در حاشیه بر پایی ستادهایی انتخاباتی نامزدهای نمایندگی مجلس در همه جا!
شده بر پا به هر جایی ستاد انتخاباتی
چه اسم با مسمایی، ستاد انتخاباتی
نهان دارد بسی در خود، به جز تبلیغ کاندیدا
هزاران جور کارایی، ستاد انتخاباتی
محلی گشته آماده که تا آنجا بگیرانی
نخی سیگار با چایی، ستاد انتخاباتی
ناهار و شام گسترده، دِسِر، البته گه گاهی!
کند از تو پذیرایی، ستاد انتخاباتی
سحر با باد می آمد یکی دنبال ناشتایی
بگفتندش که ناشتایی؛ ستاد انتخاباتی
محلی که شود آنجا ز دنیا و شر و شورش
که تا یک دم بیاسایی، ستاد انتخاباتی
چنان تحویل گیرندت که گر رفتی تو از آنجا
نرفته زود باز آیی ستاد انتخاباتی
همه آنجا عزیز دل، به روی دیده بنشاند
برهمایی و بودایی، ستاد انتخاباتی
برای اینکه راه افتد، بسی افراد می خواهد
نشد هرگز به تنهایی، ستاد انتخاباتی
وگر تنها شود برپا، یقین دان اینکه میگویم
کِشد آخر به رسوایی، ستاد انتخاباتی
نیاز مبرمی دارد به چندین فردِ بی کلّه
به سان یک سامورایی، ستاد انتخاباتی
طرفداران همه آنجا برای حمله آماده
مَقَرّ ِ لشکر آرایی، ستاد انتخاباتی
کسی را دوست میدارد که او هوچی گری دارد
و قدری هم توانایی، ستاد انتخاباتی
ستاد انتخاباتی، شگفتا اینچنین جایی!
شگفتا اینچنین جایی، ستاد انتخاباتی
مجید مرسلی
6060