غالباً سعی میشود به گونهای فروش فیلمها تفسیر شود که نتیجه آن به سود نگاه سطحینگر نسبت به فیلمها باشد. این امر البته بیجهت هم نیست چرا که بیشتر فیلمهای پرفروش سینمای ایران ممکن است متعلق به این نگاه سطحینگر باشد و گاه هم متعلق و مربوط به هنجارشکنی در جامعه است که در اکران و فروش امسال و شاید سالهای قبل هم بشود ریشههایی از این دو جریان مشاهده کرد.
بعضی فیلمهای پرفروش نسبتی با سینمای سطحی دارند که مورد استقبال کسانی قرار میگیرد که از سینما انتظاری جز سرگرمی ندارند و البته یکی از خاصیتهای سینما هم همین است.
بعضی فیلمهای پرفروش امسال را هم به گونهای میتوانیم در متفاوتگویی آنها نسبت به جریان جامعه تحلیل کنیم اما باید به یک نکته مهم توجه کنیم و آن اینکه اصولاً جامعه سینمارو ما جامعه بسیار محدودی است و نرخ مراجعه به سینما در کشور ما بسیار پایین است و مخاطبین بسیار متنوع و متعددی میتوانند بالقوه مخاطبین سینما باشند. فروش برخی از فیلمها و از جمله فیلمی مثل «دعوت» نشانهای است از اینکه گروه جدیدی میتوانند مخاطب سینما باشند که اتفاقاً در جستجوی سینمایی استاندارد هستند. به معنای دیگر دنبال سینما به معنی جمع همه مؤلفههای آن میگردند. اگر بلیتهای نیمبهایی که برای فیلم آواز گنجشکها هم به فروش رفته در ملاحظات مربوط به تعداد تماشاگران لحاظ کنیم شاید این نکته در مورد آن فیلم هم مصداق پیدا کند.
به هر حال من علاقهمندم درباره فیلمهای به نمایش درآمده امسال به این نکته اشاره کنم که سینمای استاندارد به معنی واقعی خودش میتواند آرایش تماشاگران فیلمها را تغییر دهد و از الگوی فیلم بفروش = فیلم سطحی فاصله بگیرد.
گروه و سطحی از تماشاگران سینما هستند که میتوانند نظام عرضه و به تبع آن نظام تولید را بههم بزنند و اگر این گروه از مخاطبین، مخاطبین هدف سینما قرار بگیرند و عرضه محصول سینمایی برای آنان از حالت استثنا خارج شود و به قاعده تبدیل شود ما به الگوی متفاوتی از نظام تولید و عرضه در سینما میتوانیم دست پیدا کنیم.
بخش زیادی از این گروه ممکن است کسانی باشند که در طول سال گذشته فقط یک یا دو فیلم دیده باشند.
متأسفانه در آمارهای ما فراوانی مراجعه تماشاگران به سینما استخراج نمیشود. اگر این فراوانی استخراج شود، حدس میزنم معلوم میشود که سینما میتواند اقشار بسیار متعدد و گوناگونی را به سمت خود جلب کند اما با یک گل بهار نمیشود.
قرائن متعددی وجود دارد که میتواند خلأ یک پژوهش دقیق را اجمالاً پر کند و ما را به این نتیجه برساند که میتوانیم با سینمای استاندارد (که یکی از وجوه جدی آن قدرت جلب مخاطب فیلم است) به مخاطب قابل قبول دست پیدا کنیم. این راه که شاید بتوان از آن به عنوان راه سوم نام برد، میتواند بسیاری از مشکلات سینمای ما را حل کند.