مذاكرات صلح سوريه بر مدار تكرار ميگذرد. نشستهاي دومينووار، نقض آتشبسهاي متعدد، قرار گرفتن نمايندگان دولت و جريان معارضه در يك اتاق و ترك ميز مذاكره بدون اندك دستاوردي. گويا پرونده سوريه با تمام ابعاد آن در بنبست قرار گرفته است. در چنين فضايي، جان كري، وزير امور خارجه امريكا از طرح جديد روسيه و امريكا براي تبديل آتشبس موقت و محله به محله به آتشبس سراسري سخن ميگويد. ايدهآلي جاهطلبانه كه به نظر نميرسد در كوتاهمدت به دستاوردي جدي منتج شود. در چنين فضايي گروه بينالمللي «حاميان سوريه» سهشنبه هفته آينده در وين تشكيل جلسه ميدهد. در خصوص رايزنيهاي امريكا، روسيه و البته نقشآفريني ايران در بحران سوريه، گفتوگويي با قاسم محبعلي، مديركل اسبق غرب آسياي وزارت امور خارجه داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد.
با وجود نقض مكرر آتشبس در سوريه، جان كري اعلام كرده است كه روسيه و امريكا براي ايجاد آتشبس سراسري به توافق رسيدهاند. دليل اين سياست مشترك روسيه و امريكا در طرح مساله آتشبس سراسري چيست؟
واشنگتن و مسكو در طول يك سال گذشته مذاكرات متعددي با موضوع سوريه با هدف رسيدن به يك راهكار و توافق جهت حل اين بحران داشتهاند. با اين حال، اين دو قدرت جهاني براي پيشبرد هدفشان به اين نتيجه رسيدند كه بايد در برخي از مناطق مختلف سوريه آتشبس صورت بگيرد ولي در اين مدت و در آن مناطق هم شاهد بوديم كه نقض آتشبس صورت ميگرفت و اينكه اكنون آنها چگونه ميخواهند اين آتشبس را گسترش داده و به آن حالتي سراسري ببخشند، محل سوال وجود دارد. با اين حال، بيترديد ايجاد آتشبس از سوي روسيه و امريكا چارچوبي براي دستيابي به منافع مشترك ميان اين دو قدرت و توافق نهايي است.
اين دو قدرت اين تصور را دارند كه با تفاهم ميان خود ميتوانند متحدان خويش را به پذيرش آتشبس مجبور كنند اما صحنه سوريه فقط شامل اين دو بازيگر نيست و نميتوان صحنه سوريه را دوقطبي دانست. هماينك در سوريه بازيگراني چون داعش و جبههالنصره هستند كه بازيهاي متفاوتي را نسبت به ساير بازيگران بازي ميكنند و توانايي خراب كردن زمين بازي را هم دارند. از سوي ديگر، با وجود رايزنيها و تفاهم ميان واشنگتن و مسكو، اين دو بازيگر به يكديگر اعتماد ندارند و هر كدام بازي خاص خود را دارد. با اين وجود، آتشبس بستري براي دستيابي به توافقهاي بعدي است. امريكا هم علاقهمند است تا روسها در سوريه فعال شوند تا هزينهشان در مديريت صحنه بحران كاهش يابد. روسيه هم ميخواهد از كارت سوريه براي گرفتن امتيازات بيشتر از غرب و به ويژه امريكا و همچنين حفظ منفعتهاي كنونياش در سوريه استفاده كند.
مهمترين ضعفي كه موجب نقض آتشبس ميشود، چيست؟
همانطور كه بيان شد، تنها بازيگران فعال در سوريه، امريكا و روسيه يا بازيگران تحت مديريت و كنترل اين قدرتهاي جهاني نيستند. بازيگران ديگري هم در سوريه هستند كه البته اندازه و توانايي اثرگذاريشان نسبت به يكديگر متفاوت است. اين بازيگران منافعشان از طرق مذاكرات مسكو و واشنگتن تامين نميشود و علاقهمند به حل بحران سوريه در اين مقطع هم نيستند. الزاما اين گروهها فقط مخالفان بشار اسد نيستند و ميتوانند از حاميان او هم باشند. خواست نيروهاي معارضه، توسعه قلمرو سرزميني تحت نفوذشان است و از طرف ديگر، دولت سوريه هم ميخواهد مناطق بيشتري را تحت كنترل داشته باشد.
دستيابي به اين خواستها، ميتواند جايگاه هر كدام از طرفين را در مذاكرات تغيير دهد اما وقتي آتشبس ايجاد ميشود، معنايش اين است كه هر كدام از طرفها بايد به همين چيزي كه در دست دارند، قانع شده و از سهم كمتري برخوردار شوند. هر كدام نيز تحت فشار امريكا يا روسيه، به آتشبس تن ميدهد ولي از آنجايي كه صحنه سوريه پيچيده است و بازيگران متعددي است، هر كدام ميتوانند به اسم طرف مقابل دست به اقدامي بزنند كه نتيجه آن نقض آتشبس و شروع درگيريهاي مجدد باشد. با توجه به اين شرايط، بايد هر لحظه منتظر باشيم كه يكي از بازيگران آتشبس را نقض ميكنند.
