احصایی در آستانه ٧٧سالگی میگوید با آنکه بخشی از زندگیاش در سالهای اخیر را در خارج از ایران گذرانده، اما هیچ کجا برایش مانند وطن نمیشود و بههمیندلیل علاقهای هم به آشنایی با خارجیها نداشته است. با او در مورد فعالیتهای اینروزهایش گپی کوتاه داشتیم.
بخشی از فعالیتهای شما در چندسال گذشته تحریر قرآن بوده است. بهغیر از آن، این روزها چه کارهای دیگری میکنید؟
در این روزها کارم همان تداوم تحریر کلامالله مجید است و هرروز یک صفحه پنجسطری ٣٤ در ٦٩ سانتیمتری مینویسم تا بعدازظهر. این عادت از پنج، ششسال پیش تا امروز ادامه دارد. درحالحاضر که به اجبار در تهران ماندهام، چون آتلیهام در دِه در دست تعمیر است، کارم فقط تحریر قرآن است و دیدوبازدید و گپ و گفتوگو با دوستان نزدیک. درباره نقاشی چدی است که کارهایم خلاصهتر و سادهتر شدهاند و تصمیم دارم با رنگهای زیادتری در یک اثر کار کنم. برخلاف گذشته مشهور با دو، سه رنگ معروف به گرهها و نیز طبعا تغییراتی در محتوا و شکل به وجود خواهد آمد.
نوشتن قرآن در چه مرحلهای است؟
٢٦ جزء آن به اتمام رسیده و وارد جزء ٢٧ شدهام. سه جزء باقی مانده است که گمان میکنم اگر توفیق داشته باشم، تا یکسال دیگر زمان ببرد.
برای این قرآن برنامه خاصی دارید؟ مؤسسه یا نهاد خاصی قرار است آن را منتشر کند؟
کاغذهایی که برای این قرآن انتخاب کردهام مخصوص، نسبتا ضخیم و دستساز هستند. درحالحاضر ارتفاع دسته صفحات نوشتهشده بیشتر از نیممتر است. بنابراین وقتی به اتمام برسد، مجبورم آن را به چند مجلد تقسیم کنم که احتمالا هر ٣٠٠،٤٠٠ صفحه در یک مجلد قرار میگیرد. پیشبینی میکنم کل قرآن حدود دوهزارو ٥٠٠ صفحه شود. در مورد چاپ آن چند نفر پیشنهاد دادهاند اما هنوز قرار مسجل آن را نگذاشتهام. این قرآن در هر صفحه پنج سطر به قلم محقق نوشته میشود. این قلم در دنیا به قلم ایرانی معروف است که مدتی است به خاطر اجرای مشکل آن برای اتمام یک قرآن کامل کنار گذاشته شده است، به این وسیله بهنوعی قلم محقق هم احیا میشود. ضمنا تغییراتی در آناتومی حروف یا کرسیبندی کلمات دادهام چون گذر زمان و پیداکردن زیباییشناسیهای تازه موجب شد قرآنی به خط محقق متفاوت با آنچه در دوره تیموری و صفوی نوشته میشود، تحریر شود. کسی مثل من که نقاشی میکند جای سؤال است که چگونه به تحریر قرآن آن هم به قلم محقق پرداخته و صادقانه بگویم هنوز خودم هم نمیدانم این تکلیف چگونه برایم تعیین شد.
همانطور که خودتان اشاره کردید، خط محقق کمتر مورد استفاده قرار میگرفت. چطور شد تصمیم گرفتید از این خط برای نوشتن قرآن استفاده کنید؟
در مطالعات زیباییشناسی خط به این نتیجه رسیدم که این قلم در میان قلمهای اسلامی ساختاری بسیار محکم و باوقار دارد بنابراین برای تحریر کلام خداوند مناسبترین مینماید. این را باید اضافه کنم که قرآنها برای مطالعه در اندازههای کوچکتر و با قلم نسخ نوشته میشده تا در یک جلد و داخل دو دست قرار بگیرد اما این نوع قرآنها که اندازههای بزرگ را میطلبد، بیشتر به قصد تهیه اثر هنری که نشانی از مقام سفارشدهنده و ذوق شخصی او است، نمایش داده میشوند. بعضی از این قرآنها -وسیله پادشاهان- برای تفاخر و نشاندادن اهمیت دورهای ایشان انجام میشده که نمونه مشهور آن قرآنهای منتسب به بایسنقرمیرزا در اندازه غولآسا یا ابراهیممیرزا، برادر او، به وسیله نوههای تیمور انجام شده است. نوع قلم، اندازه آن و بهویژه اندازه کاغذ و اجرای جالب آن نشان از یک دوره فاخر و شکوهمند دارد که طبعا در بیننده تأثیری فوقالعاده خواهد داشت. صفحاتی از این قرآن خوشبختانه در آستان قدس رضوی محفوظ است.
