از آن زاهدانی که ظاهر پرستند/ من از ترس جان در نهان می هراسم/ از آن پاکدستان که مردم فریبند/ ندانی عزیزم چه سان می هراسم!

 

من از وصل تیر و کمان می هراسم
از این وضع دور و زمان می هراسم
هر آنکس که قهر است با مادر خود
شده یاغی و من ازآن می هراسم

بازی کودتا گشته نقل محافل
چه گویم که از "اردوغان" می هراسم
گروهی جهان را به بازی گرفتند
که از قصد بازیگران می هراسم

از آن زاهدانی که ظاهر پرستند
من از ترس جان در نهان می هراسم
از آن پاکدستان که مردم فریبند
ندانی عزیزم چه سان می هراسم!

یکی هاله بیند به گِردِ سر خود
از آن هاله و هاله دان می هراسم
شبی یاد دارم که چشمم نمی خفت
من از آن شبِ لامکان می هراسم

یکی با تبر میکند گفتگویی
من از حاصل گفتمان می هراسم
ببین "بان کی مون"آلت دست گشته
من از شکل این سازمان می هراسم

اگر سازمان ملل اینچنین شد
که از آخر این جهان می هراسم
من از مرگ هرگز هراسی ندارم
که از مردن بی نشان میهراسم

مجید مرسلی

 

6060

 

منبع: خبرآنلاین