بازيگراني چون عربستان تا چه اندازه در نقض آتشبس و ايجاد درگيريهاي تازه نقش داشتهاند؟
عربستان يكي از مهمترين بازيگران منطقهاي فعال در صحنه سوريه است و از نقش و قدرت تاثيرگذاري بالايي برخودار است اما تنها اين كشور چنين خواستي را دنبال نميكند. تركيه و اسراييل هم بازيگراني هستند كه آنچنان متمايل به حل مساله در شرايط كنوني نيستند و التزام چنداني به رعايت آتشبس هم ندارند و شايد در ظاهر و تحت فشارهاي روسيه و امريكا قبول كردهاند آتشبسي در سوريه ايجاد شود اما در عمل و در پنهان، نقض آتشبس را دنبال ميكنند.
نشستهاي حاشيهاي مانند برلين و پاريس درباره سوريه تشكيل شده اما روسها و دولت بشار اسد در آن نمايندگاني داشتهاند. دليل برگزاري چنين نشستهايي ميان برخي قدرتهاي منطقهاي و كشورهاي غربي چيست؟
بحران سوريه، اينك مساله بينالمللي است و از سطح منطقهاي و داخلي فراتر رفته است. روسيه و امريكا علاقهمند هستند تا در سطح بينالمللي و ميان خود اين مساله را حل كنند و پس از رسيدن به تفاهم، آن توافق اوليه را تسري داده و به سطح منطقهاي و داخلي بكشانند. اين نشستها هم در دنباله آن اهداف است. به عبارتي، امريكا در شرايط كنوني درصدد آن است تا تفاهمهاي خود با روسيه را براي متحدان خود تشريح كرده و آن را با اين توافق همراه سازد و آنها را به پذيرش خواست خود ملزم كند.
چرا كشورهاي غربي نميتوانند جريان معارضه را به اجماع برسانند؟
جريان معارضه هم جريان يكدست و منسجمي نيست. آنها از نيروهاي متعدد، با سياستها و اهداف مختلفي هستند برخلاف طرف مقابل يعني دولت سوريه. بازيگران منطقهاي فعال در سوريه هم متفاوت هستند و هر كدام منافع و اهداف متفاوتي نسبت به يكديگر در سوريه دنبال ميكنند. به عبارت ديگر، معارضه مورد حمايت تركيه با معارضه مورد حمايت عربستان اختلاف دارند.
از طرف ديگر، مشكلي فرهنگي در جهان عرب وجود دارد و آن، اين است كه هر بازيگر خود را رهبر ميداند و حاضر به دادن امتياز به طرف مقابل نيست. مثلا در مقطعي صدام حسين، حافظ اسد، پادشاه عربستان و حسنيمبارك همزمان خود را رهبر جهان عرب معرفي ميكردند. گروههاي معارضه سوري هم حداكثري فكر ميكنند و حاضر به دادن امتياز به گروه ديگر نيست و همين عدم انعطاف موجب ميشود تا يك توافق كلي هم ميان آنها ايجاد نشود. از طرف ديگر، هماكنون بحران سوريه به يك جنگ نيابتي تبديل شده و تا وقتي كه بازيگران جهاني به توافقي نرسند، بازيگران خرد به نتيجهاي نخواهند رسيد.
در چند ماه اخير ما شاهد كاهش حضور نظامي روسيه و افزايش حضور نظامي زميني ايران در سوريه بودهايم. آيا اين مساله توازن قوا در سوريه را برهم زده است؟
ايران و حزبالله از ابتداي بحران، در سوريه حضور داشته و البته موثر هم عمل كردهاند. اين تاثير در عدم سقوط بشار اسد بوده است. اين وضعيت ادامه داشت تا زماني كه روسها به صورت رسمي حضور نظامي در سوريه پيدا كردند و همين موجب شد تا صحنه عملياتي در سوريه به نفع دولت بشار اسد و نيروهاي مقاومت تغيير كند. آنها با انجام عملياتهاي هوايي و بمباران مواضع نيروهاي مخالف، امكان پيشروي ارتش سوريه را فراهم ميكردند. با وجود اينكه روسها بخش اعظمي از نيروهايشان را از سوريه خارج كردهاند اما اين اقدام، به معناي خروج كامل از سوريه نيست ولي همين مساله موجب شده تا اندكي معادلات پيچيدهتر شود و در عمل هم ايران هزينههاي بيشتري را بپردازد. بهطور مثال، در روزهاي اخير در جنوب حلب اتفاقات بدي براي نيروهاي ايراني توسط تروريستها رخ داد و بايد به اين فكر بود تا چنين اتفاقهايي تكرار نشود.
