زنان تا جایی که ممکن است، در دید درویشها قرار نگیرند و احترام مراسم را نگه دارند؛ با شروع رقص و سماع بعد از ظهر که جنبه عمومیتری دارد، عملا نظم خاصی نمیتواند پابرجا بماند.
هر سال بیشتر در بهار و کمتر در زمستان، مردم زیادی از شهرهای اطراف، مریوان، سنندج و حتی یزد و کرمانشاه برای دیدن مراسم به اینجا میآیند، تعداد زیادی از کردهایی که در سلمانیه و شهرهای دیگر کردستان عراق زندگی میکنند، هم برمیگردند، در این روزها در خانه عموزادهها و باقی اقوامشان میمانند تا در مراسم شرکت کنند، معنیاش این نیست که همه آنها جزء دراویشی هستند که در سماع شرکت میکنند اما بیشترشان به آیین «نقشبندی» وفادار هستند و شرکت در این مراسم و تماشای آن برایشان، یک جور دیدار تازهکردن است.
یکی از میهمانهایی که مریوان برای مراسم پیرشالیار آمده است، میگوید: «اینجا آزادی وجود دارد، همه میتوانند بیایید و مراسم را ببیند، این طور نیست که حتما باید به این دین و آن مذهب باشید، هرکسی خودش میداند که چه تصمیمی بگیرد. بعضیها میآیند و شرکت میکنند، بعضیها میآیند و فقط تماشا میکنند، بعضیها هم میآیند اما نه شرکت میکنند و نه تماشا میکنند؛ هر کسی حق انتخاب خودش را دارد.»
اما همه درویشها همین چند نفری هستند که در دو بعدازظهر گذشته مراسم را اجرا کردهاند. برگزارکنندههای مراسم میگویند، این طور نیست؛ محمود، یکی از کسانی که روز چهار شنبه در ذبح هم دستی به آتش داشته و در حفظ نظم برنامه کمک میکند، میگوید: «خیلی از درویشهای نقشبندی، مراسم پیرشالیار را خصوصی اجرا میکنند، بالاخره نظرها دراینباره فرق میکند و همه را نمیشود برای یک کاری قانع کرد».
مردمشناسان میگویند: مراسم رقصوسماع به مناسبت به دنیا آمدن پسر پیرشالیار، بیش از هزار و پانصد سال قدمت دارد. همیشه مراسم این قدر شلوغ نبوده، شاید در حدود دو دهه پیش، مراسم فقط ذکرگویی و سماع درویشهایی بود که به دقت از آیینشان حفاظت کردهاند، امروز اما جنبه معنوی این آیین بیشتر در محفلهای خصوصی زنده نگه داشته میشود. امسال، فقط با یک نگاه سرسری میشد، بیش از پنجاه عکاس و فیلمبردار را در دو روز مراسم پیرشالیار شمارش کرد. گردشگرهای خارجی و چند تایی گروههای طبیعتگردی هم برای دیدن این مراسم آمدهاند، مردم میگویند؛ در بهار تعداد گردشگرهایی که برای دیدن این مراسم و طبیعت بکر اورامانات میآیند، به چند هزار نفر میرسد.
مسعود که فارغالتحصیل علوم اجتماعی دانشگاه سنندج است و یکی از فعالانی است که در شبکههای مجازی برای مراسم پیرشالیار کمپین میکند، درباره این مراسم میگوید: «مردم اینجا فقیر هستند، درآمدشان همین باغ و گلهداری است که آن هم چند سالی است از رونق افتاده است اما مراسم پیرشالیار میتواند این منطقه را به قطب گردشگری کردستان تبدیل کند. اگر نگاههای سنتی مانع ما نشود و کار را از اینکه هست سختتر نکند، این مراسم و طبیعت منطقه، ظرفیت این را دارد که وضع مردم را بهتر کند.»
بعضیها اعتقاد دارند، به برگزاری مراسم سختگیری میشود و گروههایی تلاش میکنند آن را محدود کنند، مسعود این حرفها را تأیید نمیکند: « ما سالهاست که این مراسم را برگزار میکنیم اما مانع ما در برگزاری مراسم مثلا نیروی انتظامی نیست، امسال تنها سالی بود که ما از ترس داعش و مشکلات احتمالی که میتواستند به وجود بیاورند، از کلانتری منطقه خواستیم که چند تایی مأمور با لباس شخصی در میان جمعیت و حواسشان باشد و مشکلی پیش نیاید. مسئله در برگزاری این مراسم بیشتر نگاههای سنتی است که نمیخواهد منطقه پیشرفت کند و وضعیت اقتصادی مردم بهتر شود.»
با وجود این نگاههای سنتی، سرمایهگذاریها برای توریستیکردن منطقه ادامه دارد، در خیابانهای اصلی اروامانات، ساختوساز جریان دارد، به تازگی هتلی که قبلا در شهر وجود داشته توسط یک سرمایهدار خریده شده و در حال بازسازی است تا برای مراسم بهار آماده شود. به نسبت مجموع فروشگاههای شهر، تعداد زیادی فروشگاه هستند که صنایع دستی، روغن زرد و شیره انگور و میوه خشک محصول باغهای منطقه را میفروشند و از جذب گردشگر به اینجا استقبال میکنند.
مراسم سنتی پیرشالیار، یک هفته دیگر تمام میشود، در زمان حیات پیرشالیار، بزرگی از درویشهای منطقه که اصلیتی ترک داشته، فوت میکند اما مردم هر کاری که میکنند نمیتوانند پیکر او را بلند کنند و به خاک بسپارند، وقتی از پیرشالیار کمک میخواهند، او بالای سر پیکر مرد مرده مینشیند و ذکر میگوید و از او خواهش میکند که اجازه دهد مردم پیکرش را دفن کنند، به او قول میدهد که اجازه ندهد یاد او در ذهن مردم از بین برود. مراسم جمعه آینده، حفظ یاد این مرد است، مردم یک نان سنتی درست میکنند و سر مزار «پیر خالو» میروند تا نان و ماست بخورند.
میهمانها کمکم اروامانات را ترک میکنند تا مردم خستگی مراسم را در کنند و برای میهمانهای نوروز و گردشگران بهاری آماده شوند. میگویند نوروز به بعد تمام زمینهای این اطراف، پر از گل و بهویژه لالههای واژگون میشود. جاده مریوان به اورامانات هم که در زمستان، بهخاطر بدی هوا خطرناک است و امسال هم چند تایی کشته داده، برای رانندگی مناسبتر میشود و مانند سالهای قبل، ترافیک وردی به اورامانات در بهار چندین کیلومتر خواهد شد.
۴۷۴۷