به تغییراتی در نوع نقاشیتان اشاره کردید. این تغییرات خودخواسته بوده یا بعد از انجام کار متوجه تغییراتی در بطن کارهایتان شدید؟
درواقع شما مرور دیگری را برای شرح کارهای بنده میطلبید. در شروع کار کلمات برای من بهجز کاربرد انتقال معنی - بهخاطر رشته نقاشی که در آن تحصیل میکردم- معنا و مفهوم بصری تازهای پیدا کرد. گفتن ندارد که نقاشان هنرهای بصری و تجسمی هر یک موضوع موردعلاقه خود را یافتهاند و برای آن عمر گذاشتهاند. رامبراند، رپین، وازارلی، مارسل دوشان، پیکاسو و دیگران هر یک بهنوعی دلمشغولی کار خود را داشتند. پس برای من هم بیچاره خط، دچار شد. در استفاده از خطاطی، خوشنویسی را منظور نکردم با وجود آنکه خوشنویسی تخصصم بود. با این نگاه نقاشانه در خطنویسی بهخاطر ترکیببندیهای خودپسند با کلمات نوع دیگری برخورد کردم. آنها را تاباندم، به هم گره زدم، متنی را کم و خلاصه کردم و برای بیننده از کلمات اشارهای گذاشتم یا مثالی تا خود بقیه اثر را دنبال کند. بنابراین ادبیات از نوشته حذف و شکل کلمات به موضوعی بصری و نقاشانه تبدیل شد. در این وضعیت بعدها دیدم هرکس تفسیر و تأویل خود را در آنها یافته است. طبعا کلمات گرچه پایه کارهای من بود اما تغییرات آن و رنگهایی که بهنظرم رسید در اجرای آنها، شکلهای متفاوت و ناخوانا و بعضا دور از ذهن و سلیقه عامه ساخته شد، که خوشبختانه مورد استقبال قرار نگرفت. متوجه شدم علتش این بود که این آبستره، این نقاشیهای انتزاعی از عادت دیداری و پسند حتی آنهایی که با نقاشی معاصر آشنا هستند، بیگانه است؛ زیرا آنها نقاشیهای آبستره سهرنگیها را دیده بودند. نمونهای که با خط کارهای بیگانه انجام بدهد، ندیده بود و بنابراین طبیعی بود که نپسندد. جالب است بعد از گذشت حدود ٤٠ سال همان کارهایی که در سال ٥٣ انجام داده بودم و تکوتوکی تلویزیون ایران یا موزه هنرهای معاصر نشان داده بودند، اقبال دیگری پیدا نکرد و در نمایشگاهی با عنوان نقاشان ١٣٢٠ تا ١٣٥٧ که در خانه آسیا در نیویورک به طور جمعی برگزار شد، آنوقت دو، سه موزه طالب خرید آنها شدند، همراه همان کاری که با خطنوشته قبل از آن سالها کرده بودم. درحال حاضر مشاهده میکنم در ایران هم هنوز در بر همان پاشنه قبلی میچرخد و گرههای من را بیشتر دوست دارند؛ یعنی کارهای گرهی احصایی را اما من لج میکنم و کار خود میکنم تا ببینیم چه پیش میآید. اجازه بدهید اینجا که جایش هست این نکته را هم اضافه کنم. غالبا افراد حتی آنها که علاقهمند به هنر هستند، آنچه را که میفهمند دوست دارند. در نتیجه هنرمندان باید سلیقه عامه را در نظر بگیرند، اما آنچه اتفاق افتاده است، این است که مدتهاست منتقدان هنر هستند که کارهای نوی نقاشان را نقد میکنند و معانی نفهته در آن را مینویسند و به اطلاع میرسانند یا درباره تئوریهای جدیدی که در گذر زمان نو به نو شده است، صحبت میکنند؛ بیچاره ونگوگ.
شما در چند سال اخیر در کانادا هم زندگی کردهاید. زندگی در کشوری دیگر برای شما چه تجربهای داشت؟
بله، مدتی در کانادا بودهام، آن هم به دلیل تحصیل فرزندان، اما هیچ کشوری در هیچ کجای کره زمین را به اندازه کشور خودم دوست ندارم؛ بهویژه دهی که در آن زندگی میکنم. در کانادا با هیچکس رفتوآمدی نداشتم و بیشتر وقتم را به کار یا در کتابخانه عمومی یا در کتابفروشیها یا با پیادهروی میگذراندم. معاشرت با خارجیها را هم اصلا دوست ندارم، گرچه به سفر و دیدن جاهای دیدنی و زندگیهای متفاوت بسیار علاقهمندم.
5858