امريكا اخيرا تصميم خود براي اعزام نيروي بيشتر به سوريه را اعلام كرده. چرا امريكا كه رييسجمهور آن اعتقادي به حضور نظامي بيشتر در منطقه ندارد، اكنون دست به اين مانور نظامي در منطقه زده است؟
اوباما با توجه به تجربه جنگ عراق نميخواهد امريكا مستقيما وارد صحنه درگيري نظامي شود اما عدم حضور نظامي هم به معناي به توجهي به اين بحرانها نيست. اوباما ميخواهد هزينههاي مديريت بحران را كاهش دهد و از طرفي امريكا در سوريه منافعي دارد. هنگامي كه روسيه در سوريه حضور دارد، قلمرويي از خاك اين كشور را در دست دارد و از اين طريق ميتواند اعمال نفوذ كند. حضور يك نظامي امريكايي در اين قلمرو به معناي عدم پذيرش سلطه و اعمال قدرت روسها در اين منطقه است. هماينك نيز سوريه به سمت كشوري با مناطق و قلمروهاي تحت نفوذ توسط ديگر كشورها در حال تبديل شدن است. امريكا ميخواهد با حضور نظامي در خاك سوريه، مناطقي براي تحت نفوذ و سيطره خود داشته باشد و توازنش را در اعمال قدرت در برابر روسيه از دست ندهد. آنها در واقع ميخواهند با اين كار روسها را مديريت كرده و منافعشان را از دست ندهند.
آيا حضور نظامي بيشتر امريكا ميتواند نتيجه بازي در صحنه عمل را براي بشار اسد تغيير دهد؟
بخشي از دليل حضور نظامي امريكا براي مبارزه با تروريسم است اما آنها بيش از هر چيزي به دنبال آموزش نيرو، انجام عملياتهاي اطلاعاتي و گسترش لجستيكي در آنجا هستند. در واقع ميخواهند قلمروسازي براي خودشان بكنند. اين مساله الزاما به نفع بشار اسد نيست.
مهمترين موانعي كه موجب عدم دستيابي به توافق ميان گروههاي سوري در مذاكرات ژنو شده است، چيست؟
فارغ از عدم اجماع ميان معارضين، هم دولت سوريه و هم مخالفان بشار اسد اهدافي را دنبال ميكنند. بدون مشاركت معارضه در ساختار قدرت، مساله سياسي سوريه حل نميشود. هدف معارضين تغيير ساختار سوريه است و با اين تغيير ساختار، جايگاه بشار اسد و حزب بعث تنزل پيدا ميكند. در همين راستا، آنها معتقدند كه با تغيير ساختار سوريه، بشار اسد از قدرت بايد كنارهگيري كند در حالي كه دولت سوريه ميخواهد ساختار كنوني قدرت حداقل تغيير را داشته باشد و بشاراسد هم در راس قدرت باقي بماند.
هر كدام از طرفين هم خواست حداكثري دارند و انعطافي نشان نميدهند و همين موجب ميشود تا رايزنيهاي سياسي بينتيجه مانده و به قدرت نظامي روي بياورند. از قضا تغيير صحنه از طريق نظامي آسانتر از حل و فصل مساله از طريق سياسي است ولي هيچ كدام از طرفين قدرت برتري يافتن بر ديگري را ندارد ولي معارضين اميدوار هستند از طريق حمايتهاي تركيه، عربستان، امريكا و غرب بر دولت بشار فائق شوند و از سويي، بشار اسد اميدوار است كه از طريق كمك روسيه، ايران و حزبالله بر مخالفان خود پيروز شود.
جان كري روز سهشنبه براي نخستينبار به شكل مشخص از ايران و روسيه براي متقاعد كردن بشار اسد به پايبندي به آتشبس صحبت كرده است. آيا اين اظهارنظر را ميتوان به تغيير رويكرد امريكا در برابر نقش ايران در سوريه تعبير كرد؟
امريكاييها از ابتداي بحران سوريه يا حداقل پس از دستيابي به برجام متمايل به رايزني و همكاري با ايران براي حل بحران سوريه بودند اما پيشدستي روسها در حضور در سوريه موجب شد تا اين مساله به تعويق بيفتد. امريكا همچنان اين تمايل را دارد. نكته مهم اين است كه اين علاقهمندي امريكا از سر خيرخواهي براي ايران نيست بلكه آنها ميخواهند با افزايش سهم ايران، سهم روسها در سوريه را كاهش دهند. از آنجايي هم كه منافع تهران و مسكو در سوريه كاملا منطبق نيست، واشنگتن ميخواهد با افزايش سهم تهران در جبهه طرف مقابل خود شكاف ايجاد كند. از طرفي امريكا بيميل نيست تا از نفود بالاي ايران در سوريه براي حل بحران سوريه استفاده كند.
5252