یکی از موضوعات همچنان مطرح و درعینحال بینتیجه در فضای عمومی سینمای ما، نمایش فیلم خارجی است. روز گذشته که برای ضبط یک برنامه تلویزیونی راجع به دوبله به استودیو موردنظر رفته بودم، با مجری برنامه، آقای منوچهر والیزاده که از دوبلورهای قدیمی و شناختهشده هستند، بحثی در همین زمینه داشتیم. متاسفانه جامعه ما همواره در حوزههای مختلف، دچار افراط و تفریط بوده است.
در نیمه اول دهه ٥٠ نمایش انبوه و بیضابطه فیلم خارجی که شماری از آنها کمدیهای سخیف ایتالیایی بودند، به تولیدات قابلاعتنای داخلی لطمه میزد و علاوهبرآن حجم قابلتوجه فیلمهای خارجی پیشپاافتاده و متکی به مسائل جنسی باعث فرهنگسازی مخرب در مخاطب و تولیدکنندگان فیلمهای عامهپسند داخلی میشد، ولی در نگاهی منصفانه باید گفت که در همان دوران و در دهه ٤٠ آثار برتر و ارزشمند سینمای آمریکا و اروپا به نمایش عمومی درمیآمد و زمینه بحث و نقد و بررسی در نشریاتی مانند فردوسی، سپیدوسیاه، ستاره سینما، فیلم و هنر و ماه نو را ایجاد میکرد. این دسته آثار باعث رونق و حیات هنری و اعتبار حرفهای دوبلاژ در ایران شد.
اگر فیلمهایی مانند کازابلانکا، همشهری کین، آوای موسیقی، بانوی زیبای من، هملت، بیلیاردباز، لورنس عربستان، دکتر ژیواگو، بربادرفته، پدرخوانده، این گروه خشن، چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد، مردی برای تمام فصول، گربه روی شیروانی داغ، اسب کهر را بنگر، در بارانداز، ریو براوو، اتوبوسی به نام هوس، اسپارتاکوس، دیوانه از قفس پرید و پاپیون با آن دوبلههای درخشان و پرحسوحال و شنیدنی به نمایش عمومی درنمیآمدند، نوستالژی و خاطرات ماندنی نسلهای دهه ٢٠، ٣٠ و ٤٠ رقم نمیخورد.
باید آن شوروشوق و مناسک سینمارفتن و فیلمدیدن داخل سالن تاریک در کنار موجهای گرم انسانی را تجربه کرده باشی تا به اهمیت و جاذبههای نمایش فیلم خارجی پی ببری. اگر دوبله یک فیلم شاخص و تأثیرگذار خارجی بدون تحریف عبارات و مفاهیم اصلی انجام شود و ما بهجای یک صدای بد و فاقد آن حس لازم، صدایی نافذ و پرطنین را بشنویم، بخشی از قواعد بازی سینما بهدرستی تحقق یافته است.
رفتهرفته در دوران بعد از انقلاب، ماهیت وجودی نمایش آثار معتبر و خوشساخت و جذاب خارجی (بهویژه سینمای آمریکا به لحاظ جابهجایی ارزشها و قطع رابطه میان دو کشور) منتفی و صرفا در نمایش محدود فیلمهای روسی و بعضی از کشورهای اروپایشرقی و تکوتوک هندی سطحپایین در سینماهای عصر جدید و کریستال و... خلاصه شد.
در این کشوقوسها، تعدادی از فیلمسازان و تهیهکنندگان ایرانی نیز با مبانی استدلالی نهچندانمحکم جزء مخالفان سفتوسخت نمایش فیلمهای خارجی بودند و تحقق آن را ضربهای مهلک به سینمای بومی (از دید خودشان ملی) میدانستند و این نهضت همچنان تاکنون ادامه دارد. حالا در افتادن از این طرف بام، شاهد یک دوران فترت بیشازحد طولانی هستیم که آثار و تبعاتش نبود رقابت میان حوزههای داخلی و خارجی، ازبینرفتن آن مناسک و عاشقانههایی که خاطرات بعدی نسلها را موجب شود و بیانگیزگی و ملال جامعه دوبلور با همه آن تجربیات شیرین و گرانقدرشان است.
حالا دیدن فیلم خارجی با زیرنویس محدود شده در دنیای تنها و تکافتاده در زیر سقف خانه و بدون پای بهدردبخوری که محرم و همراهت باشد و تو را سر ذوق بیاورد و سفری عاشقانه در دل شهر را شکل ببخشد. در این تبعید ناخواسته، چه فایده حتی اگر بهترین و خاطرهانگیزترین فیلمها را ببینی؟ وقتی آن حس مشترک و طی طریق پرشکوه در خاطرت ثبت نمیشود، سینما چطور میتواند نقشی پررنگ در عاشقانههای این زمانه ما داشته باشد؟
این یادداشت در روزنامه شرق چاپ شده است.
5858